Rangin
Rangin
Rangin
Rangin

تحت نـظـر حیـدر اخـتر

 

استفاده از مطالب  رنگین با ذکر ماخذ آزاد است

  نصیر مهرین

نمک  پاشی همسر خلیلزاد بر

زخم های مردم ما

شرل بنارد، همسرخلیل زاد خائن، نمک بر زخم ها می ریزد، اما اعتراض برخود را فراموش نکنیم.

خلیلزاد و همسرش مانند همه خائنان طالب دوست، وظیفه دارند که جنایات ننگین و وحشت آمیز طالبان را با دروغ و دیده درایی پنهان کنند. "شرل بنارد "منفور و خائن، پیش از دوباره آوردن طالبان نیز وظیفه ی قباحت زدایی از این گروه جنایت پیشه را انجام می داد. گاهی سخنی می گفت که شوهرش برزبان نمی آورد. اما وی اسرار هویدا می کرد. همسر اشرف غنی نیز یگان بار چنین کرد.

هنگامی که ملیون ها انسان از ظلم وستم، از گوناگون تبعیض ها و جنایات بی مانندی که طالبان اِعمال می کنند، به شدت ناراضی هستند و زخمین، گمانی برجای نتواند بماند که سخنان آخر "ش. بنارد" و در واقع نمادی از خلیلزاد وسایر لابی های وجدان نداشته؛ آزار دهنده ی انسان، انسانیت و مخالفان می شود. اما می خواهم به زمینه های این جسارت خائنانه و دروغ بزرگ توجه کنیم.

تصور من این است که پراگنده گی در ابراز مخالفت و نبود خروشگاه متمرکز- فعال، که به صورت منظم با اسناد ومدارک واقعاً موجود، جنایات طالبان را افشأ کند؛ چنین روی آورد گستاخانه و بی شرمانه ی "ش.بنارد" و دیگران را زمینه می بخشد. در این راستا بسیار سزاوار توجه است که پیش از همه دختران و زنان آگاه و دارنده ی مرز روشن با جهالت و ستم ورزی طالبان، نهادی را که سخنگوی راستین روزگار اسفبار مردم وبه ویژه زنان ودختران باشد، ایجاد کنند. برای این منظور، شخصیت ها ونهادهای موجود و تا حدودی فعال، دور نکات مشترک برای همکاری، نکات میسر و لازم، با وجود سلیقه های گوناگون جمع شوند. توجه زبانهای دیگر، مصاحبه های منظم و بازتاب دادن حقایق، سبب می شوند که "بنارد" و بنارد های همسان او را موقع چنین دروغگویی نمی دهد.

دریافت این اعتراض برخود، بسیار کمک کننده است، نازنین!

................................................................

  داکتر شکر الله کهگدای

سابق استاد در دانشگاه کابل 

اداره امر به معروف ونهی از منکر حکومت تروریستی طالبان که میان مردم عامه, به شلاق بدستان نکیرومنکر شهرت یافته اند, چیزی را نه تنها به نام آزادی بیان نمی شناسند بلکه به آزادی رسانه وگفتار به حیث خار چشم طالبان می نگرند, چونکه به افشای جنایات بشری و دزدی و چپاولگری آنها می پردازند.

  حکومت تروریستی طالبان, هم در دوره اول و هم در دوره فعلی حکومت شان, بصورت پیهم دست به گرفتاری , شکنجه, زندانی سازی وحتی بمانند 20 سال دوره حکومت فاسد حامدکرزی واشرف غنی احمدزی, ترور های زنجیره یی وهدفمند اصحاب رسانه ها می زنند تا صدای برحق مردم را در گلو خفه داشته باشند.

  مرکز خبرنگاران افغانستان در گزارش سالانه‌ خود اعلام کرد که نقض حقوق خبرنگاران و رسانه‌ها در افغانستان نسبت به سال گذشته 24 درصد افزایش یافته‌ است.

بر بنیاد گزارش مرکز خبرنگاران افغانستان، طالبان در سال 1403 فعالیت 22 رسانه را متوقف و 50 خبرنگار را بازداشت کرده‌ است.

بر اساس این گزارش، این مرکز طی یک سال گذشته، دست‌کم 176 رویداد نقض حقوق رسانه‌ها و خبرنگاران را ثبت کرده است.

در گزارش آمده است، اجرایی شدن قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان فعالیت رسانه‌ها و خبرنگاران را در معرض خطر قرار داده است.

در گزارش همچنان آمده است: «در حالی که کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخطی‌های رسانه‌یی وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان به حاشیه رفته است و بیشتر با دیدگاه بخشی به شدت محافظه‌کار و سنتی طالبان همراه است، به این محتسبان اختیارات وسیعی داده شده و ضمن نظارت بر کارکرد رسانه‌ها، هرگاه بخواهند مستقیم و یا با همراهی اداره استخبارات علیه رسانه‌ها و خبرنگاران اقدام می‌کنند.

بر اساس این گزارش، از جمله خبرنگاران بازداشت شده 10 تن همچنان در زندان هستند و از میان آنان چهار تن به حبس دو تا سه سال محکوم شده‌اند.

..........................................

 

 

 

 

 بشیر انصاری

حماس و طالبان

خیلی ها در جهت توجیه استعمار و نسل کشی فلسطینیان استدلال می کنند، زمانی که امریکا نیرو هایش را از افغانستان بیرون نمود، چرا حماس آن را شکست امریکا خوانده و از “پیروزی” طالبان به نیکی یاد نمود. این جا چند نکته را باید در نظر داشت:

۱- گذشته از این که مسئله شکست امریکا و پیروزی طالبان قابل بحث بوده است، حماس و دیگر گروه های مقاومت فلسطینی عاشق طالبان نه بلکه می خواهند در جهت ایجاد روحیه و اعتماد به نفس از هر روایت و‌ حکایت و ادعا علیه کشوری که‌ در این ۷۵ سال، با جنگ افزار گرم و سلاح دپلوماتیک و ویتوی آن نابود شده اند، استفاده کنند.

