استفاده از مطالب رنگین با ذکر ماخذ آزاد است
نصیر مهرین
نمک پاشی همسر خلیلزاد بر
زخم های مردم ما
شرل بنارد، همسرخلیل زاد خائن، نمک بر زخم ها می ریزد، اما اعتراض برخود را فراموش نکنیم.
خلیلزاد و همسرش مانند همه خائنان طالب دوست، وظیفه دارند که جنایات ننگین و وحشت آمیز طالبان را با دروغ و دیده درایی پنهان کنند. "شرل بنارد "منفور و خائن، پیش از دوباره آوردن طالبان نیز وظیفه ی قباحت زدایی از این گروه جنایت پیشه را انجام می داد. گاهی سخنی می گفت که شوهرش برزبان نمی آورد. اما وی اسرار هویدا می کرد. همسر اشرف غنی نیز یگان بار چنین کرد.
هنگامی که ملیون ها انسان از ظلم وستم، از گوناگون تبعیض ها و جنایات بی مانندی که طالبان اِعمال می کنند، به شدت ناراضی هستند و زخمین، گمانی برجای نتواند بماند که سخنان آخر "ش. بنارد" و در واقع نمادی از خلیلزاد وسایر لابی های وجدان نداشته؛ آزار دهنده ی انسان، انسانیت و مخالفان می شود. اما می خواهم به زمینه های این جسارت خائنانه و دروغ بزرگ توجه کنیم.
تصور من این است که پراگنده گی در ابراز مخالفت و نبود خروشگاه متمرکز- فعال، که به صورت منظم با اسناد ومدارک واقعاً موجود، جنایات طالبان را افشأ کند؛ چنین روی آورد گستاخانه و بی شرمانه ی "ش.بنارد" و دیگران را زمینه می بخشد. در این راستا بسیار سزاوار توجه است که پیش از همه دختران و زنان آگاه و دارنده ی مرز روشن با جهالت و ستم ورزی طالبان، نهادی را که سخنگوی راستین روزگار اسفبار مردم وبه ویژه زنان ودختران باشد، ایجاد کنند. برای این منظور، شخصیت ها ونهادهای موجود و تا حدودی فعال، دور نکات مشترک برای همکاری، نکات میسر و لازم، با وجود سلیقه های گوناگون جمع شوند. توجه زبانهای دیگر، مصاحبه های منظم و بازتاب دادن حقایق، سبب می شوند که "بنارد" و بنارد های همسان او را موقع چنین دروغگویی نمی دهد.
دریافت این اعتراض برخود، بسیار کمک کننده است، نازنین!
................................................................
داکتر شکر الله کهگدای
سابق استاد در دانشگاه کابل
اداره امر به معروف ونهی از منکر حکومت تروریستی طالبان که میان مردم عامه, به شلاق بدستان نکیرومنکر شهرت یافته اند, چیزی را نه تنها به نام آزادی بیان نمی شناسند بلکه به آزادی رسانه وگفتار به حیث خار چشم طالبان می نگرند, چونکه به افشای جنایات بشری و دزدی و چپاولگری آنها می پردازند.
حکومت تروریستی طالبان, هم در دوره اول و هم در دوره فعلی حکومت شان, بصورت پیهم دست به گرفتاری , شکنجه, زندانی سازی وحتی بمانند 20 سال دوره حکومت فاسد حامدکرزی واشرف غنی احمدزی, ترور های زنجیره یی وهدفمند اصحاب رسانه ها می زنند تا صدای برحق مردم را در گلو خفه داشته باشند.
مرکز خبرنگاران افغانستان در گزارش سالانه خود اعلام کرد که نقض حقوق خبرنگاران و رسانهها در افغانستان نسبت به سال گذشته 24 درصد افزایش یافته است.
بر بنیاد گزارش مرکز خبرنگاران افغانستان، طالبان در سال 1403 فعالیت 22 رسانه را متوقف و 50 خبرنگار را بازداشت کرده است.
بر اساس این گزارش، این مرکز طی یک سال گذشته، دستکم 176 رویداد نقض حقوق رسانهها و خبرنگاران را ثبت کرده است.
در گزارش آمده است، اجرایی شدن قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان فعالیت رسانهها و خبرنگاران را در معرض خطر قرار داده است.
در گزارش همچنان آمده است: «در حالی که کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخطیهای رسانهیی وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان به حاشیه رفته است و بیشتر با دیدگاه بخشی به شدت محافظهکار و سنتی طالبان همراه است، به این محتسبان اختیارات وسیعی داده شده و ضمن نظارت بر کارکرد رسانهها، هرگاه بخواهند مستقیم و یا با همراهی اداره استخبارات علیه رسانهها و خبرنگاران اقدام میکنند.
بر اساس این گزارش، از جمله خبرنگاران بازداشت شده 10 تن همچنان در زندان هستند و از میان آنان چهار تن به حبس دو تا سه سال محکوم شدهاند.
..........................................
بشیر انصاری
حماس و طالبان
خیلی ها در جهت توجیه استعمار و نسل کشی فلسطینیان استدلال می کنند، زمانی که امریکا نیرو هایش را از افغانستان بیرون نمود، چرا حماس آن را شکست امریکا خوانده و از “پیروزی” طالبان به نیکی یاد نمود. این جا چند نکته را باید در نظر داشت:
۱- گذشته از این که مسئله شکست امریکا و پیروزی طالبان قابل بحث بوده است، حماس و دیگر گروه های مقاومت فلسطینی عاشق طالبان نه بلکه می خواهند در جهت ایجاد روحیه و اعتماد به نفس از هر روایت و حکایت و ادعا علیه کشوری که در این ۷۵ سال، با جنگ افزار گرم و سلاح دپلوماتیک و ویتوی آن نابود شده اند، استفاده کنند.
۲- اگر پیوندی میان حماس و طالبان وجود می داشت، امیر المومنین این گروه که ساعت ها در باب پوشانیدن روی و موی زنان مسلمان موعظه می فرمايند، چرا در باب زنان مومنی که اجساد شان با دست سربازان صهیونست از زیر خاک بیرون شده و در جاده های غزه به صورت برهنه در معرض سگان ولگرد قرار داده شده اند، لگام ننگین سکوت بر دهان می زند؟
۳- گیرم که فلسطینیان از طالبان به نیکی یاد نمودند، آیا این می تواند دلیلی بر تأیید این نسل کشی بی سابقه در تاریخ بشر گردد که در ۱۰۰ روز این همه زن و کودک بیگناه و داکتر و خبرنگار و کارمندان اطفائیه قربانی شده و این قدر بمب بر مساحت کوچکی که ثلث کابل را تشکیل می دهد ریخته باشد. گیرم چنین جنایتی در حق بیگناهان در پایتخت طالبان صورت گرفت، آیا وجدان پاکی می تواند آن را تحمل کند؟ این سقوط اخلاقی و بی وجدانی هراس انگیز برایم قابل فهم نیست.
