استفاده از مطالب رنگین با ذکر ماخذ آزاد است
محمد اکبر قریشی
حامد کرزی مداری اجنت امریکا گاهی در کابل برلین انقره سر میزند !
تعداد از سیاسیون جنرال های ماشینی ستون پنجم از دست چار طالب پاکستان شب درمیان بشمول
اشرف غنی رفیق های معاملهگر شان فراری شدند عده دیگر به امر دولت های سیا با پاسپورت های خارجی که به همان کشور هایکه جاسوسی میکردند رسیده اند (حامد جان کرزی ) تمام دستگاهی دولتی را اهسته اهسته برای برادران طالبان پنجابی خود تسلیم نموده میرفت حامد جان 2000 حیوانات وحشی قاتل جانی مافیا ادم کش تروریست را از زندان بکرام اشرف جان 5000 زندانی از پلچرخی ودیگر زندان ها کشور ازادساخته بودند بعدا اشرف جان بادار دسته ان بشمول ستون پنجم از طالب ها خواهش نمودند بشمول حامدکرزی عبدالله وارد کابل شدند همان کسانیکه مدت 60 سال خون مردم ملت خورده بودند پول های دزدی را درخارج کشور ذخیره نموده اند
جای جایداد های قصر های شان همرا شهرک های شان پیش طالب گروگان میباشد بنابرین همه دلالان سیاسی اقتصادی روسپی های پارلمان جنرال های ماشینی شورا نظار وحزب وحدت ودیگر انسان های پلید دوره هم جمع شده اند
( شورا مقاومت را در ترکیه )تشگیل نمودند (اقای محقق ماهیچه خوررا ریس کمیته سیاسی )تعین نموده اند شما قضاوت نماید که این جنایتکار تاتوانست در حق هزار هاتا چی اندازه خیانت کرده است ومیکنند امرور بنام خلیلی محقق دانش هزاره هارا ترورکوچ اجباری خانه هاشان را اتش میزنند ازانها خبرندارند در پنجشیر چی حال است بچه ای ملا زیانی برادران مسعود در هرات ننگرهار کندوز همه به اتش خون کشانیده شدند زنان در زندانهای طالبانی تجاوز وجنایت صورت میگیرد بلاخره برای حامدکرزی دستگاهی سیا امریکا وظیفه سفر را از سفارت امریکا درکابل داده وهدایت گرفته تا همرا سگهای سیاسی اقتصادی که در ظرف 60سال پول های کمکی دزدی چور نموده اند اگر با (سی ای ای )سازش نکنید ما همرا تان حسابی داریم این پیام جاسوس گلان شان که کشور را به جوی خون تبدیل نموده است برای جنایتکاران جاسوسان خاینین ملت پیام امریکا برده است اومردم شریف ونجیب از خواب بیدارشوید پشتی این خاینین وطن فروشتان دلالان سیاسی استاد نشوید دربدر خاک بسر می شوید در هر کشور که حامد کرزی وامثال ان امد برویش لعنت و تف انداخته بروید نه در خانه های تان مهماننش نکنید خیانت است جوانان وزنان مبارز باشهامت درسرتاس افغانستان مقابل طالبان جنک ازادی را اغاز نموده اند ازایشان دفاع نماید تصاویروطن فروشان دزدان دیده میتوانید طالبان راشما وطن پرستان وزنان باشهامت گم میکنید نه خاینین تصاویر کاپی است
..........................................
محمد حیدر اختر
حمله تروریستی بر آموزشگاه در غرب کابل
تمام مردم افغانستان را در سراسر دنیا سوگوار ساخت
قسمی که از طریق رسانه ها و صفحات اجتماعی آگاهی حاصل کردیم، ساعت هفت و سی دقیقه صبح روز جمعه گذشته، یک مهاجم انتحاری قبل از اینکه وارد صنف درسی شود و مواد منفجره همراهش را انفجار دهد، دو نفر از محافظان این مرکز را به شهادت رسانید. این مهاجم پیش از انفجار به سمت دانش آموزان نیز تیراندازی کرده است. دانش آموزانی که جز قلم وکتاب و دلهای پاک برای آموزش چیزی نداشتند.علاوه بر کشتهشدگان، دهها نفر در این حمله زخم برداشتند و بیشتر قربانیان این حمله، دختران هستند.