۲- اگر پیوندی میان حماس و طالبان وجود می داشت، امیر المومنین این گروه که ساعت ها در باب پوشانیدن روی و موی زنان مسلمان موعظه می فرمايند، چرا در باب زنان مومنی که اجساد شان با دست سربازان صهیونست از زیر خاک بیرون شده و در جاده های غزه به صورت برهنه در معرض سگان ولگرد قرار داده شده اند، لگام ننگین سکوت بر دهان می زند؟

۳- گیرم که فلسطینیان از طالبان به نیکی یاد نمودند، آیا این می تواند دلیلی بر تأیید این نسل کشی بی سابقه در تاریخ بشر گردد که در ۱۰۰ روز این همه زن و کودک بیگناه و داکتر و خبرنگار و کارمندان اطفائیه قربانی شده و این قدر بمب بر مساحت کوچکی که ثلث کابل را تشکیل می دهد ریخته باشد. گیرم چنین جنایتی در حق بیگناهان در پایتخت طالبان صورت گرفت، آیا وجدان پاکی می تواند آن را تحمل کند؟ این سقوط اخلاقی و بی وجدانی هراس انگیز برایم قابل فهم‌ نیست.

۴- با آن که طالبان در بیست سال حضور نیرو های امریکایی، سربازان این کشور را هدف قرار دادند ولی معاشقه استخباراتی امریکا برای سال های درازی با این گروه ادامه داشته و دارد، ولی حماس نه کدام سرباز امریکایی را کشته و نه امریکا را دشمن اصلی خویش می داند. جنگ آن ها با اشغال است که تمامی قوانین معمول در دنیای ما آن را تأیید می نماید. پرسش من این است که با وجود آن چه گفته شد، چرا طالبان از حمایت پولی و استخباراتی و دپلوماتیک امریکا برخوردار بوده ولی حماس از سوی امریکا دشمن بزرگ و اصلی خوانده می شود؟

..........................................

محمد اکبر قریشی

حامد کرزی مداری  اجنت امریکا  گاهی در کابل برلین انقره سر میزند !

تعداد از سیاسیون جنرال های ماشینی ستون پنجم از دست چار طالب پاکستان شب درمیان بشمول

اشرف غنی رفیق های معاملهگر شان فراری شدند عده دیگر به امر دولت های سیا با پاسپورت های خارجی که به همان کشور هایکه جاسوسی میکردند رسیده اند (حامد جان کرزی ) تمام دستگاهی دولتی را اهسته اهسته برای برادران طالبان پنجابی خود تسلیم نموده میرفت حامد جان 2000 حیوانات وحشی قاتل جانی مافیا ادم کش تروریست را از  زندان بکرام  اشرف جان 5000 زندانی از پلچرخی ودیگر زندان ها  کشور ازادساخته بودند  بعدا اشرف جان بادار دسته ان بشمول  ستون پنجم   از طالب ها خواهش نمودند بشمول  حامدکرزی عبدالله وارد کابل  شدند همان کسانیکه مدت 60 سال خون مردم ملت خورده بودند پول های دزدی را درخارج کشور ذخیره نموده اند

 جای جایداد های قصر های شان همرا شهرک های شان پیش طالب گروگان میباشد بنابرین همه دلالان سیاسی اقتصادی روسپی های  پارلمان جنرال های ماشینی  شورا نظار  وحزب وحدت ودیگر انسان  های پلید دوره هم جمع شده اند

( شورا مقاومت را در ترکیه )تشگیل نمودند (اقای محقق ماهیچه خوررا ریس کمیته سیاسی )تعین نموده اند شما قضاوت نماید که این جنایتکار تاتوانست در حق هزار هاتا چی اندازه خیانت  کرده است ومیکنند امرور بنام خلیلی محقق دانش هزاره هارا ترورکوچ اجباری خانه هاشان را اتش میزنند ازانها خبرندارند در پنجشیر چی حال است بچه ای ملا زیانی برادران مسعود در هرات ننگرهار کندوز همه به اتش خون کشانیده شدند زنان در زندانهای طالبانی  تجاوز وجنایت صورت میگیرد بلاخره برای حامدکرزی دستگاهی سیا امریکا وظیفه سفر را از سفارت امریکا درکابل داده وهدایت گرفته تا همرا سگهای سیاسی اقتصادی که در ظرف 60سال پول های کمکی دزدی چور نموده اند  اگر با (سی ای ای )سازش نکنید ما همرا تان حسابی داریم این پیام جاسوس گلان شان که کشور را به جوی خون تبدیل نموده است برای جنایتکاران جاسوسان خاینین ملت پیام امریکا برده است اومردم شریف ونجیب از خواب بیدارشوید پشتی این خاینین وطن فروشتان دلالان سیاسی استاد نشوید دربدر خاک بسر می شوید در هر کشور که حامد کرزی وامثال ان امد برویش لعنت و تف انداخته بروید نه در خانه های تان مهماننش  نکنید خیانت است  جوانان وزنان مبارز باشهامت  درسرتاس افغانستان مقابل طالبان جنک ازادی را اغاز نموده اند ازایشان دفاع نماید تصاویروطن فروشان دزدان دیده میتوانید طالبان راشما وطن پرستان وزنان باشهامت گم میکنید نه خاینین تصاویر کاپی است

..........................................

محمد حیدر اختر               

حمله تروریستی  بر  آموزشگاه در غرب کابل

تمام مردم افغانستان را در سراسر دنیا سوگوار ساخت

 قسمی که  از طریق رسانه ها و صفحات اجتماعی آگاهی حاصل کردیم، ساعت  هفت و سی دقیقه صبح روز جمعه   گذشته، یک مهاجم انتحاری قبل از اینکه وارد صنف درسی شود و مواد منفجره همراهش را انفجار دهد، دو نفر از محافظان این مرکز را به شهادت رسانید. این مهاجم پیش از انفجار به سمت دانش ‌آموزان نیز تیراندازی کرده است. دانش آموزانی که جز قلم وکتاب و دلهای پاک برای آموزش چیزی نداشتند.علاوه بر کشته‌شدگان، ده‌ها نفر در این حمله زخم برداشتند و بیشتر قربانیان این حمله، دختران هستند.

 بعد از این واقعۀ دلخراش، سازمان ملل متحد، دیپلمات‌های غربی، سازمان‌های حقوق بشری و رهبران سیاسی افغانستان و برخی از کشورهای منطقه این حمله انتحاری مرگ‌بار به یک مرکز آموزشی در ناحیه هزاره‌نشین دشت برچی کابل را محکوم کردند.

 تعداد فراوانی از خانم ها در شهر کابل و ولایات افغانستان دست  به تظاهرات زدند و همچنان   در خارج از کشور مردم شریف و با احساس ما با دایر نمودن تظاهرات و مجالس ترحیم  این عمل وحشیانه  را تقبیح کردند.