۴- با آن که طالبان در بیست سال حضور نیرو های امریکایی، سربازان این کشور را هدف قرار دادند ولی معاشقه استخباراتی امریکا برای سال های درازی با این گروه ادامه داشته و دارد، ولی حماس نه کدام سرباز امریکایی را کشته و نه امریکا را دشمن اصلی خویش می داند. جنگ آن ها با اشغال است که تمامی قوانین معمول در دنیای ما آن را تأیید می نماید. پرسش من این است که با وجود آن چه گفته شد، چرا طالبان از حمایت پولی و استخباراتی و دپلوماتیک امریکا برخوردار بوده ولی حماس از سوی امریکا دشمن بزرگ و اصلی خوانده می شود؟
..........................................
محمد اکبر قریشی
حامد کرزی مداری اجنت امریکا گاهی در کابل برلین انقره سر میزند !
تعداد از سیاسیون جنرال های ماشینی ستون پنجم از دست چار طالب پاکستان شب درمیان بشمول
اشرف غنی رفیق های معاملهگر شان فراری شدند عده دیگر به امر دولت های سیا با پاسپورت های خارجی که به همان کشور هایکه جاسوسی میکردند رسیده اند (حامد جان کرزی ) تمام دستگاهی دولتی را اهسته اهسته برای برادران طالبان پنجابی خود تسلیم نموده میرفت حامد جان 2000 حیوانات وحشی قاتل جانی مافیا ادم کش تروریست را از زندان بکرام اشرف جان 5000 زندانی از پلچرخی ودیگر زندان ها کشور ازادساخته بودند بعدا اشرف جان بادار دسته ان بشمول ستون پنجم از طالب ها خواهش نمودند بشمول حامدکرزی عبدالله وارد کابل شدند همان کسانیکه مدت 60 سال خون مردم ملت خورده بودند پول های دزدی را درخارج کشور ذخیره نموده اند
جای جایداد های قصر های شان همرا شهرک های شان پیش طالب گروگان میباشد بنابرین همه دلالان سیاسی اقتصادی روسپی های پارلمان جنرال های ماشینی شورا نظار وحزب وحدت ودیگر انسان های پلید دوره هم جمع شده اند
( شورا مقاومت را در ترکیه )تشگیل نمودند (اقای محقق ماهیچه خوررا ریس کمیته سیاسی )تعین نموده اند شما قضاوت نماید که این جنایتکار تاتوانست در حق هزار هاتا چی اندازه خیانت کرده است ومیکنند امرور بنام خلیلی محقق دانش هزاره هارا ترورکوچ اجباری خانه هاشان را اتش میزنند ازانها خبرندارند در پنجشیر چی حال است بچه ای ملا زیانی برادران مسعود در هرات ننگرهار کندوز همه به اتش خون کشانیده شدند زنان در زندانهای طالبانی تجاوز وجنایت صورت میگیرد بلاخره برای حامدکرزی دستگاهی سیا امریکا وظیفه سفر را از سفارت امریکا درکابل داده وهدایت گرفته تا همرا سگهای سیاسی اقتصادی که در ظرف 60سال پول های کمکی دزدی چور نموده اند اگر با (سی ای ای )سازش نکنید ما همرا تان حسابی داریم این پیام جاسوس گلان شان که کشور را به جوی خون تبدیل نموده است برای جنایتکاران جاسوسان خاینین ملت پیام امریکا برده است اومردم شریف ونجیب از خواب بیدارشوید پشتی این خاینین وطن فروشتان دلالان سیاسی استاد نشوید دربدر خاک بسر می شوید در هر کشور که حامد کرزی وامثال ان امد برویش لعنت و تف انداخته بروید نه در خانه های تان مهماننش نکنید خیانت است جوانان وزنان مبارز باشهامت درسرتاس افغانستان مقابل طالبان جنک ازادی را اغاز نموده اند ازایشان دفاع نماید تصاویروطن فروشان دزدان دیده میتوانید طالبان راشما وطن پرستان وزنان باشهامت گم میکنید نه خاینین تصاویر کاپی است
..........................................
محمد حیدر اختر
حمله تروریستی بر آموزشگاه در غرب کابل
تمام مردم افغانستان را در سراسر دنیا سوگوار ساخت
قسمی که از طریق رسانه ها و صفحات اجتماعی آگاهی حاصل کردیم، ساعت هفت و سی دقیقه صبح روز جمعه گذشته، یک مهاجم انتحاری قبل از اینکه وارد صنف درسی شود و مواد منفجره همراهش را انفجار دهد، دو نفر از محافظان این مرکز را به شهادت رسانید. این مهاجم پیش از انفجار به سمت دانش آموزان نیز تیراندازی کرده است. دانش آموزانی که جز قلم وکتاب و دلهای پاک برای آموزش چیزی نداشتند.علاوه بر کشتهشدگان، دهها نفر در این حمله زخم برداشتند و بیشتر قربانیان این حمله، دختران هستند.
بعد از این واقعۀ دلخراش، سازمان ملل متحد، دیپلماتهای غربی، سازمانهای حقوق بشری و رهبران سیاسی افغانستان و برخی از کشورهای منطقه این حمله انتحاری مرگبار به یک مرکز آموزشی در ناحیه هزارهنشین دشت برچی کابل را محکوم کردند.
تعداد فراوانی از خانم ها در شهر کابل و ولایات افغانستان دست به تظاهرات زدند و همچنان در خارج از کشور مردم شریف و با احساس ما با دایر نمودن تظاهرات و مجالس ترحیم این عمل وحشیانه را تقبیح کردند.
تا جایی که دیده می شود این عمل تروریستی اکثریت تمام مردم افغانستان را در داخل و خارج از افغانستان سوگوار ساخته است و حتی برخی از برگذاری مجالس سرور و پای کوبی و یا بخش موسیقی در سمینارها امتناع ورزیدند.
ناشر وبسایت رنگین این حملۀ وحشیانه و نیت نسل کشی مردم نجیب و شریف هزارۀ وطن غمدار را به شدت محکوم نموده، آرزو دارد که عتکس العمل ها مسیر خوبی بگیرد.
..........................................
نصیر مهرین
رهبر القاعده در کابل کشته شد
و ما طیارۀ بدون سرنشین و "اجرای کنندۀ عدالت" نداریم!
الظواهری رهبر"القاعده" در کابل توسط طیارۀ بدون سرنشین امریکا کشته شده است. در پیوند با آن:
- حضور الظواهری در کابل نشان داد که گروه طالبان افزون بر ادامۀ حفظ افکار و کردارعقب مانده و ستمگرانۀ ضد انسانی علیه مردم ما، همچنان حامی و پناه دهندۀ دهشت افگنان مشهورجهانی است.
- رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، قتل الظواهری را "اجرای عدالت" نامید.
- دهشت افگنی که رنج بیشتر مظالم اش را مردم افغانستان دیده اند.
- این خبر برای ملیون ها انسانی که در چنگال خونین وسیاه دهشت افگنان طالبان، مظلومانه به سر می برند، آیا تبسم آمیخته با اندوه و درد را نیز بار نخواهد آورد. زیرا تحویل دهی قدرت به یک گروه تروریستی – دهشت افگن، بی عدالتی بود و با چنین تبعات.
- پیداست که این معاهدۀ دوحه(توطئه آمیخته با شیطنت خلیلزاد)، کمترمزخرف نبوده است.