بعد از این واقعۀ دلخراش، سازمان ملل متحد، دیپلماتهای غربی، سازمانهای حقوق بشری و رهبران سیاسی افغانستان و برخی از کشورهای منطقه این حمله انتحاری مرگبار به یک مرکز آموزشی در ناحیه هزارهنشین دشت برچی کابل را محکوم کردند.
تعداد فراوانی از خانم ها در شهر کابل و ولایات افغانستان دست به تظاهرات زدند و همچنان در خارج از کشور مردم شریف و با احساس ما با دایر نمودن تظاهرات و مجالس ترحیم این عمل وحشیانه را تقبیح کردند.
تا جایی که دیده می شود این عمل تروریستی اکثریت تمام مردم افغانستان را در داخل و خارج از افغانستان سوگوار ساخته است و حتی برخی از برگذاری مجالس سرور و پای کوبی و یا بخش موسیقی در سمینارها امتناع ورزیدند.
ناشر وبسایت رنگین این حملۀ وحشیانه و نیت نسل کشی مردم نجیب و شریف هزارۀ وطن غمدار را به شدت محکوم نموده، آرزو دارد که عتکس العمل ها مسیر خوبی بگیرد.
..........................................
نصیر مهرین
رهبر القاعده در کابل کشته شد
و ما طیارۀ بدون سرنشین و "اجرای کنندۀ عدالت" نداریم!
الظواهری رهبر"القاعده" در کابل توسط طیارۀ بدون سرنشین امریکا کشته شده است. در پیوند با آن:
- حضور الظواهری در کابل نشان داد که گروه طالبان افزون بر ادامۀ حفظ افکار و کردارعقب مانده و ستمگرانۀ ضد انسانی علیه مردم ما، همچنان حامی و پناه دهندۀ دهشت افگنان مشهورجهانی است.
- رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، قتل الظواهری را "اجرای عدالت" نامید.
- دهشت افگنی که رنج بیشتر مظالم اش را مردم افغانستان دیده اند.
- این خبر برای ملیون ها انسانی که در چنگال خونین وسیاه دهشت افگنان طالبان، مظلومانه به سر می برند، آیا تبسم آمیخته با اندوه و درد را نیز بار نخواهد آورد. زیرا تحویل دهی قدرت به یک گروه تروریستی – دهشت افگن، بی عدالتی بود و با چنین تبعات.
- پیداست که این معاهدۀ دوحه(توطئه آمیخته با شیطنت خلیلزاد)، کمترمزخرف نبوده است.
- مشکل با طالبان، در محدودۀ بازگشایی مکاتب دختران پایان نمی یابد. آنها روزی مدارس مغز شویی را با ترویج مضامین انسان ستیزانه باز خواهند کرد، اما از تروریست دوستی، تحجر و ابعاد تبعیض های ننگین فرو نخواهند آمد.
- تجارب جهانی و اوضاع کشور ما حاکی از آنست که تحقق عدالت زمانی میسر تواند شد که عدالت خواهی در افغانستان به ثمر بنشیند ومردم دارندۀ نهاد های عدالت خواه و حکومت تأمین کنندۀ عدالت شوند.
- رهایی مردم افغانستان از زیر تسلط خونبار واسارت مرکبار طالبان، نه با طیاره های بمب افگن بدون سرنشین میسر است ونه مردم آنرا دارند. مردمی که شب وروز درد میکشند، نیاز به ایجاد تشکلهای نجاتبخش، همسویی وهماهنگی آنها بر بنیاد تأمین عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی واجتماعی و... دارند که حکومت غیر دینی به آن چهرۀ شفاف تر می بخشد.
*الظواهر در منطقۀ شیرپور با خانواده اش در پناه طالبان به سر می برد.
*عکس از صفحۀ فارسی بی بی سی.. 2 اگست 2022
..........................................
عتیق الله نایب خیل
جوبایدن چه گفت؟
«اگر فکر میکنید کسی میتواند افغانستان را در یک دولت واحد متحد کند، دستتان را بلند کنید».
قدیمی ها می گفتند که: وقتی انگشت اتهام و ملامت را به سمت کسی نشانه می رویم باید توجه داشته باشیم که چهار انگشت دیگر به طرف خودماست.