تا جایی که دیده می شود این عمل تروریستی  اکثریت تمام مردم افغانستان را در داخل و خارج از افغانستان سوگوار ساخته است و حتی برخی از برگذاری  مجالس  سرور و پای کوبی  و یا بخش موسیقی در سمینارها  امتناع ورزیدند.

ناشر وبسایت رنگین این حملۀ وحشیانه و نیت نسل کشی مردم نجیب و شریف هزارۀ وطن غمدار را به شدت محکوم نموده، آرزو دارد که عتکس العمل ها مسیر خوبی بگیرد.

.......................................... 

نصیر مهرین

  رهبر القاعده در     کابل کشته شد

و ما طیارۀ بدون سرنشین و "اجرای کنندۀ عدالت" نداریم!

الظواهری رهبر"القاعده" در کابل توسط طیارۀ بدون سرنشین امریکا کشته شده است. در پیوند با آن:

- حضور الظواهری در کابل نشان داد که گروه طالبان افزون بر ادامۀ حفظ افکار و کردارعقب مانده و ستمگرانۀ ضد انسانی علیه مردم ما، همچنان حامی و پناه دهندۀ دهشت افگنان مشهورجهانی است.

- رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، قتل الظواهری را "اجرای عدالت" نامید.

- دهشت افگنی که رنج بیشتر مظالم اش را مردم افغانستان دیده اند.

- این خبر برای ملیون ها انسانی که در چنگال خونین وسیاه دهشت افگنان طالبان، مظلومانه به سر می برند، آیا تبسم آمیخته با اندوه و درد را  نیز بار نخواهد آورد. زیرا تحویل دهی قدرت به یک گروه تروریستی – دهشت افگن، بی عدالتی بود و با چنین تبعات.

- پیداست که این معاهدۀ دوحه(توطئه آمیخته با شیطنت خلیلزاد)، کمترمزخرف نبوده است.

- مشکل با طالبان، در محدودۀ بازگشایی مکاتب دختران پایان نمی یابد. آنها روزی مدارس مغز شویی را با ترویج مضامین انسان ستیزانه باز خواهند کرد، اما از تروریست دوستی، تحجر و ابعاد تبعیض های ننگین فرو نخواهند آمد.

- تجارب جهانی و اوضاع کشور ما حاکی از آنست که تحقق عدالت زمانی میسر تواند شد که  عدالت خواهی در افغانستان به ثمر بنشیند ومردم دارندۀ نهاد های عدالت خواه و حکومت تأمین کنندۀ عدالت شوند.

- رهایی مردم افغانستان  از زیر تسلط خونبار واسارت مرکبار طالبان، نه با طیاره های بمب افگن بدون سرنشین میسر است ونه مردم آنرا دارند. مردمی که شب وروز درد میکشند، نیاز به ایجاد تشکلهای نجاتبخش، همسویی وهماهنگی آنها بر بنیاد تأمین عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی واجتماعی و... دارند که حکومت غیر دینی به آن چهرۀ شفاف تر می بخشد.

*الظواهر در منطقۀ شیرپور با خانواده اش در پناه طالبان به سر می برد.

*عکس از صفحۀ فارسی بی بی سی.. 2 اگست 2022

..........................................

عتیق الله نایب خیل

مثلث خبیثه!

 

زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان، از جانب وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا از وظیفه اش سبکدوش گردید. قربانی شدن او مثلثی را تکمیل کرد که در بیست سال اخیر بیشترین تلاش را در حفظ نیروهای تروریست طالبی و نقش فعال در به قدرت رسیدن دوبارۀ این گروه متحجر قرون وسطایی داشتند.

به همه گان معلوم است که سلاح و مهمات و هرنوع امکانات لوژیستیکی و جاهای امن برای گروه تروریست طالب به وسیلۀ پاکستان مهیا ساخته می شد و مشروعیت بین المللی اش نتیجۀ کار همین مثلث خبیثه، خلیل زاد، حامد کرزی و اشرف غنی است.

بدون شک پالیسی سازان سیاست خارجی ایالات متحده سیستم سرمایه داری حاکم بر این کشور است؛ ولی این سیستم مشوره های لازم و ضروری را از افرادی می گیرد که از اوضاع کشورهای مورد بحث مطلع باشند. بنابرآن نقش افراد را در تعیین این پالیسی ها و سیاست ها نمی توان نادیده گرفت. نقشی را که حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد در بیست سال اخیر ایفا کردند فاجعه یی را بر کشور تحمیل کردند که نتیجه طبیعی اش به قدرت رسانیدن طالبان بود.    

این سه شخص اما نه تنها از نتیجۀ کارشان نفعی نبردند؛ بلکه روسیاهی ابدی نیز نصیب شان گردید. خلیلزاد به استعفا جبری سوق داده شد، اشرف غنی به صورت شرم آوری از کشور فرار کرد و حامد کرزی دورۀ تحقیرآمیزی را در داخل کشور سپری می کند و نامش نیز از میدان هوایی کابل حذف گردید. (همین یک نکته آمدن طالبان مثبت است که از اثر آن این مثلث خبیثه حذف شد.)

..........................................  

 داکتر لعلزاد

چه باید کرد ؟

برنامه غنی «ادامه راه نجیب با آموزش از تجربه ناکام او» است !

? آنچه غنی می خواهد «ادامه حکومت خودش تا پایان دوره ۵ ساله»، «چوروچپاول بیشتر دارایی های عامه» و در نهایت، «تجهیز/اکمال بیشتر طالبان» (برای ادامه‌ی افغانیزه/پشتونیزه سازی کامل کشور) است!

? «تخلیه شهرستان ها»، «ملیشه سازی دولتی» و «دفاع از مراکز ولایات» (به ویژه شهرهای بزرگ/عمده)، دقیقا ادامه برنامه داکتر نجیب است که شاید بتواند عمر حکومت غنی در ارگ کابل را اندکی دراز کند (دیگر برای او هیچ مهم نیست که در شهرستان/ولایت ها چه می گذرد، روزانه چند نفر کشته می شوند و یا مردم با چه قحطی و قیمتی و مصیبت ها گرفتار می شوند)!

? حال، غنی می داند که طالبان آن‌قدر تقویه، تجهیز و اکمال شده اند و در تمام شهرستان ها آن‌قدر گسترش یافته اند که وارث بالاستحقاق و جانشین بلامنازعه قدرت او برای مدت های طولانی تر خواهند بود (زیرا او از یک سو با نابود سازی مستحکم ترین «پشت جبهات مقاومت» در گام اول، خواست که از «تجربه ناکام تسلیمی شهر کابل توسط نجیب به حکمتیار» جلوگیری کند و از سوی دیگر، رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون را آن‌قدر خسی و آلوده در فساد خود ساخته است که هیچ‌یک از آن ها «شهامت مقاومت» یا «ادعای زعامت» در کشور را ندارند... با آنکه «میدان برای همگان باز است»)!