- مشکل با طالبان، در محدودۀ بازگشایی مکاتب دختران پایان نمی یابد. آنها روزی مدارس مغز شویی را با ترویج مضامین انسان ستیزانه باز خواهند کرد، اما از تروریست دوستی، تحجر و ابعاد تبعیض های ننگین فرو نخواهند آمد.
- تجارب جهانی و اوضاع کشور ما حاکی از آنست که تحقق عدالت زمانی میسر تواند شد که عدالت خواهی در افغانستان به ثمر بنشیند ومردم دارندۀ نهاد های عدالت خواه و حکومت تأمین کنندۀ عدالت شوند.
- رهایی مردم افغانستان از زیر تسلط خونبار واسارت مرکبار طالبان، نه با طیاره های بمب افگن بدون سرنشین میسر است ونه مردم آنرا دارند. مردمی که شب وروز درد میکشند، نیاز به ایجاد تشکلهای نجاتبخش، همسویی وهماهنگی آنها بر بنیاد تأمین عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی واجتماعی و... دارند که حکومت غیر دینی به آن چهرۀ شفاف تر می بخشد.
*الظواهر در منطقۀ شیرپور با خانواده اش در پناه طالبان به سر می برد.
*عکس از صفحۀ فارسی بی بی سی.. 2 اگست 2022
..........................................
عتیق الله نایب خیل
مثلث خبیثه!
زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان، از جانب وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا از وظیفه اش سبکدوش گردید. قربانی شدن او مثلثی را تکمیل کرد که در بیست سال اخیر بیشترین تلاش را در حفظ نیروهای تروریست طالبی و نقش فعال در به قدرت رسیدن دوبارۀ این گروه متحجر قرون وسطایی داشتند.
به همه گان معلوم است که سلاح و مهمات و هرنوع امکانات لوژیستیکی و جاهای امن برای گروه تروریست طالب به وسیلۀ پاکستان مهیا ساخته می شد و مشروعیت بین المللی اش نتیجۀ کار همین مثلث خبیثه، خلیل زاد، حامد کرزی و اشرف غنی است.
بدون شک پالیسی سازان سیاست خارجی ایالات متحده سیستم سرمایه داری حاکم بر این کشور است؛ ولی این سیستم مشوره های لازم و ضروری را از افرادی می گیرد که از اوضاع کشورهای مورد بحث مطلع باشند. بنابرآن نقش افراد را در تعیین این پالیسی ها و سیاست ها نمی توان نادیده گرفت. نقشی را که حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد در بیست سال اخیر ایفا کردند فاجعه یی را بر کشور تحمیل کردند که نتیجه طبیعی اش به قدرت رسانیدن طالبان بود.
این سه شخص اما نه تنها از نتیجۀ کارشان نفعی نبردند؛ بلکه روسیاهی ابدی نیز نصیب شان گردید. خلیلزاد به استعفا جبری سوق داده شد، اشرف غنی به صورت شرم آوری از کشور فرار کرد و حامد کرزی دورۀ تحقیرآمیزی را در داخل کشور سپری می کند و نامش نیز از میدان هوایی کابل حذف گردید. (همین یک نکته آمدن طالبان مثبت است که از اثر آن این مثلث خبیثه حذف شد.)
..........................................
داکتر لعلزاد
چه باید کرد ؟
برنامه غنی «ادامه راه نجیب با آموزش از تجربه ناکام او» است !
? آنچه غنی می خواهد «ادامه حکومت خودش تا پایان دوره ۵ ساله»، «چوروچپاول بیشتر دارایی های عامه» و در نهایت، «تجهیز/اکمال بیشتر طالبان» (برای ادامهی افغانیزه/پشتونیزه سازی کامل کشور) است!
? «تخلیه شهرستان ها»، «ملیشه سازی دولتی» و «دفاع از مراکز ولایات» (به ویژه شهرهای بزرگ/عمده)، دقیقا ادامه برنامه داکتر نجیب است که شاید بتواند عمر حکومت غنی در ارگ کابل را اندکی دراز کند (دیگر برای او هیچ مهم نیست که در شهرستان/ولایت ها چه می گذرد، روزانه چند نفر کشته می شوند و یا مردم با چه قحطی و قیمتی و مصیبت ها گرفتار می شوند)!
? حال، غنی می داند که طالبان آنقدر تقویه، تجهیز و اکمال شده اند و در تمام شهرستان ها آنقدر گسترش یافته اند که وارث بالاستحقاق و جانشین بلامنازعه قدرت او برای مدت های طولانی تر خواهند بود (زیرا او از یک سو با نابود سازی مستحکم ترین «پشت جبهات مقاومت» در گام اول، خواست که از «تجربه ناکام تسلیمی شهر کابل توسط نجیب به حکمتیار» جلوگیری کند و از سوی دیگر، رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون را آنقدر خسی و آلوده در فساد خود ساخته است که هیچیک از آن ها «شهامت مقاومت» یا «ادعای زعامت» در کشور را ندارند... با آنکه «میدان برای همگان باز است»)!
? اثبات گفته های بالا را می توان در این «ادعا» و در «میدان عمل» دید که «غنی هرگز در صدد سرکوب طالبان و پاک سازی آن ها از شهرستان ها نبوده و نمی باشد» (او فقط می خواهد که به کمک «ملیشه های دولتی و نیروهای امنیتی» خود از سقوط شهرهای بزرگ/عمده جلوگیری کند… اگر بتواند)!
? غنی با این برنامه، «تا که می چلد، می چلاند» (ادامه حکومت تا سقوط و پس از آن نوبت طالبان کرام)!
+ + +
? در چنین اوضاع و احوال، وظیفه «نسل جوان» است که با تحلیل شرایط عینی (گیرماندن در بین دو «آسیا-سنگ») و تجربه/الگوی ماندگار مسعود بزرگ، بیندیشند که چگونه می توانند خود را حفظ کنند، منسجم شوند، رهبری خود را بوجود آورند، پایگاه های مقاومت خود را ایجاد کنند، لابیگری نمایند، ارتباطات (داخلی و خارجی) خود را گسترش دهند، حلقات خود را با هم وصل کنند و به «مبارزه و مقاومت» ادامه دهند...
? اگر کسانی توان ایجاد پایگاه و شهامت مقاومت در مقابل غنی/طالب را دارند، فراخوان «پیوستن افراد و نیروهای امنیتی» به پایگاه خود را صادر کنند، تا افراد و نیروهای عدالتخواه که نمی خواهند بیهوده در صفوف غنی/طالب کشته شوند، به پایگاه آن ها مراجعه کنند و «چوب سوخت ملیشه های دولتی و طالبی» نشوند...
..........................................
نصیرمهرین
آیا جنایت نیست؟
در ادامۀ انتشار سلسله یی از خبرهای فضیحت بار از دستگاه حکومتی افغانستان، آنچه که مقامات مسؤول در برابر زنان ودختران معیوب ومعلول انجام داده اند، حکومت افغانستان را در این زمینه و نیزخرابی نظام صحی، در سطح جهان مقام نخست بخشید.