هیچ کشوری، مخصوصاً کشورهای استعماری بزرگ، بدون داشتن مقاصد سیاسی و سود آوری برای شان، کمک های بلاعوض و مفت و مجانی، در اختیار کشورهای دیگر قرار نمی دهند.
ایالات متحدۀ امریکا بعد از حادثۀ یازده سپتمبر به افغانستان لشکرکشی کرد و با سقوط امارت طالبانی حکومت دست نشانده اش را رویکار آورد. حالا که منافع اش ایجاب نمی کرد در افغانستان باقی بماند، راه اش را گرفت و رفت. جوبایدن هم برای این که رسوایی اش در بیرون رفت عجولانه و برنامه ریزی ناشده اش از افغانستان را توجیه نماید انگشت ملامت به سوی مردم ما دراز می نماید، غافل از این که چهار انگشت دیگر به جانب خودش است و به این بهانه نمی تواند جنایتِ بازی با سرنوشت مردم را کتمان نماید.
جانب دیگر این است که اگر ما هم انگشت ملامت به سوی جوبایدن دراز می کنیم، باید بپذیریم که چهار انگشت ملامت دیگر به طرف خودماست. کجای این گفته اش غلط است که: «اگر فکر میکنید کسی میتواند افغانستان را در یک دولت واحد متحد کند، دست تان را بلند کنید».
.....................................
عتیق الله نایب خیل
مثلث خبیثه!
زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان، از جانب وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا از وظیفه اش سبکدوش گردید. قربانی شدن او مثلثی را تکمیل کرد که در بیست سال اخیر بیشترین تلاش را در حفظ نیروهای تروریست طالبی و نقش فعال در به قدرت رسیدن دوبارۀ این گروه متحجر قرون وسطایی داشتند.
به همه گان معلوم است که سلاح و مهمات و هرنوع امکانات لوژیستیکی و جاهای امن برای گروه تروریست طالب به وسیلۀ پاکستان مهیا ساخته می شد و مشروعیت بین المللی اش نتیجۀ کار همین مثلث خبیثه، خلیل زاد، حامد کرزی و اشرف غنی است.
بدون شک پالیسی سازان سیاست خارجی ایالات متحده سیستم سرمایه داری حاکم بر این کشور است؛ ولی این سیستم مشوره های لازم و ضروری را از افرادی می گیرد که از اوضاع کشورهای مورد بحث مطلع باشند. بنابرآن نقش افراد را در تعیین این پالیسی ها و سیاست ها نمی توان نادیده گرفت. نقشی را که حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد در بیست سال اخیر ایفا کردند فاجعه یی را بر کشور تحمیل کردند که نتیجه طبیعی اش به قدرت رسانیدن طالبان بود.
این سه شخص اما نه تنها از نتیجۀ کارشان نفعی نبردند؛ بلکه روسیاهی ابدی نیز نصیب شان گردید. خلیلزاد به استعفا جبری سوق داده شد، اشرف غنی به صورت شرم آوری از کشور فرار کرد و حامد کرزی دورۀ تحقیرآمیزی را در داخل کشور سپری می کند و نامش نیز از میدان هوایی کابل حذف گردید. (همین یک نکته آمدن طالبان مثبت است که از اثر آن این مثلث خبیثه حذف شد.)
..........................................
داکتر لعلزاد
چه باید کرد ؟
برنامه غنی «ادامه راه نجیب با آموزش از تجربه ناکام او» است !
? آنچه غنی می خواهد «ادامه حکومت خودش تا پایان دوره ۵ ساله»، «چوروچپاول بیشتر دارایی های عامه» و در نهایت، «تجهیز/اکمال بیشتر طالبان» (برای ادامهی افغانیزه/پشتونیزه سازی کامل کشور) است!
? «تخلیه شهرستان ها»، «ملیشه سازی دولتی» و «دفاع از مراکز ولایات» (به ویژه شهرهای بزرگ/عمده)، دقیقا ادامه برنامه داکتر نجیب است که شاید بتواند عمر حکومت غنی در ارگ کابل را اندکی دراز کند (دیگر برای او هیچ مهم نیست که در شهرستان/ولایت ها چه می گذرد، روزانه چند نفر کشته می شوند و یا مردم با چه قحطی و قیمتی و مصیبت ها گرفتار می شوند)!