? اثبات گفته های بالا را می توان در این «ادعا» و در «میدان عمل» دید که «غنی هرگز در صدد سرکوب طالبان و پاک سازی آن ها از شهرستان ها نبوده و نمی باشد» (او فقط می خواهد که به کمک «ملیشه های دولتی و نیروهای امنیتی» خود از سقوط شهرهای بزرگ/عمده جلوگیری کند… اگر بتواند)!

? غنی با این برنامه، «تا که می چلد، می چلاند» (ادامه حکومت تا سقوط و پس از آن نوبت طالبان کرام)!

+ + +

? در چنین اوضاع و احوال، وظیفه «نسل جوان» است که با تحلیل شرایط عینی (گیرماندن در بین دو «آسیا-سنگ») و تجربه/الگوی ماندگار مسعود بزرگ، بیندیشند که چگونه می توانند خود را حفظ کنند، منسجم شوند، رهبری خود را بوجود آورند، پایگاه های مقاومت خود را ایجاد کنند، لابیگری نمایند، ارتباطات (داخلی و خارجی) خود را گسترش دهند، حلقات خود را با هم وصل کنند و به «مبارزه و مقاومت» ادامه دهند...

? اگر کسانی توان ایجاد پایگاه و شهامت مقاومت در مقابل غنی/طالب را دارند، فراخوان «پیوستن افراد و نیروهای امنیتی» به پایگاه خود را صادر کنند، تا افراد و نیروهای عدالت‌خواه که نمی خواهند بیهوده در صفوف غنی/طالب کشته شوند، به پایگاه آن ها مراجعه کنند و «چوب سوخت ملیشه های دولتی و طالبی» نشوند...

..........................................

نصیرمهرین                  

      آیا جنایت نیست؟

در ادامۀ انتشار سلسله یی از خبرهای فضیحت بار از دستگاه حکومتی افغانستان، آنچه که مقامات مسؤول در برابر زنان ودختران معیوب ومعلول انجام داده اند، حکومت افغانستان را در این زمینه و نیزخرابی نظام صحی، در سطح جهان مقام نخست بخشید.

به نقل از آژانس خبررسانی آلمان Dpa، دیده بان حقوق بشر، شام دوشنبه( 27 آپریل 2020) در نیویارک (همجنان درکابل) اعلام داشت که "در افغانستان، زنان معیوب در سطوح گوناگون در معرض استفادۀ سؤ مقامات مسؤول قرار گرفته اند."

در این گزارش درحالی که از بی مسؤولیتی مقامات حکومتی افغانستان در برابر همه معیوبین یادآوری شده، اما اشارۀ ویژه بر رفتارهای دارد که در برابر دختران و زنان چهره نموده است.

بی اعتنایی درامورصحی، آموزشی ونیازهای اجتماعی معیوبین را عمل وحشیانۀ استفادۀ سؤ جنسی نیز به نمایش نهاده است که هنگام مراجعه برای رفع نیازها از طرف مقامات مسؤول حکومتی مواجه شده اند.

مظلومان و دردمندانی را در نظر آوریم که با تأثیر پذیری از ناهنجای های گوناگون در جامعه، از نظر بدنی ویا روحی معیوب شده و ملیونها دالر برای آنها اختصاص داده شده است، اما حکومتی های فاسد، آنرا نه در خدمت معیبوبین، بلکه معیوبین را در خدمت اغراض بیشرمانۀ خود قرار داده اند.

نمی گویم که شنیدن رفتارسؤ با زنان و دختران معلول ومعیوب و ظلم در حق آنها برایم تکاندهنده بود. حتا نمی گویم که آزاردهنده بود. زیرا شنیدن چنین خبری دور از تصور وانتظارنبود ونیست. امتیازگیران و گرداننده گان حکومتهای خائن، دست نشانده وپوشالی از جمله مافیایی که اشرف غنی گردآورده است، چنان لگام گسیخته برجان و مال و ناموس مردم تاخته و آزارها رسانیده اند که من و مایی با آن آزارها زیسته وشب را به یاد آزار دیده گان به سحر برده، به قدر کافی رنج نویس  و درد سرا شده ایم. شنیدن چنین خبرها به دامنۀ نفرت واندیشیدن به نیازگم شدن روی این دارودسته های فاقد احساس انسانی و بی اعتنا به حد اقل وظایفی که در محافظت حتا انسان معیوب و معلول دارند، می انجامد.                                     ***

یادآوری: عکس از متن انگلیسی گزارش  Human Rights Watch گرفته شده است. برای مراجعه به این منابع: https://www.hrw.org/video-photos/video/2020/04/27/afghanistan-women-disabilities-face-systemic-abuse.

 

.................................................................

محمد عارف منصوری

 

چرا از گذشته عبرت  نمى گيريم ؟

 

سقوط حكومت داكتر نجيب، از اقدام قومگرايانه و تعصب آلودى آغاز شد كه بقول فريد مزدك از اعضاى رهبرى حزب وطن، نجيب مى خواست يك جنرال پشتون را روى سينه اقوام غير پشتون بنشاند و توسط جمعه اسك، شمال را كه آبستن بحران بود، مهار كند. اما علاوه بر آن كه مهار نشد. وخامت روزافزون وضعيت، منجر به سقوط رژيم و برچيده شدن حاكميت چهارده ساله چپ در افغانستان گرديد.

حالا نيز اشرف غنى احمدزى، سلاله نجيب احمدزى، يكى ديگر از هم قبيله هايش را بنام جنرال ولى احمدزى قوماندان قول اردوى ٢٠٩ شاهين در شمال تؤظيف نموده تا زهر چشمى باشد به سه محورقدرت محلى يعنى جنرال عبدالرشيد دوستم، استاد عطاء محمد نور و حاجى محمد محقق كه هر يكى از نفوذ گسترده ىدرشمال برخوردارند.

بى ترديد اين گونه اقدامات قومگرايانه، آن هم در آستانه خروج احتمالى سربازان خارجى و ورود احتمالى طالبان در ساختار قدرت كه امكان بروز مجدد تقابل هاى قومى و استخوان شكنى هاى دهه نود را بعيد نمى نماياند، نه تنها به ضرر حاكميت نيمبند و فاقد مشروعيت ارگ است بلكه هرگز با منافع و مصالح كل افغانستان مطابقت ندارد.