به نقل از آژانس خبررسانی آلمان Dpa، دیده بان حقوق بشر، شام دوشنبه( 27 آپریل 2020) در نیویارک (همجنان درکابل) اعلام داشت که "در افغانستان، زنان معیوب در سطوح گوناگون در معرض استفادۀ سؤ مقامات مسؤول قرار گرفته اند."
در این گزارش درحالی که از بی مسؤولیتی مقامات حکومتی افغانستان در برابر همه معیوبین یادآوری شده، اما اشارۀ ویژه بر رفتارهای دارد که در برابر دختران و زنان چهره نموده است.
بی اعتنایی درامورصحی، آموزشی ونیازهای اجتماعی معیوبین را عمل وحشیانۀ استفادۀ سؤ جنسی نیز به نمایش نهاده است که هنگام مراجعه برای رفع نیازها از طرف مقامات مسؤول حکومتی مواجه شده اند.
مظلومان و دردمندانی را در نظر آوریم که با تأثیر پذیری از ناهنجای های گوناگون در جامعه، از نظر بدنی ویا روحی معیوب شده و ملیونها دالر برای آنها اختصاص داده شده است، اما حکومتی های فاسد، آنرا نه در خدمت معیبوبین، بلکه معیوبین را در خدمت اغراض بیشرمانۀ خود قرار داده اند.
نمی گویم که شنیدن رفتارسؤ با زنان و دختران معلول ومعیوب و ظلم در حق آنها برایم تکاندهنده بود. حتا نمی گویم که آزاردهنده بود. زیرا شنیدن چنین خبری دور از تصور وانتظارنبود ونیست. امتیازگیران و گرداننده گان حکومتهای خائن، دست نشانده وپوشالی از جمله مافیایی که اشرف غنی گردآورده است، چنان لگام گسیخته برجان و مال و ناموس مردم تاخته و آزارها رسانیده اند که من و مایی با آن آزارها زیسته وشب را به یاد آزار دیده گان به سحر برده، به قدر کافی رنج نویس و درد سرا شده ایم. شنیدن چنین خبرها به دامنۀ نفرت واندیشیدن به نیازگم شدن روی این دارودسته های فاقد احساس انسانی و بی اعتنا به حد اقل وظایفی که در محافظت حتا انسان معیوب و معلول دارند، می انجامد. ***
یادآوری: عکس از متن انگلیسی گزارش Human Rights Watch گرفته شده است. برای مراجعه به این منابع: https://www.hrw.org/video-photos/video/2020/04/27/afghanistan-women-disabilities-face-systemic-abuse.
.................................................................
محمد عارف منصوری
چرا از گذشته عبرت نمى گيريم ؟
سقوط حكومت داكتر نجيب، از اقدام قومگرايانه و تعصب آلودى آغاز شد كه بقول فريد مزدك از اعضاى رهبرى حزب وطن، نجيب مى خواست يك جنرال پشتون را روى سينه اقوام غير پشتون بنشاند و توسط جمعه اسك، شمال را كه آبستن بحران بود، مهار كند. اما علاوه بر آن كه مهار نشد. وخامت روزافزون وضعيت، منجر به سقوط رژيم و برچيده شدن حاكميت چهارده ساله چپ در افغانستان گرديد.
حالا نيز اشرف غنى احمدزى، سلاله نجيب احمدزى، يكى ديگر از هم قبيله هايش را بنام جنرال ولى احمدزى قوماندان قول اردوى ٢٠٩ شاهين در شمال تؤظيف نموده تا زهر چشمى باشد به سه محورقدرت محلى يعنى جنرال عبدالرشيد دوستم، استاد عطاء محمد نور و حاجى محمد محقق كه هر يكى از نفوذ گسترده ىدرشمال برخوردارند.
بى ترديد اين گونه اقدامات قومگرايانه، آن هم در آستانه خروج احتمالى سربازان خارجى و ورود احتمالى طالبان در ساختار قدرت كه امكان بروز مجدد تقابل هاى قومى و استخوان شكنى هاى دهه نود را بعيد نمى نماياند، نه تنها به ضرر حاكميت نيمبند و فاقد مشروعيت ارگ است بلكه هرگز با منافع و مصالح كل افغانستان مطابقت ندارد.
شايد غنى چنين محاسبه نموده باشد كه جنرال دوستم مهره ى منزوى صحنه سياسى افغانستان است كه ديگر توان مانور هاى قبلى را ندارد و خطرى از ناحيه وى متصور نيست. اما تاريخ نشان داده كه بزرگترين بحرانات سياسى و اجتماعى از جرقه ى حوادث كوچكى مشتعل گرديده.
همان طور كه زوال حكومت كمونيستى از اختلاف درون حزبى و سركشى و بغاوت جنرال مومن اندرابى كه خود عضو حزب وطن بود، آغاز و دامنه ى آن با مخالفت هاى ديگران وسعت پيدا كرد تا منجر به دو پارچگى رهبرى حزب و دولت و فروپاشى كامل آن شد.
نمي دانم چرا سياستمردان بى درايت و بى كفايت افغانستان هيچ گاهى از گذر زمان و وقايع تلخ آن نمى آموزند و عبرت نمى گيرند.
..........................................
محمد حیدر اختر
کودتای ننگین هفت ثور
به روز پنجشنبه هفتم ثور ( 1357)، خلقی ها وپرچمی ها علیه حکومت محمد داود خان کودتا کردند. آمادگی کودتا را از وقتی گرفته بودند که داودخان از تکیۀ بیشتر به اتحاد شوروی خود را کنار کشید وبا کشورهای عربی و ایران و روابط اقتصادی را روی دست گرفت. معلوم بود که امریکا هم خوش بود. قتل میر اکبر خیبر، مراسم دفن او وسخنرانی های سیاسی سبب شد که داود خان امر توقیف تعدادی از رهبران خلق وپرچم را بدهد. در آن وقت به خواهش شوروی و ضرورت کودتا هر دو جناح وابسته به شوروی وحد ت کرده بودند.
بلی آن ها کودتا کردند. از همان روز فجایع، جنایات ومردم آزاری تمام افغانستان را فرا گرفت. ملیون ها انسان آسیب دیدند. در اول وبرای چند ماه هر دو جناح در شکنجه واعدام ده ها هزار انسان سهم مشترک داشتند. بعدا خلقی های بی سواد، به همکاری دستگاهٔ جاسوسی " اکسا" تعداد زیادی را زندانی و یا به قتل رسانیدند. پرچمی ها از جنایات مشترک خودشان با خلقی ها چیزی نمی گویند. پرچمی ها که لفاظ وحیله گر تر ومنافقتر ازخلقی ها استند، جنایات زمان حکومت مشترک را به حفیظ الله امین ( خونخوار جاهل ) ارتباط می دهند. ولی وقتی که خودشان به وسیلۀ تجاوز شوروی قدرت را گرفتند، خاد دستگاه شکنجه وجاسوسی را به جای اکسا به کار انداختند. در وقت حکومت پرچمی ها خلقی های جنایتکار هم مشارکت داشتند. غیر از چند نفر آن ها . دروقت پرچمی ها چیزی که بسیارتر دامنه یافت، همان جنگ وبمبارد قوای شوروی و افغانستانی بود . قصبات ودهات ، شهرها ویران گردیدند. مهاجرت بیشتر شد. ملیون ها انسان سرگردان شدند.