? حال، غنی می داند که طالبان آنقدر تقویه، تجهیز و اکمال شده اند و در تمام شهرستان ها آنقدر گسترش یافته اند که وارث بالاستحقاق و جانشین بلامنازعه قدرت او برای مدت های طولانی تر خواهند بود (زیرا او از یک سو با نابود سازی مستحکم ترین «پشت جبهات مقاومت» در گام اول، خواست که از «تجربه ناکام تسلیمی شهر کابل توسط نجیب به حکمتیار» جلوگیری کند و از سوی دیگر، رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون را آنقدر خسی و آلوده در فساد خود ساخته است که هیچیک از آن ها «شهامت مقاومت» یا «ادعای زعامت» در کشور را ندارند... با آنکه «میدان برای همگان باز است»)!
? اثبات گفته های بالا را می توان در این «ادعا» و در «میدان عمل» دید که «غنی هرگز در صدد سرکوب طالبان و پاک سازی آن ها از شهرستان ها نبوده و نمی باشد» (او فقط می خواهد که به کمک «ملیشه های دولتی و نیروهای امنیتی» خود از سقوط شهرهای بزرگ/عمده جلوگیری کند… اگر بتواند)!
? غنی با این برنامه، «تا که می چلد، می چلاند» (ادامه حکومت تا سقوط و پس از آن نوبت طالبان کرام)!
+ + +
? در چنین اوضاع و احوال، وظیفه «نسل جوان» است که با تحلیل شرایط عینی (گیرماندن در بین دو «آسیا-سنگ») و تجربه/الگوی ماندگار مسعود بزرگ، بیندیشند که چگونه می توانند خود را حفظ کنند، منسجم شوند، رهبری خود را بوجود آورند، پایگاه های مقاومت خود را ایجاد کنند، لابیگری نمایند، ارتباطات (داخلی و خارجی) خود را گسترش دهند، حلقات خود را با هم وصل کنند و به «مبارزه و مقاومت» ادامه دهند...
? اگر کسانی توان ایجاد پایگاه و شهامت مقاومت در مقابل غنی/طالب را دارند، فراخوان «پیوستن افراد و نیروهای امنیتی» به پایگاه خود را صادر کنند، تا افراد و نیروهای عدالتخواه که نمی خواهند بیهوده در صفوف غنی/طالب کشته شوند، به پایگاه آن ها مراجعه کنند و «چوب سوخت ملیشه های دولتی و طالبی» نشوند...
..........................................
نعیم اساس، پاریس
خروج نیروهای امریکایی از افغانستان،
برنده اصلی ای اس ای پاکستان
امریکا یکبار دیگر افغانستان را به مرکز تمام نا امنی های جهان مبدل کرد و بدست گرگان ای اس ای پاکستان تسلیم میکند. ادارات استخبارات پاکستان که با استفاده از ستون پنجم نظام افغانستان را متلاشی کرده، توانست با مهارت خاص یک گروه جاهل و قرون اوستایی را مشروعیت بین المللی دهند وبا هزار نیرنگ و دروغ جهان را به کمک لا بگری های چند خارجی افغان تبار قوم پرست فریب دهند و این موجودات عصر حجر را بر گرده های مردم مظلوم افغانستان حاکم سازند.
افغانستان وارد یک جنگ داخلی و قومی خواهد شد؟ پرسیدن این سوال چند سال پیش پوچ به نظر می رسید. نه در سال ۲۰۲۱. حادثه بهسود و مسلح شدن هزاران نفر در مناطق مرکزی، آغاز جنگ های قومی خواهد بود.
موجودیت یک نظام پو شالی، ضعیف و وابسته به امریکا، نداشتن یک تعریف درست از دشمن، نبود یک الترنتیف سیاسی ملی و تمایلات قومی دولتمردان افغانستان، با خروج نیروی های خارجی از این کشور، خطر از هم پاشیدن رژیم فعلی، گرفتن قدرت توسط طالبان، و جنگ داخلی را در بر دارد.