شايد غنى چنين محاسبه نموده باشد كه جنرال دوستم مهره ى منزوى صحنه سياسى افغانستان است كه ديگر توان مانور هاى قبلى را ندارد و خطرى از ناحيه وى متصور نيست. اما تاريخ نشان داده كه بزرگترين بحرانات سياسى و اجتماعى از جرقه ى حوادث كوچكى مشتعل گرديده.

همان طور كه زوال حكومت كمونيستى از اختلاف درون حزبى و سركشى و بغاوت جنرال مومن اندرابى كه خود عضو حزب وطن بود، آغاز و دامنه ى آن با مخالفت هاى ديگران وسعت پيدا كرد تا منجر به دو پارچگى رهبرى حزب و دولت و فروپاشى كامل آن شد.

نمي دانم چرا سياستمردان بى درايت و بى كفايت افغانستان هيچ گاهى از گذر زمان و وقايع تلخ آن نمى آموزند و عبرت نمى گيرند.

..........................................

محمد حیدر اختر

کودتای ننگین هفت ثور

 به روز پنجشنبه هفتم ثور ( 1357)، خلقی ها وپرچمی ها علیه حکومت محمد داود خان کودتا کردند. آمادگی کودتا را از وقتی گرفته بودند که داودخان از تکیۀ بیشتر به اتحاد شوروی خود را کنار کشید وبا کشورهای عربی و ایران و روابط اقتصادی را روی دست گرفت. معلوم بود که امریکا هم خوش بود. قتل میر اکبر خیبر، مراسم دفن او وسخنرانی های سیاسی سبب شد که داود خان امر توقیف تعدادی از رهبران خلق وپرچم را بدهد. در آن وقت به خواهش شوروی و ضرورت کودتا هر دو جناح وابسته به شوروی وحد ت کرده بودند.

بلی آن ها کودتا کردند. از همان روز فجایع، جنایات ومردم آزاری تمام افغانستان را فرا گرفت. ملیون ها انسان آسیب دیدند. در اول وبرای چند ماه هر دو جناح در شکنجه واعدام ده ها هزار انسان سهم مشترک داشتند. بعدا خلقی های بی سواد، به همکاری دستگاهٔ جاسوسی " اکسا" تعداد زیادی را زندانی و یا به قتل رسانیدند. پرچمی ها از جنایات مشترک خودشان با خلقی ها چیزی نمی گویند. پرچمی ها که لفاظ وحیله گر تر ومنافقتر ازخلقی ها استند، جنایات زمان حکومت مشترک را به حفیظ الله امین ( خونخوار جاهل ) ارتباط می دهند. ولی وقتی که خودشان به وسیلۀ تجاوز شوروی قدرت را گرفتند، خاد دستگاه شکنجه وجاسوسی را به جای اکسا به کار انداختند. در وقت حکومت پرچمی ها خلقی های جنایتکار هم مشارکت داشتند. غیر از چند نفر آن ها . دروقت پرچمی ها چیزی که بسیارتر دامنه یافت، همان جنگ وبمبارد قوای شوروی و افغانستانی بود . قصبات ودهات ، شهرها ویران گردیدند. مهاجرت بیشتر شد. ملیون ها انسان سرگردان شدند.

بلی، کودتای سیاه روز هفتم ثور، یک فاجعه بود. مگر فاجعه آفرین ها که تعدادی با بدنامی مرده ویا کشته شده اند، تعدادی از آن ها با بی حیایی ، با پر رویی به لجبازی پرداخته حاضر نمی شوند که جنایات خود را قبول کنند. این عدم قبولی معلوم می کند که جهالت وو خونریزی های زیادی را مرتکب شده اند.

کار دیگر جانیان قاتل و وطنفروش خلقی – پرچمی، این است که دورۀ بعد از سقوط  خود را از قدرت یا دوره حکومت جنگی مجاهدین را به رخ می کشند. وبه گفتۀ مردم " غت مغتولی " می کنند. هرکس که از تأثیر جنگ های مجاهدین انکار کند، دل خلق خدا را آزار می دهد که آزار دیده اند. مگر جنگ های مجاهدین قبلی جنایات، وطنفروشی خلقی پرچمی را  به هیچ صورت پت وپنهان ویا توجیه نمی کند. هرکدام آن ها تقصیر ومسوولیت خود را به گردن دارند. واین هم قابل تذکر است که جنرال های قاتل عضو "کی جی بی" وعضو خلق وپرچم، در جنگ های ویرانگر مجاهدین وبربریت زمان طالبان،هم مشارکت داشتند.

پیام ما در این روز به مردم شریف ما، ،به اولادها و نواسه های جنایتکاران خلقی وپرچمی این است که آن ها را خوب وخوبتر بشناسند. آن ها را محکوم کنند. آن ها باید محاکمه شوند. وقتی گروه خادیست از فیس بوک وانترنیت وخارج نشینی استفاده می کند و به دفاع دوران وحشت می پردازد، ویا رئیس جنایتکاران خاد، داکتر نجیب را ستایش وتوصیف می کند، در زخم های مردم مظلوم، به بیوه های آن دوران، به مادران داغدیده وبه یتیم ها نمک پاشیده وتوهین می کنند.

در این روز به خانواده های محترمی که شهید داده اند و ستم کشیده اند، همدردی خود را ابراز داشته  وبه روح شهدای پاک درود می فرستیم . هزاران نفرین به جانیان خلقی و پرچمی و خادیست ها.

...........................................