بلی، کودتای سیاه روز هفتم ثور، یک فاجعه بود. مگر فاجعه آفرین ها که تعدادی با بدنامی مرده ویا کشته شده اند، تعدادی از آن ها با بی حیایی ، با پر رویی به لجبازی پرداخته حاضر نمی شوند که جنایات خود را قبول کنند. این عدم قبولی معلوم می کند که جهالت وو خونریزی های زیادی را مرتکب شده اند.
کار دیگر جانیان قاتل و وطنفروش خلقی – پرچمی، این است که دورۀ بعد از سقوط خود را از قدرت یا دوره حکومت جنگی مجاهدین را به رخ می کشند. وبه گفتۀ مردم " غت مغتولی " می کنند. هرکس که از تأثیر جنگ های مجاهدین انکار کند، دل خلق خدا را آزار می دهد که آزار دیده اند. مگر جنگ های مجاهدین قبلی جنایات، وطنفروشی خلقی پرچمی را به هیچ صورت پت وپنهان ویا توجیه نمی کند. هرکدام آن ها تقصیر ومسوولیت خود را به گردن دارند. واین هم قابل تذکر است که جنرال های قاتل عضو "کی جی بی" وعضو خلق وپرچم، در جنگ های ویرانگر مجاهدین وبربریت زمان طالبان،هم مشارکت داشتند.
پیام ما در این روز به مردم شریف ما، ،به اولادها و نواسه های جنایتکاران خلقی وپرچمی این است که آن ها را خوب وخوبتر بشناسند. آن ها را محکوم کنند. آن ها باید محاکمه شوند. وقتی گروه خادیست از فیس بوک وانترنیت وخارج نشینی استفاده می کند و به دفاع دوران وحشت می پردازد، ویا رئیس جنایتکاران خاد، داکتر نجیب را ستایش وتوصیف می کند، در زخم های مردم مظلوم، به بیوه های آن دوران، به مادران داغدیده وبه یتیم ها نمک پاشیده وتوهین می کنند.
در این روز به خانواده های محترمی که شهید داده اند و ستم کشیده اند، همدردی خود را ابراز داشته وبه روح شهدای پاک درود می فرستیم . هزاران نفرین به جانیان خلقی و پرچمی و خادیست ها.
...........................................
بالا از راست: موسی شفیق پنجمین وآخرین نخست وزیر که آموزش دیدۀ دانشگاه الازهر مصر و دانشگاه آمریکا بودکه بدرخواست کرملین برای سفر به مسکو پاسخ مثبت نداد ومورد شک وتردید کرملین واقع شد و با پیش انداختن داودخان دیکتاتور که ده سال برای قاپیدن قدرت کشور قابو می داد, حکومت موسی شفیق رابا نظام شاهی مشروطه یک جا با کودتای شوم 26 سرطان 1352 خورشیدی برچید وپس از این که داود خودخواه , موسی شفیق رابه زندان انداخت و قوایش به تحلیل رفت, بدست کودتاگران کمونیست در 7 ثور1357 خورشیدی افتاده بدست وکیل وزیرخارجه با اتهام آب فروشی(معاهده آب هیرمند با ایران) تیرباران وبه شهادت رسید( چه عجب اتفاقی که امیر عباس هویدا نخست وزیر دولت شاهنشاهی ایران به کابل آمد و معاهده آب هیرمند را با موسی محمد موسی شفیق به امضا رسانید وپس از تغیر نظام شاهنشاهی ایران به جمهوری اسلامی, عباس هویدا به دستور صادق خلخالی قاضی دادگاه جمهوری اسلامی تیرباران وکشته شد و موسی شفیق هم پس از کودتا کمونیستی توسط وکیل وزیرخارجه رژیم کمونیستی گلوله باران وکشته شد) , دکترعبدالظاهر چارمین نخست وزیر دهه قانون اساسی که مدت صدارتش حدود یک سال بود واستعفی داد, نوراحمداعتمادی سومین نخست وزیر دهه دموکراسی که مورد اعتماد روس ها وحامی پرچمی ها بود, محمدهاشم میوندوال دومین نخست وزیر دهه قانون اساسی که طرفدار حکومت حزبی بود وخودش حزب دموکرات مترقی (مساوات) را از بالا به پایین براه انداخت مگر بخت با او یاری نکرد و پس از کودتای شوم داودی در 26 سرطان 1352 خورشیدی, داود مستبد, از او احساس خطر کرد وبه اتهام دروغین کودتا, دستور گرفتاری وشکنجه و قتلش را داد که بوسیله صمد ازهر (فعلا پناهنده در جرمنی), یکی از جاسوسان ک ژ ب روسیه به نام مستعار (فتح) وبه همدستی فیض محمد پرچمی وزیر داخله حکومت استبدادی داودی, کشته شد ونامش را گذاشتند خودکشی با نکتایی, دکترمحمدیوسف نخستین نخست وزیر دهه قانون اساسی که عمر حکومتش انگشت شمار بود که باثر تحریکات داودخان خودخواه یکی به دلیل این که چوکی صدارت از چنگش خطا خورده بود ودیگر اینکه دکتریوسف خان فارسی زبان بود و داود خان یک پشتونستانخواه سراپا قرص وبا فارسی زبانان سر ستیزه گری داشت, نمیخواست یک فارسی زبان درچوکی صدارت قرار داشته باشد, جوانان دانشگاهی بوسیله کمونیست های خط مسکو, به ساختمان شورای ملی هجوم بردند و با تیر اندازی هوایی به دستور سردارولی داماد پادشاه که قوماندان قوای مرکز هم بود, دوتن از مردمان عادی که بالای درختان مقابل ساختمان شورای ملی در راه دارالامان بالا شده بودند, بروز 3 عقرب 1344 خورشیدی کشته شدند وباثر همین حادثه, دکتریوسف خان استعفی داد. (1)
پایین از راست: پنج تن از وکلای نخستین دوره مجلس نمایندگان در دهه قانون اساسی از راست به چپ: غلام محمدفرهاد رئیس حزب افغان ملت که خواهان تنها رسمیت زبان پشتو درکشور شد وبرضد زبان قندپارسی برخاست مگر بخت با او نبود وبا مخالفت اکثریت وکلای مجلس روبر شد وشکست خورد, آقای بینش از وکلای سخنران ومحبوب شهرکابل, ببرک کارمل رئیس حزب کمونیست پرچم که در مجلس نمایندگان دهه قانون اساسی به همه حکومات رای منفی میداد و درسال 1351 خورشیدی درهنگام سخنرانی از تریبیون مجلس, نان قاق را روی میز خطابه می کوبید وداد وفریاد از خشکسالی محلات مرکزی میزد و برحکومت میتاخت مگر خودش را که روسها از مسکو به کابل در6 جدی 1368 خورشیدی,با کشتن حفیظ الله امین فرود آورده برچوکی حکومتداری چسپاندند, تا توانست دستور گرفتاری وشکنجه واعدام صدها هزار مردم ما بویژه فارسی زبانان را صادر کرد که نه به مردم نان ماندو نه خانه ونه زندگی که نتیجه آن فرار 4 میلیون به پاکستان, دو میلیون به ایران وبیجا شدن میلیونهای دیگر شد, محمداسحاق عثمان نماینده مردم کابل که گفته میشد رئیس حزب اتحاد ملی بود, جی سنگ از سردارهای (سنگهه, سک) شهرکابل. درین جا گفتنش لازم است که نورمحمدتره کی روسی الاصل جاسوس روسی, حفیظ الله امین ناقل هندوستان به خالداری پغمان, سلطان حسین ببرک کارمل ناقل کشمیری در شهرک کمری کابل ونجیب هم ناقل هندوستانی به پکتیا, که خون این سرزمین در رگ وخون هیچکدامش جریان نداشت ودل به فرزند این سرزمین نمی سوختاندند وتا توانستند دستور دادند تا بویژه فارسی زبانان را بگیرند وشکنجه کنند ودشت های پولیگون پلچرخی را از اجساد تیرباران شده فارسی زبانان پر و پر نمایند.