جنگ داخلی چیست و چه وقت باوجود می آید؟
جنگ های داخلی معمولاً زمانی بو جود می آیند که بخشی از مردم احساس ظلم جدی را می کنند و وقتی معتقدند که هیچ چیز دیگری جز مبارزه مسلحانه نمی تواند شرایط را اصلاح کند.
چه کسی در افغانستان احساس ظلم می کند؟ با گرفتن قدرت توسط طالبان، اکثریت جامعه، هم از مرد وزن، اقلیت های قومی و مذهبی، نخبگان، جوانان آزاد اندیش و زنان که بیشتر از ۵۰ فیصد نفوس جامعه را تشکیل میدهند، تحت تظلم طالبان قرار خواهند گرفت. قوم پرستی، زن ستیزی و تبعیضات مذهبی نزد طالبان هنوز یک پدیده عادی و نور مال به نظر میخورد .
آیا خروج نیروی امریکایی از افغانستان نگران کننده است؟
اگر مذاکرات صلح به پیروزی نرسد، خشونت های قومی ممکن است پس از خروج نیروی های امریکایی بروز کند. اشرف غنی که خود معمار حالت فعلی است، با حامد کرزی و یک حلقه خبیثه طالبان را به مشروعیت بین المللی رسانده است و امکان دارد قدرت را برایشان به یک شکلی تسلیم دهد. در این صورت جنگ قومی می تواند به راحتی آغاز شود و از آنجا جنگ داخلی سرتاسری بو جود آید.
برخی از گروه های مسلح از اقلیت های قومی می توانند تلاش های خود را در وجود یک جنبش دموکراتیک ، جبهه متحد ملی، برای مقابله با توسعه طلبی طالبان اغازکنند.
اما اگر یک رژیم وجود میداشت که تصور می شود می تواند این شبح جنگ داخلی را دفع کند ، این دموکراسی است.
..........................................
نصیرمهرین
آیا جنایت نیست؟
در ادامۀ انتشار سلسله یی از خبرهای فضیحت بار از دستگاه حکومتی افغانستان، آنچه که مقامات مسؤول در برابر زنان ودختران معیوب ومعلول انجام داده اند، حکومت افغانستان را در این زمینه و نیزخرابی نظام صحی، در سطح جهان مقام نخست بخشید.
به نقل از آژانس خبررسانی آلمان Dpa، دیده بان حقوق بشر، شام دوشنبه( 27 آپریل 2020) در نیویارک (همجنان درکابل) اعلام داشت که "در افغانستان، زنان معیوب در سطوح گوناگون در معرض استفادۀ سؤ مقامات مسؤول قرار گرفته اند."
در این گزارش درحالی که از بی مسؤولیتی مقامات حکومتی افغانستان در برابر همه معیوبین یادآوری شده، اما اشارۀ ویژه بر رفتارهای دارد که در برابر دختران و زنان چهره نموده است.
بی اعتنایی درامورصحی، آموزشی ونیازهای اجتماعی معیوبین را عمل وحشیانۀ استفادۀ سؤ جنسی نیز به نمایش نهاده است که هنگام مراجعه برای رفع نیازها از طرف مقامات مسؤول حکومتی مواجه شده اند.
مظلومان و دردمندانی را در نظر آوریم که با تأثیر پذیری از ناهنجای های گوناگون در جامعه، از نظر بدنی ویا روحی معیوب شده و ملیونها دالر برای آنها اختصاص داده شده است، اما حکومتی های فاسد، آنرا نه در خدمت معیبوبین، بلکه معیوبین را در خدمت اغراض بیشرمانۀ خود قرار داده اند.
نمی گویم که شنیدن رفتارسؤ با زنان و دختران معلول ومعیوب و ظلم در حق آنها برایم تکاندهنده بود. حتا نمی گویم که آزاردهنده بود. زیرا شنیدن چنین خبری دور از تصور وانتظارنبود ونیست. امتیازگیران و گرداننده گان حکومتهای خائن، دست نشانده وپوشالی از جمله مافیایی که اشرف غنی گردآورده است، چنان لگام گسیخته برجان و مال و ناموس مردم تاخته و آزارها رسانیده اند که من و مایی با آن آزارها زیسته وشب را به یاد آزار دیده گان به سحر برده، به قدر کافی رنج نویس و درد سرا شده ایم. شنیدن چنین خبرها به دامنۀ نفرت واندیشیدن به نیازگم شدن روی این دارودسته های فاقد احساس انسانی و بی اعتنا به حد اقل وظایفی که در محافظت حتا انسان معیوب و معلول دارند، می انجامد. ***
یادآوری: عکس از متن انگلیسی گزارش Human Rights Watch گرفته شده است. برای مراجعه به این منابع: https://www.hrw.org/video-photos/video/2020/04/27/afghanistan-women-disabilities-face-systemic-abuse.