دکترشکرالله کهگدای

سابق استاد دانشگاه کابل

برچسپ ستمی و شعله یی

هر پارسی زبان , ستمی و شعله یی نیست

وهر افغان هم , خلقی, افغان ملتی, گلبیدینی وطالب نخواهد بود

 

 پیشگفتار

   برچسپ زدن, تهمت کردن, شخصیت کشی, بدنام سازی, تاخت و تاز ورزیدن و حتی دست به ناسزا و دشنام یازیدن, پیشینه یی به درازنای تاریخ بشر دارد و چون موج خیزان و افتان اوقیانوس ها ودریاها, درهر سرزمینی ودر هر کشوری, ارغوزک واری, گاهی سبزمیکند و گاهی هم از بالا می خشکد, مگر از ریشه نمی خشکد و حربه یی است بدست اشخاص بدکنش که از روی درونمایه سیاه وتاریک خود, همین تیرجفای برچسپ رابهر کی بخواهند, پرتاب میکنند تا اگر بتوانندخود را با آنچه شایستگی اش را ندارند, بیارایند ودیگران را اگر بتوانند از جامعه برانند واین است راه و رسم اهریمن بدسگال. بنده که در دهه قانون اساسی و دموکراسی ( 1343-1352 خورشیدی) خبرنگار روزنامه کاروان درکابل جان ما بودم, تقریبا همه تظاهرات خیابانی را نه تنها در روزنامه کاروان بلکه در نشریه های روزگار, اتحاد ملی, خیبر و انفکار نو هم پوشش میدادم. تنها یکبار در3 عقرب سال 1348 خورشیدی در دکه دریای کابل  پهلوی پولیس دانی پل باغ عمومی, حدود 100 جوان گردهمآیی برپا کرده بودند  وبه لهجه پارسی بدخشی سخنرانی وشعار می دادند که گزارش آنرا نوشته بودم و جریانهای شعله جاوید وخلق باندیست آدمکش وپرچم پراز چم منحوس سرتاسرسیاه, در داخل پارک زرنگار (بوستان سرای) گردهمآیی تظاهرات  داشتند. درآن وقت بنده هیچ نمیدانستم که این بدخشی ها چگونه اندیشه دارند و هدف شان چیست مگر بعدا دانستم که بر ستم وبیداد افغانها علیه پارسی زبانها اعتراض داشتند وخواهان حقوق مساوی برای هم اتباع کشور بودند.

طرح بحران فکری

  درجامعه کثیرالابعاد و چند ملیتی افغانستان, برچسپ زدن که همردیف است با ناسزا گفتن وگریز از اصل بحران ویاهم به هدف خلق بحران بیشتر ودرهم آشفتگی اجتماعی, به حیث یک پروپاگندای هدفمند, مورد استفاده جوانب گوناگون اجتماعی از حکومات گرفته تا احزاب سیاسی واتاق های فکر, براه افتاده و می افتد تا جلو واکاوی و موشکافی بحران گرفته شود واز جستن ویافتن راه حل عادلانه وهمگنانه سدگردیده, دیدگاه ها واندیشه ورزی ها, به بیراهه کشانده شود؛ یعنی پیشاپیش از دسترسی به آسیب شناسی وآسیب زدایی, همه دست بردارند.

    دشمنان و نابخردان فرهنگ قندپارسی, کوشیده اند ومی کوشند تا از برچسپ زدن ستمی یا شعله یی بر ضد فارسی زبانان, زبونانه استفاده نمایند وآنگاهی که پای دلیل و منطق شان در لای ولوش خندق حمام گیر ماند, جز به برچسپ زدن ستمی وشعله یی, دیگر هیچ حربه یی در دست ندارند. یعنی هرپارسی زبان, ستمی وشعله یی نیست همانگونه که هر خلقی, اوغان ملتی, گلبیدینی شاید طالب نباشد.

 

  مثالی را از خود میاورم: آنگاهی که یک استاد ودوست عزیزم درآخرسال 1360 خورشیدی میخواست به پاکستان مهاجر شود, در سرپل بهسود شهر جلال آباد, به جنگ سازمان جهنمی خاد نجیب جنایتکار افتاد وزندانی شدو خاد نجیب آن استاد گرانمایه را زیر تهدید وتخویف وشکنجه گرفته محبورش ساخت تابنده و یک استاد دیگر دانشگاه کابل رابه نام حسین باور هم قلمداد و سبب گرفتاری وبه زندان انداختن ما شود یعنی (گرگ دهن آلوده - یوسف نه دریده) وهرچند که درمدت 9 ماه در کوته قفلی های 14 اتاقه و 5 اتاقه در زندان صدارت شکنجه شدم, به یاری خدای مهربانم, همه شکنجه های خاد نجیب جنایتکار را تحمل کردم و هیچ استاد و شاگردم از طرف بنده قلمداد و زندانی نشد وهیچ سند از بنده بدست آورده نتوانستند و به هیچ چیز هم اعتراف نکردم. خاد جهنمی نجیب جنایتکار, در دانشگاه کابل وهم چنان در میان دوستان بنده آوازه انداخت که (یک رهبر شعله یی ها  ) را گرفتار کرده اند و همان بود که بی شرف الدین بی شرف (چند ماه پیش که در  جرمنی خزیده بود و رهسپار جهنم سوزان شد) دادستیز دادستیزی اختصاصی انقلابی, در هنگام محاکمه نمایشی وفرمایشی, برای بنده دو ماده اعدام را تقاضا کرده بود. شعله یی ها که هم اکنون در شبکه های اجتماعی فعال اند و آنهایی که بنده را می شناسند, کاملا آگاهی دارند که بنده نه تنها شعله یی نبوده ام بلکه هیچ وقت وهیچگاهی به هیچ یک از احزاب شمولیت نداشته ام. مثال دیگر: چندی پیش دریک گفتمان تلویزیونی دعوت شده بودم, آنچه می اندیشیدم گفتم, مگر یک همصنفی عزیزم در مکتب حبیبیه به نام عطاجان صافی که در جرمنی زندگی دارد, بربنده چنان مهربانی ورزید که گفته بود(شکرالله جان جوان بی تعصب بود مگر هنگامی که با شورای نظار یکجا شد, آدم متعصب شد). بنده که همصنفی های خودرا نه تنها دوست دارم بلکه هیچ روادار نیستم که کسی به یکی از آنها حتی بگوید که بالای چشمت آبروست. بنده به عطا جان هیچ نگفتم مگر برایش بار بار پیشنهاد فرستادم که حاضر شود پنج پنج هزار دولار برای استاد کاکه جوان, متین , باوقار و دادخواه هردوی ما درمکتب حبیبیه یعنی استاد  دانشمند لطیف خان پیروز رستم زاده بفرستیم تا آن استاد  عزیزما از هردوی ما امتحان بگیرد واگر بنده شورای نظاری بودم, همان پنج هزار دولار بنده صدقه سرت, برو عیشش را بنما واگر تو ناکام ماندی وثابت نتوانستی, پنج هزار دولار ترا گرفته میروم به آمریکای جنوبی و عیش وعشرت وخورد و نوش می کنم و از یادم نخواهی رفت. خلاصه آن همصنفی عزیزخود را بار بار به چالش کشیدم مگر از سنگ صدا برآمد از وی نه

مثال دیگر: سالها پیش چند ماه, مهمان رادیوی آزادی در شهر زیبای پراگ بودم, همکار عزیز ما جناب آقای ناصر آرین, سالها بعد به بنده گفت که عزیزدیگر ما جناب آقای نظر ظریف رئیس کل بخش افغانستان در رادیو آزادی واقع پراگ, بنده را ستمی خوانده بود. بنده قهقهه خندیدم که از چیزی که از صد رگم یکی اش هم خبر ندارد, برچسپ زده شده ام.