**********************************************************
(فاش گویم واز گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هردو جهان آزادم)
این نوشتۀ گزارش گونه, از چشمدید خودم بحیث خبرنگار پارلمانی روزنامه کاروان, در شورای ملی دهه قانون اساسی اعلیحضرت محمدظاهرشاه است, که یک رهنمود خوبی برای قانون سازان حال و آینده خواهد بود. (بنده خاکه قانون اساسی جمهوری فدرالی خراسان را درسال 2003 ترسایی با استفاده از تجارب وچشمدید خودم از مجلسین شورای ملی دهه دموکراسی نوشتم وهمانوقت در ماهنامه کاروان چاپش کردم و با نوآوری ونوسازی وبازی,حالا هم در ویب سایت بنیاد ژورنالیستان آریانا موجوداست journalistsfoundationofariana.com ) .
شناسایی شورای ملی:
شورای ملی در دهه قانون اساسی, دو اتاقه بود یعنی مجلس نمایندگان و مجلس عیان یا سنا. انتخابات هر دو مجلس در یک وقت یعنی در ماه میزان هر چهار سال برگزار میگردید. تنخواه هر عضو شورای ملی 8 هزار روپیه پخته کابلی معادل تنخواه یک وزیر بود.
مجلس نمایندگان دارای 216 وکیل بود که در هر چهار سال از طرف باشندگان شهرک های کشور با رای مستقیم وسری, انتخاب میشدند به جز کلان شهرها بمانند کابل وهرات و قندهار وبلخ که از هر دو ناحیه یک وکیل انتخاب میشد. درهر دو انتخابات مجلس نمایندگان درسال 1344 و 1348 خورشیدی, اکثر وکلاب بار اول مجلس نمایندگان, بار دوم هم به مجلس راه یافتند. در انتخابات اولی, نورمحمدتره کی رهبر حزب کمونیست خلق, از ناوه غزنه کاندید شد که مردم آنجا اورا نمی شناختند وبراو مشکوک بودند که شاید روسی الاصل باشد ودرنتیحه, رای نبرد وناکام شد وبه مجلس راه نیافت (1). در انتخابات اول 4 کمونیست دیگر به مجلس راه یافتند, حفیظ الله امین از پغمان, نوراحمد پنجوایی نور از قندهار, سلطان حسین ببرک کارمل کشمیری (چون با نام سلطان بویژه با نام حسین بدبینی داشت, گفتند که این نام را شاید داودخان براو گذاشته باشد چونکه بچه خوانده داودخان بود) از کابل و خانم اناهیتا راتبزاد از کابل. از حزبی های دیگر دکترعبدالکریم فرزام از حزب صدای عوام از هرات, غلام محمدفرهاد از حزب افغان ملت, اسحاق عثمان از حزب اتحاد ملی, استاد بینش از سرشناسان شهرکابل وسردار جی سنگهه از هموطنان سک ما از کابل, به مجلس راه یافتند وباقی وکلای مجلس نمایندگان غیر حزبی بودند.
ریاست دوره اول تقنینیه به دوش دکترعبدالظاهر بصورت انتخابی بود که با درایت وکاردانی مجلس را پیش میبرد مگر در دوره بعدی, ریاست مجلس به دوش دکترعمر وردگ سپرده شد که مجلس دچار بی نصابی و هرج ومرج گردید.
مجلس سنا:
مجلس سنا دارای 29 سناتور از 29 ولایت بود که درهر 4 سال برای یک دوره تقنینیه انتخاب میشد و تعداد سناتورهای انتصابی برای 3 سال از طرف پادشاه هم به همین تعداد بود که پادشاه ازمیان بهترین شخصیت های کشور, سناتوران انتصابی رابر می گزید. باید به همین تعداد از هرولایت یک سناتور از طرف شورای ولایتی به مجلس سنا فرستاده میشد که قانون آن نافذ نشده بود. ریاست هر دو دوره تقنینیه مجلس سنا را سناتور عبدالهادی داوی به دوش داشت که با بسیار درایت وکاردانی مجلس سنا را پیش میبرد.
سه قانون که از طرف مجلسین شورای ملی تصویب وجهت توشیح به ارگ پادشاهی فرستاده شده بود مگر بدبختانه که کودتای شوم سردار سرخ محمد داود مستبد وخود خواه در 26 سرطان 1352 خورشیدی, همه نظام شهروندی وحقوق مدنی مردم را برهم زد. این سه قانون عبارت بود از: قانون احزاب سیاسی, قانون شهرداری های انتخابی وقانون شوری های ولایتی.
خوب برگردیم به اصل گپ یعنی مراحل قانون سازی
هرازگاهی که در مجلس وزرا, مسأله ساختن یک قانون مثلا برای حفاظت جنگلها یا کار وکارگر یا استخراج معادن یا واردات وصادرات یا محصول مواشی یا ضرورت دیگری برای داشتن قانون میبود, مجلس وزرا برای وزیر عدلیه وظیفه می سپرد تا آن قانون را تدوین نماید. درچوکات وزارت عدلیه ریاست تقنین وجود داشت که سر رشته همان قانون به آن ریاست سپرده میشد. هنگامی که خاکه یا رونوشت یا مسوده همان قانون آماده میشد, وزیر عدلیه آن را دارالانشای مجلس نمایندگان می فرستاد. مجلس نمایندگان آن خاکه قانون رابه انجمن تقنین خود محول میکرد, انجمن تقنین پس از ارزیابی وبررسی ودر صورت لزوم احضار وزیر عدلیه یا رئیس تقنین وزارت عدلیه, پس از آنکه آنرا نهایی کرده بود به مجلس عمومی رویت میداد. مجلس عمومی پس از غور وبررسی هنگامی که آنرا تصویب کرده بود به انجمن تقنین مجلس سنا می فرستاد, انجمن تقنین مجلس سنا اگر آنرا بدون دخل وتصرف, تصویب میکرد به مجلس عمومی رویت داده میشد واگر میان نگاه انجمن تقنین مجلس سنا وانجمن تقنین مجلس نمایندگان اختلافی میبود به انجمن مختلط هردو مجلس راجع میشد وپس از بررسی وتصویب نهایی انجمن مختلط, هردو مجلس دوباره آنرا تصویب و صورت تصویب هردو مجلس دوباره به وزارت عدلیه فرستاده میشد و وزارت عدلیه آنرا به مجلس وزرا می سپرد وصدراعظم آنرا برای توشیح به حضور پادشاه می برد وپس از توشیح پادشاه آن خاکه قانون, شکل قانونی ومرعی الاجرا رابه خود میگرفت.