.................................................................
محمد عارف منصوری
چرا از گذشته عبرت نمى گيريم ؟
سقوط حكومت داكتر نجيب، از اقدام قومگرايانه و تعصب آلودى آغاز شد كه بقول فريد مزدك از اعضاى رهبرى حزب وطن، نجيب مى خواست يك جنرال پشتون را روى سينه اقوام غير پشتون بنشاند و توسط جمعه اسك، شمال را كه آبستن بحران بود، مهار كند. اما علاوه بر آن كه مهار نشد. وخامت روزافزون وضعيت، منجر به سقوط رژيم و برچيده شدن حاكميت چهارده ساله چپ در افغانستان گرديد.
حالا نيز اشرف غنى احمدزى، سلاله نجيب احمدزى، يكى ديگر از هم قبيله هايش را بنام جنرال ولى احمدزى قوماندان قول اردوى ٢٠٩ شاهين در شمال تؤظيف نموده تا زهر چشمى باشد به سه محورقدرت محلى يعنى جنرال عبدالرشيد دوستم، استاد عطاء محمد نور و حاجى محمد محقق كه هر يكى از نفوذ گسترده ىدرشمال برخوردارند.
بى ترديد اين گونه اقدامات قومگرايانه، آن هم در آستانه خروج احتمالى سربازان خارجى و ورود احتمالى طالبان در ساختار قدرت كه امكان بروز مجدد تقابل هاى قومى و استخوان شكنى هاى دهه نود را بعيد نمى نماياند، نه تنها به ضرر حاكميت نيمبند و فاقد مشروعيت ارگ است بلكه هرگز با منافع و مصالح كل افغانستان مطابقت ندارد.
شايد غنى چنين محاسبه نموده باشد كه جنرال دوستم مهره ى منزوى صحنه سياسى افغانستان است كه ديگر توان مانور هاى قبلى را ندارد و خطرى از ناحيه وى متصور نيست. اما تاريخ نشان داده كه بزرگترين بحرانات سياسى و اجتماعى از جرقه ى حوادث كوچكى مشتعل گرديده.
همان طور كه زوال حكومت كمونيستى از اختلاف درون حزبى و سركشى و بغاوت جنرال مومن اندرابى كه خود عضو حزب وطن بود، آغاز و دامنه ى آن با مخالفت هاى ديگران وسعت پيدا كرد تا منجر به دو پارچگى رهبرى حزب و دولت و فروپاشى كامل آن شد.
نمي دانم چرا سياستمردان بى درايت و بى كفايت افغانستان هيچ گاهى از گذر زمان و وقايع تلخ آن نمى آموزند و عبرت نمى گيرند.
..........................................
نصیر مهرین
چهره ی کمک و برادری
با تروریست ها عیانتر می شود
از قراین لشکر کشی هایی حکومت پاکستان که از دوماه به این سو علیه طالبان پاکستانی در پیش گرفته است، از دیدارهای ابلاغ نشده ی مقامات پاکستان و افغانستان، هجوم بخش وسیعی از تروریست ها از وزیرستان به سوی افغانستان، عیانترشدن آرزوهای جفا آمیز وضد مردمی رئیس جمهورکرزی ،که برای بازگشت طالبان دارد ( نه وفا به عهد وسوگند به قانون اساسی و نظامی که در رأس آن قرارگرفت) ، فرستادن پیام های علنی برای گروه جنایتکاری که هر روز دهشت و وحشت می آفریند، مانع شدن سهمگیری سلاح ثقیل علیه عملیات جمعی تروریست ها، آزاد نمودن تروریست ها از زندان ها وانکار از نقش تروریستی دگر باره ی آن ها، همه وهمه، از ایجاد فضایی حاکی است که کرزی و گروه ارگ نشین وی در واپسین ایام نکبت بارحکومت خویش ، خدمت به تروریسم را عیانتر می نمایند.