  برویم به اینکه تهمت بستن و برچسب زدن در اشعار فارسی اغلب به کارهای ناپسند یا بی‌انصافی‌های اخلاقی اشاره دارد که افراد یا جامعه ممکن است نسبت به دیگران انجام دهند. این تعابیر در شعر فارسی به شکل‌های مختلفی بیان شده‌اند، از جمله در نقد رفتارهای اجتماعی، اخلاقی، و سیاسی.

برچسپ زدن ناشی از تعصب به معنای داشتن باور یا احساس قوی و غیرمنطقی نسبت به چیزی یا کسی است که معمولاً همراه با نادیده گرفتن نظرات یا حقایق مخالف است. تعصب می‌تواند در زمینه‌های مختلف مانند دین، قومیت، فرهنگ، جنسیت، سیاست و حتی علایق شخصی (مثل ورزش یا هنر) ظاهر شود.

 تهمت بستن

"تهمت بستن" به معنای نسبت دادن کار یا صفتی ناپسند به کسی است که واقعیت ندارد. شاعران فارسی اغلب از این مفهوم برای نقد ظلم و بی‌عدالتی استفاده کرده‌اند. برای مثال:

نمونه‌یی از حکیم لسان الغیب حافظ مستانه:

به عیب‌جویش گفتم که عیب‌جوی تو کیست

که بر جمال تو بسته است طعنه بی‌ادبی؟

حافظ در اینجا به ظالمانه بودن قضاوت‌های نادرست و اتهامات بی‌اساس اشاره می‌کند.

برچسب زدن

برچسب زدن" (یا در تعبیر کلاسیک، نسبت دادن صفات ناپسند به دیگران) اشاره به تلاش برای تخریب شخصیت کسی دارد. این مفهوم به‌ویژه در اشعار اجتماعی و انتقادی فارسی بازتاب یافته است، جایی که شاعران به ظلم‌های سیاسی و اجتماعی معترض‌اند.

نمونه‌یی از خداوندگار بلخ مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی:

این برچسب‌ها و نام‌ها جز یک ظاهر نیست

درون هر دل پاک، عیبی محض پیدا نیست

مولانا با این بیت بیان می‌کند که نام‌گذاری‌ها و برچسب‌هایی که به افراد زده می‌شود، ریشه در جهل دارد و حقیقت انسان‌ها را تغییر نمی‌دهد.

مضمون کلی

تهمت و برچسب‌زدن در اشعار فارسی نمادی از نادانی، بی‌عدالتی و بی‌اخلاقی است. شاعران این اعمال را محکوم می‌کنند و دعوت به انصاف، صداقت، و حقیقت‌جویی دارند. در واقع، این مفاهیم هم در ادبیات کلاسیک و هم در ادبیات معاصر برای نقد مشکلات اجتماعی برجسته بوده‌اند.

ویژگی‌های تعصب:

1.   نادیده گرفتن اطلاعات متضاد: افرادی که متعصب هستند معمولاً اطلاعاتی را که با باورهایشان تناقض دارد، نادیده می‌گیرند یا رد می‌کنند.

2.   پیش‌داوری: تعصب اغلب منجر به پیش‌داوری علیه دیگران می‌شود، بدون اینکه شناخت دقیقی از آنها وجود داشته باشد.

3.   احساسات شدید: تعصب معمولاً با احساسات قوی مانند خشم، نفرت یا شور و هیجان همراه است.

4.   عدم انعطاف‌پذیری: فرد متعصب معمولاً از تغییر دیدگاه یا پذیرش اندیشه‌های جدید خودداری می‌کند.

انواع تعصب:

تعصب قومی یا نژادی: باور به برتری یک قوم یا نژاد بر دیگران. بمانند  پُتانها (افغانها- پشنون ها)

تعصب دینی: پایبندی کورکورانه به یک دین و نادیده گرفتن یا تخریب سایر باورهای دینی. بمانند طالبان تروریست

تعصب جنسیتی: باور به برتری یا نقش‌های محدود برای یک جنسیت خاص. بمانند نادیده انگاشتن حقوق حقه دخترخانمها از آموزش وکار بوسیله طالبان تروریست.

تعصب سیاسی: حمایت افراطی از یک ایدئولوژی سیاسی یا حزب خاص. بمانند خلقی ها وپرچمی ها و افغان ملتی ها وگلبیدینی ها وبازهم طالبان تروریست.

پیامدهای تعصب:

تعصب می‌تواند منجر به تبعیض، بی‌عدالتی، اختلافات اجتماعی، و حتی درگیری‌های خشونت‌آمیز شود. همچنین، باعث محدود شدن دیدگاه‌ها و کاهش توانایی تعامل سازنده با دیگران می‌شود.

راهکارهایی مانند افزایش آگاهی، مطالعه بیشتر، گفتگو با افراد با دیدگاه‌های متفاوت و تقویت همدلی می‌توانند به کاهش تعصب کمک کنند.

تعصب در فرهنگ‌های مختلف فارسی

فرهنگ دهخدا

در فرهنگ دهخدا، تعصب این‌گونه تعریف شده است:

تعصب: سخت‌گیری در دین یا مذهب، جانبداری و حمایت شدید از باورها و نظرات شخصی، یا مخالفت با هرگونه دیدگاه مخالف.

ریشه کلمه: از عربی "عصبة" به معنای گروهی که از یکدیگر حمایت می‌کنند.

دهخدا همچنین تعصب را به معنای "تعصب قومی یا خانوادگی" نیز آورده است، که به نوعی حمایت افراطی از قوم، خانواده یا دین اشاره دارد.فرهنگ عمید

تعصب:

1.   جانبداری افراطی و شدید از چیزی یا کسی.

2.   غیرت یا سخت‌گیری بیش از حد در باورها یا رفتارها.

3.   حساسیت بی‌مورد نسبت به یک موضوع که باعث قضاوت ناعادلانه یا پیش‌داوری می‌شود.