در هنگامی که اعضای شورای ملی به رخصتی میرفتند وضرورت می بود که یک قانون به مرحله اجرا گذاشته شود, همان قانون به فرمان تقنینی پادشاه بصورت مؤقت نافذ میگردید مگر همینکه مجلسین شورای ملی بکار خود برمیگشتند, همان قانون به مجلسین سپرده میشد و مجلسین بالای آن غور وبرررسی را شروع میکرد واگر همان را ویا با تغیرات واصلاحات تصویب میکرد دوباره برای توشیح پادشاه برده میشد. از جمله قوانینی که به فرمان تقنینی پادشاه نافذ شده بود وبعدا برای رایزنی به شورای ملی برده شد یکی هم قانون حق الثبت بود. درسال 1349 خورشیدی قانون حق الثبت به امضای پادشاه نافذ شد که هر موتر باید سالانه یک مقدار پول به ریاست عمومی ترانسپورت که درآن وقت رئیس آن شاه جان احمدزی رشوه خور مشهور بود (پدر اشرف غنی احمدزی شیاد, تکیه کلام شاه جان احمدزی بچی Bacahi بود و بقول دکترضیا مولایی آمر مرکز صحی دانشگاه کابل, شاه جان احمدزی تا سالانه 10 هزار روپیه از مالکان ترانسپورت ها نمی گرفت, جواز سالانه آنها را تجدید نمیکرد ودرچوکی خود یک بالشت را گذاشته بود وهمینکه رشوه را میگرفت زیر همان بالشت میگذاشت ومیگفت که بچی نکند که پول های ساختگی را تیر کرده باشی, همانگونه که تکیه کلام پسرش اشرف غنی شیاد , بچه خر بود یعنی پسر کو ندارد نشان از پدر بگیر وبزن گردنش با تبر) ودفتر آن در کارته مامورین کابل در پهلوی سیلوی مرکزی بود که پول حق الثبت را درآنجا باید تحویل میکردند. بنده که درآن وقت خبرنگار پارلمانی روزنامه کاروان بودم وتازه یک تیزرفتار فولکس واگون سرخ را خریده بودم( خداوند دنیا وآخرت استاد دانشگاه فرهنگ سالارپروفیسوردکترذبیح الله التزام فعلا استاد دانشگاه آریزونای آمریکا را خوب نماید که درآن سال 1349 خورشیدی رئیس گمرکات بود وبه احترام شغل خبرنگارای بنده, همان تیز رفتارم را که 50 هزار از پول خبرنگاری ام خریده بودم وباید 40 هزار دیگر مالیه ومحصول میدادم, امر داد تا به نصف قیمت محصول شود) یک کارزار رد قانون حق الثبت را به تنهایی در شورای ملی براه انداختم و توانستم اعضای مجلس را قناعت بدهم تا همان قانون را رد نمایند وموفق هم شدم و خود و دیگر مالکان موتر ها را از پرداخت حق الثبت رهایی بخشیدم.
شاید عزیزان من بپرسند که شیوه رای اعتماد به حکومت مؤظف چگونه بود؟
من شخصا اعلیحضرت محمدظاهر پادشاه را یک پادشاه نرمخوی و دموکرات میدانم وتحسین میکنم که به یک کار بسیار نیک دست زد وآن اینکه سرانجام جرئت کرد تا داود خان ونعیم خان پشتونستانخواه را که پاکستان را به یک دشمن استخوان شکن, بدون هیچ دست آورد عاقلانۀ برضد افغانستان تبدیل کرده بودند, از رهبری حکومت ده ساله, کنار بزند و دهه قانون اساسی و دموکراسی رابه مردم ارمغان بدهد که مردم ازحقوق مدنی وشهروندی بسیاری برخوردار شدند.
پس از توشیح قانون اساسی 1343 خورشیدی, پادشاه از دکترمحمدیوسف خان که درآن وقت وزیر معادن بود خواست تا حکومت نوی دهه قانون اساسی را آغاز نماید. دکتر یوسف خان, خط مشی و اعضای حکومت خودرا به شورای ملی که ساختمان آن در راه دارالامان بود, معرفی کرد, مگر داود خان که فکر میکرد چوکی صدارت میراث پدر وپدرکلانهایش است آنگاهی که به دستور پادشاه که برکنار شد, آرام نه نشست و توسط عناصر وفاداربخودش بمانند حسن شرق (گفته می شد که حسن شرق روسی الاصل واز طرف استخبارات روسیه برای مقاصد جاسوسی از ایران وپاکستان وافغانستان, به فراه گسیل شده بود وبعدا در پهلوی داود خان جا داده شد) به دسیسه و توطئه برضد نظام شاهی مشروطه ودهه دموکراسی دست میزد وهمان بلوای 3 عقرب 1343 خورشیدی هم باثر تحریک داود خان براه افتاد تا پایه های حکومت غیر خاندانی را لرزان ساخته سرنگون نماید ودوباره زمینه برگشت خودش را به قدرت میها گرداند. در رویداد 3 عقرب همان سال, چون یک فصل تازۀ دموکراسی برای مردم باز شده بود, دانشجویان دانشگاه کابل ومردم عام, برای تماشا وشنیدن خط مشی نخستین حکومت دهه دموکراسی, به شورای ملی رفته بودند که برای آنهمه مردم در داخل تالار شورای ملی, گنجایشی موجود نبود ویک تعداد اشخاص بالای درختان هم بالا شده بودند که این هجوم مردم, ترس سردارولی داماد پادشاه را که قوماندان قوای مرکز بود, برانگیخت و امر شلیک هوایی را صادر نمود که اثر آن دو تن به نامهای شکرالله وحسن که بالای درختان کنار ساختمان مجلسین شورای ملی بالا شده بودند, کشته شدند واین تلفات, باعث خشم واعتراض دانشجویان دانشگاه کابل که خواست وهدف داود خان بود, گردید که بالنتیجه دکتریوسف خان استعفا داد وپادشاه, محمدهاشم میوندوال وزیر مطبوعات راکه سابقه سیاسی داشت, بحیث صدراعظم نو برگزید تا خط مشی وحکومت خودرابه جهت مطالبه رای اعتماد به شورای ملی معرفی نماید. محمدهاشم میوندوال, با یک حرکت بسیار سنجیده شده وخردمندانه, به دانشگاه کابل پیش دانشجویان رفت که باعث محبوبیت سیاسی وی شد ودانشجویان اورا بالای شانه های شان بالاکرده به سخنانش گوش دادند وبحران فروکش کرد.