سوکمندانه نبود جنبش گسترده ومؤثر ضدتروریستی، که در برابر چنین خیانتی ایجاد مانع کند، فریبکاری قدرت های بزرگ و دروغ بودن مبارزه ی ضد تروریسمی که مردمان رنجدیده ی جوامع مانند افغانستان را تهدید می کند، دیدارها وعهد وپیمان هایی که در خفا با تروریست ها می بندند، همنوایی بیشتر وعمیق تر قدرت خواهان متقلب با تروریست ها و موجودیت اشخاص ونهاد های شبیه طالبان در جامعه؛ فضای پرمخاطره تری را در چشم انداز قرار می دهد. فضایی که می گوید: زندگی زنان ومردان، کودکان وشاگردان مکاتب ودانشگاهیان، مدافعین آزادی بیان، مدنی اندیشان، مدافعین رعایت کرامت انسانی، ومخالف اعمال اپارتاید اجتماعی وجنسی وملیون ها انسانی را که چند دهه است بار رنج و درد را بر شانه دارند، بازگشت وحشت آمیز ترین دست پرورده گان بن لادنی تهدید می کند.
سخنانی را که دیروزحامد کرزی بر زبان آورد، بوی عیانترشدن خدمت به طالبان و رشد خطری را می دهد. حامد کرزی با وجود جنایت های که طالبان انجام داده است، وهر روز سیر فزاینده یافته، به برادری محکم تر با آن ها اصرار ورزید. در کمال دیده درایی نقش تروریست هایی را که از زندان ها آزاد کرده بود، انکار کرد.
جدی گرفتن این خطر ومقابله با آن، مستلزم گسست از بی تفاوتی ،هماهنگی تحرکات پراگنده، سمت وسو یافتن فعال وهماهنگ آن علیه جهالت اندیشی هایی است که از دل خویش، تبهکاری ونابودی انسان و آرزو های انسانی را باز تولید می کند.
..........................................
محمد حیدر اختر
کودتای ننگین هفت ثور
به روز پنجشنبه هفتم ثور ( 1357)، خلقی ها وپرچمی ها علیه حکومت محمد داود خان کودتا کردند. آمادگی کودتا را از وقتی گرفته بودند که داودخان از تکیۀ بیشتر به اتحاد شوروی خود را کنار کشید وبا کشورهای عربی و ایران و روابط اقتصادی را روی دست گرفت. معلوم بود که امریکا هم خوش بود. قتل میر اکبر خیبر، مراسم دفن او وسخنرانی های سیاسی سبب شد که داود خان امر توقیف تعدادی از رهبران خلق وپرچم را بدهد. در آن وقت به خواهش شوروی و ضرورت کودتا هر دو جناح وابسته به شوروی وحد ت کرده بودند.
بلی آن ها کودتا کردند. از همان روز فجایع، جنایات ومردم آزاری تمام افغانستان را فرا گرفت. ملیون ها انسان آسیب دیدند. در اول وبرای چند ماه هر دو جناح در شکنجه واعدام ده ها هزار انسان سهم مشترک داشتند. بعدا خلقی های بی سواد، به همکاری دستگاهٔ جاسوسی " اکسا" تعداد زیادی را زندانی و یا به قتل رسانیدند. پرچمی ها از جنایات مشترک خودشان با خلقی ها چیزی نمی گویند. پرچمی ها که لفاظ وحیله گر تر ومنافقتر ازخلقی ها استند، جنایات زمان حکومت مشترک را به حفیظ الله امین ( خونخوار جاهل ) ارتباط می دهند. ولی وقتی که خودشان به وسیلۀ تجاوز شوروی قدرت را گرفتند، خاد دستگاه شکنجه وجاسوسی را به جای اکسا به کار انداختند. در وقت حکومت پرچمی ها خلقی های جنایتکار هم مشارکت داشتند. غیر از چند نفر آن ها . دروقت پرچمی ها چیزی که بسیارتر دامنه یافت، همان جنگ وبمبارد قوای شوروی و افغانستانی بود . قصبات ودهات ، شهرها ویران گردیدند. مهاجرت بیشتر شد. ملیون ها انسان سرگردان شدند.