فرهنگ معین

4     جانبداری افراطی از قوم، مذهب یا یک ایدئولوژی خاص.

5 مخالفت غیرمنطقی با نظرات یا باورهای مخالف.

6حساسیت یا غیرت زیاد نسبت به چیزی، به حدی که مانع از بی‌طرفی یا انصاف شود.

فرهنگ آنندراج آنندراج نیز تعصب را به معنای حمایت غیرمنطقی و افراطی از باورهای شخصی، مذهبی، یا قومی تعریف کرده است. همچنین به مفهوم "غیرت" و "حساسیت شدید" اشاره می‌کند، اما بر جنبه‌های منفی آن تاکید بیشتری دارد.

نکات مشترک در تعاریف:

1.   تعصب اغلب به معنای جانبداری شدید از یک موضوع یا فرد به کار می‌رود.

2.   بیشتر فرهنگ‌ها تعصب را به عنوان حالتی غیرمنطقی و افراطی تفسیر می‌کنند.

3.   مفهوم "غیرت" به‌خصوص در فرهنگ‌های قدیمی‌تر با تعصب مرتبط بوده، اما با گذشت زمان بار معنایی منفی تعصب بیشتر برجسته شده است.

فرایند:

در فرهنگ‌های مختلف فارسی، تعصب مفهومی است که بر جانبداری شدید، حساسیت افراطی، و مخالفت با دیدگاه‌های دیگر تاکید دارد. این تعاریف نشان‌دهنده تأثیر عمیق این واژه در تعاملات اجتماعی، مذهبی و فرهنگی است.

 تعصب در شعر شاعران بزرگ فارسی با مضامین مختلفی مانند عشق، دین، قومیت، اخلاق، و تضادهای اجتماعی به کار رفته است. برخی از شاعران از تعصب انتقاد کرده‌اند و آن را عامل جهل و نادانی دانسته‌اند، در حالی که دیگران در قالب غیرت، از تعصب مثبت یا سازنده سخن گفته‌اند. نمونه‌هایی از دیدگاه شاعران بزرگ درباره تعصب:

حکیم  مستانه حافظ شیرین سخن حافظ معمولاً دیدگاهی انتقادی نسبت به تعصب دارد و آن را مانعی برای حقیقت‌جویی و آزاداندیشی می‌داند:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

در این بیت، حافظ به اختلافات مذهبی و تعصبات بی‌اساس اشاره می‌کند و از حقیقت به عنوان معیاری بالاتر از تعصبات مذهبی و قومی سخن می‌گوید.

استاد سخن سعدی شیرازی:سعدی نیز تعصب را یکی از عوامل جهل و ناتوانی انسان می‌داند و بر اهمیت اعتدال و انصاف تاکید می‌کند:

چو چشم تعصب بپوشد ز شرم

نبینی که دشمن است اندر برم

در اینجا سعدی تعصب را مانعی برای دیدن حقیقت می‌داند و از آن انتقاد می‌کند.

مولانا جلال‌الدین رومی مولانا تعصب را ریشه جهل و دوری از حقیقت الهی می‌داند. او به دنبال دعوت به عشق و همدلی است و تعصب را مانع آن می‌شمارد:

هر که تعصب دارد او خویش‌خوار است

دور از دل یار است، دور از دل یار است

مولانا در این بیت بر زیان‌های تعصب در روابط انسانی و الهی تاکید دارد و آن را مخالف روح عشق می‌داند.

حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی

در شاهنامه، تعصب بیشتر در قالب غیرت ملی و افتخار به فرهنگ ایرانشهری دیده می‌شود، اما فردوسی گاه به نقد تعصب کورکورانه نیز می‌پردازد:

کسی کو شود تیز بر دین خویش

به بی‌دانشی سر زند کین خویش

فردوسی در این بیت تعصب غیرعقلانی در دین یا قومیت را نشانه بی‌دانشی می‌داند.

نظامی گنجوی

نظامی در اشعار عاشقانه خود گاه به غیرت و تعصب به عنوان بخشی از عشق اشاره می‌کند، اما از آن به‌عنوان فضیلتی در حد اعتدال یاد می‌کند:

تعصب گر از عشق داری نشان

ز اندازه مگذر که گیری زیان

  شاعران بزرگ فارسی معمولاً به تعصب به‌عنوان یک ویژگی منفی و مانع رشد معنوی و اجتماعی نگاه می‌کنند. آنان به جای تعصب، همدلی، عشق، و انصاف را توصیه می‌کنند. البته در برخی موارد، تعصب مثبت (مانند غیرت در عشق یا افتخار ملی) نیز مورد ستایش قرار گرفته است، اما تأکید بر اعتدال در همه موارد برجسته است.

تعصب در انگلیسی به طور کلی به واژه‌های زیر ترجمه می‌شود که هر کدام در زمینه‌ای خاص کاربرد دارند:

1.   Bias

o       به معنای تمایل یا گرایش ذهنی به نفع یا علیه چیزی، که معمولاً باعث قضاوت ناعادلانه می‌شود.

o       مثالThe Taliban regime  has a bias against women in leadership roles.

رژیم طالبان تعصبی علیه زنان در موقعیت‌های رهبری دارد.

2.   Prejudice

o        به معنای پیش‌داوری یا قضاوت نادرست بر اساس اطلاعات ناکافی، اغلب با بار منفی و در زمینه‌های اجتماعی یا قومی استفاده می‌شود.

o       مثال:

Racism is a form of prejudice.

نژادپرستی نوعی تعصب است.

3.   Bigotry

o       به معنای تعصب شدید، کورکورانه و غیرمنطقی نسبت به یک باور، مذهب، یا گروه خاص.

o       مثال:

Bigotry is often rooted in ignorance.

تعصب کورکورانه اغلب از ناآگاهی سرچشمه می‌گیرد.

4.   Fanaticism

o       به معنای تعصب افراطی در مورد یک ایدئولوژی، مذهب، یا عقیده خاص. این واژه بیشتر برای باورهای شدید مذهبی یا سیاسی به کار می‌رود.

o       مثال:

Religious fanaticism can lead to violence.

تعصب افراطی مذهبی می‌تواند به خشونت منجر شود.

5.   Partisanship

o       به معنای حمایت شدید و اغلب غیرمنطقی از یک گروه، حزب، یا ایدئولوژی.

[Nachricht gekürzt]  Vollständige Nachricht ansehen

....................................................................................................................

Druckversion | Sitemap
استفاده از مطالب رنگین با ذکر ماخذ آزاد است © Rangin