پس از حکومت میوندوال, نوبت به حکومت نوراحمداعتمادی رسید که آقای اعتمادی رگ وریشه محمدزایی هم داشت وطرفدار پرچمی ها هم بود که به نشریه پرچم اجازه داد تا به مدت درازی فعالیت حزبی ونشراتی داشته باشد. دکتر محمود حبیبی وزیر مطبوعات او هم از نزدیکان حزب کمونیست پرچم بود مگر دست وکلای مجلس نمایندگان به گردنش افتاد وآن وقتی بود که روزنامه اصلاح که یک نشریه حکومتی بود, یک نوشته رابا کاریکاتور مرد چند زنه چاپ کرد که بوسیله سراج الدین وهاج تهیه شده بود و رئیس روزنامه اصلاح که یکی از مطبوعاتی های سابقه دار یعنی سیدفقیرعلوی بود, گناهی نداشت مگر مجلس نمایندگان دریک نشست فوق العاده خود آن کاریکاتور را توهین به حضرت محمدپیامبراسلام دانستند و نه تنها از محمود حبیبی وزیر اطلاعات وفرهنگ, سلب اعتماد کرد بلکه خواهان محاکمه سراج الدین وهاج هم شد. نور احمد اعتمادی صدراعظم مجبور شد تا هم سیدفقیر علوی وهم سراج الدین وهاج را از وظایف شان برکنار نماید. گنه کرد در بلخ آهنگری -- درشوشتر زدند گردن مسگری.
آقای میوندوال در سال 1348 خورشیدی یعنی در انتخابات دوم دهه دموکراسی, از شهرک مقر غزنه برای راه یابی به مجلس نمایندگان کاندید شد مگر نسبت خصومتی که نوراحمد اعتمادی با محمدهاشم میوندوال داشت, توسط عبدالعزیز خان والی غزنه, مانع دیدار مردم با آقای میوندوال وبالنتیجه مانع انتخاب آقای میوندوال به مجلس نمایندگان شد. استاد عزیزما و رئیس روزنامه کاروان پروفیسورصباح الدین کشککی به بنده که خبرنگار روزنامه کاروان بودم وظیفه داد تا برای ارزیابی مداخله نوراحمداعتمادی نخست وزیر برعلیه آقای میوندوال, درهمان سال 1348 خورشیدی به مقر غزنه بروم و براستی درآنجا دریافتم که آقای اعتمادی شخصا در عدم کامیابی آقای میوندوال به مجلس نمایندگان, دست داشت ومانع دیدار مردم با او میشد وهمان بود که یک کوچی بیسواد را بنام عبدالقیوم کوچی با تعهد اینکه همیشه باید بر فارسی زبانان بتازد, وارد مجلس نمایندگان کردند.
قابل گفتن است که برای طی مراحل تصویب قوانین که دربالا یاد آوری گردید, بدون هیچ نق وفق و امر ونهی و مداخله وزرا یا روسای مجلسین یا کدام منبع دیگر, صورت میگرفت وحق ابراز نظر و غور وبررسی مجلسین محفوظ بود.
1- شما عکس خروشچف صدراعظم سابق روسیه کمونیست را پهلوی عکس نورمحمدتره کی بگذارید, به روشنی می بینید که بسیار باهم یکسان اند وشاید هم از یک پدرباشند. یکی از نویسندگان با اعتبار ما به نام محمدصدیق طرزی درسال 1348 خورشیدی یک مقاله پژوهشی اش را در روزنامه کاروان درکابل به چاپ رسانید که درآن چهره یک جاسوس روس را به بنام (ملنگ کفن پوش) افشا کرده بود که روزانه درشهر کابل با کفن درتن, میگشت و اطلاعات گردآوری میکرد وشبانه در یک گور در شهدای صالحین داخل میشدکه سرانجام مردم براو مشکوک شدند و یک روز که دربازار کابل گشت میزد, مردم رفتند داخل همان گور را تلاشی کردند, با تعجب دیدند که قلم وکاغذ و وسایل مخابره را درهمان گور جا داده است و حدس شان به یقین تبدیل شد که جاسوس روس است وجانش را باثر سنگباران از تنش گرفتند. داستان ملای انگریزی را که 15 سال در مسجد پل خشتی کابل امامت کرد, میدانید. وآن پیترتامسن انگریزی یا کدام نام دیگری که داشت؛ در بلندای تپه باغ بالا گور کردند وسرگورش بیرق زدند که به یک زیارت تبدیل شده بود. مسابقه جاسوسی استعمار بریتانیا واستعمار روس در سرزمین خراسان /افغانستان, سابقه طولانی دارد.
2- عزیزان ما بنگریدکه باثر همان حادثه 3 عقرب 1344 خورشیدی, باصطلاح بسته حکومت دکتریوسف خان استعفا داد و چند سال بعدباثر تجاوز پولیس به حریم دانشگاه کابل, عنایت سراج وزیر معارف استعفا داد مگر حامدکرزی مداری دریک روی یک سکه سیاه و اشرف غنی شیاد در روی دیگر سکه سیاه, در انفجار چارراهی زنبق کابل که دست همان دوچهره سیاه و برادران خونخوار طالب شان دخیل بود, صد ها هموطن ما غرق در خون وکشته شدند, در حمله انتحاری بالای راه پیماییان جنبش روشنایی در دهمزنگ کابل , صدها هموطن ما غرق در خون وکشته شدند, در تیراندازی به دستور اشرف غنی شیاد وحنیف اتمر چهره سیاه جاسوسی بالای جوانان ما در جنبش رستاخیز تغییر دراطراف ارگ پادشاهی کابل, بازهم صدها هموطن ما درخون غرق, کشته وزخمی شدند, در هنگام مراسم تدفین شهدای جنبش رستاخیر تغییر در بادام باغ کابل بازهم اشرف غنی شیاد جوقه ترورش را بهمدستی طالبان ابلیس صفت فرستاد تا همه را یکباره به قتل برساند که تعدادی شهید شدند وهمین گونه حملات دیگر هدفمند, زنجیره یی و برنامه ریزی شده وترور استاد ربانی, ترور مصطفی کاظمی, حمله انفجاری وانتحاری بالای دانشگاه کابل وکشتار دانشجویان عزیزما,حمله انتحاری وانفجاری بالای آموزشگاه کوثر وچند تای دیگر بالای مردمان زحمتکش هزاره ما در دشت برچی, وترور ده ها جوان ژورنالیست و آزادیخواه ما بمانند یما سیاوش ودیگران, (درکتاب کاروان دانشگاهیان که چند ماه پیش انتشار دادم همه این ترورهای زنجیره یی وهدفمند را مستندسازی کرده ام)؛ و اما واما درهیچ یکی ازاین ترورهای زنجیره یی وهدفمند, گویی بینی هیچکسی خون نشده بود که نه تنها این ترورها پیگیری و وعاملان آن که لابد دست هردو چهره سیاه درآن دخیل بود, بازداشت و دادگاهی ومجازات نشدند, بلکه هیچ یکی از مقامات حکومت دوچهره سیاه, استعفا ندادند که ندادند وشاید هم دل شان از خوشی هم جوش زده باشد.
به سلامت
.............................................................................................................................