بلی، کودتای سیاه روز هفتم ثور، یک فاجعه بود. مگر فاجعه آفرین ها که تعدادی با بدنامی مرده ویا کشته شده اند، تعدادی از آن ها با بی حیایی ، با پر رویی به لجبازی پرداخته حاضر نمی شوند که جنایات خود را قبول کنند. این عدم قبولی معلوم می کند که جهالت وو خونریزی های زیادی را مرتکب شده اند.
کار دیگر جانیان قاتل و وطنفروش خلقی – پرچمی، این است که دورۀ بعد از سقوط خود را از قدرت یا دوره حکومت جنگی مجاهدین را به رخ می کشند. وبه گفتۀ مردم " غت مغتولی " می کنند. هرکس که از تأثیر جنگ های مجاهدین انکار کند، دل خلق خدا را آزار می دهد که آزار دیده اند. مگر جنگ های مجاهدین قبلی جنایات، وطنفروشی خلقی پرچمی را به هیچ صورت پت وپنهان ویا توجیه نمی کند. هرکدام آن ها تقصیر ومسوولیت خود را به گردن دارند. واین هم قابل تذکر است که جنرال های قاتل عضو "کی جی بی" وعضو خلق وپرچم، در جنگ های ویرانگر مجاهدین وبربریت زمان طالبان،هم مشارکت داشتند.
پیام ما در این روز به مردم شریف ما، ،به اولادها و نواسه های جنایتکاران خلقی وپرچمی این است که آن ها را خوب وخوبتر بشناسند. آن ها را محکوم کنند. آن ها باید محاکمه شوند. وقتی گروه خادیست از فیس بوک وانترنیت وخارج نشینی استفاده می کند و به دفاع دوران وحشت می پردازد، ویا رئیس جنایتکاران خاد، داکتر نجیب را ستایش وتوصیف می کند، در زخم های مردم مظلوم، به بیوه های آن دوران، به مادران داغدیده وبه یتیم ها نمک پاشیده وتوهین می کنند.
در این روز به خانواده های محترمی که شهید داده اند و ستم کشیده اند، همدردی خود را ابراز داشته وبه روح شهدای پاک درود می فرستیم . هزاران نفرین به جانیان خلقی و پرچمی و خادیست ها.
...........................................
کلیم الله ناظــر ـ فرانسه
نظری بر
"مکتب هندی و محمد انور بسمل"
در بخش کی، کیست ـ شخصیت های ملی، ادبی و تاریخی سایت "خاوران" و متعاقبأ در سایت وزین "رنگین "، سایت "فردا" و نیز در دیگر سایت ها از جمله نوای آزادی"جاویدان"، زیرعنوان "مکتب هندی و محمد انور بسمل" نوشتار محترم پرتو نادری را دیدم، که زیاد جالب و از هر نگاه پر ارزش و در خور اهمیت و دقت است. جناب پرتو نادری که ضرورت به تعریف ندارد، مضامین شان در عرصه های ادبی، اجتماعی، سیاسی و نیز درهر باب، موضوع و جریانی که گذشته، موجود و یا تازه در حال بروز است، هرکدام را با صراحت تام به بررسی و نقد درآورده و بیانات مبسوطی در زمینه با تمام روشنی ها و درایت کامل ابراز میدارند که با مبالغه جایزی میشود گفت، نبشته ها و ارزیابی های شان همانند برآوردن و فرو بردن نفس که در بدن بخاطر امرار حیات لازمی است، برای بدست آوری معلومات و دانستنی های همگان حتمی و ضروری میباشد چنانچه نوشته های مذکور در هر نشریه، به قدر متعدد مؤید این گفته است.
خوب، اگر از کلیات برآمده و به جان مطلب برگردیم، اینکه محترم پرتو نادری می نگارد: تا هنوز شعر معاصر افغانستان آن گونه که بایسته است مورد نقد و داوری های منصفانه قرار نگرفته است تا بتوان بر بنیاد چنان داوری های مسایل تازه یی را مطرح کرد. درین مورد، نظر محترم پرتو نادری بصورت عام آن کاملأ بجاه و حق به جانب است. محترم پرتو نادری، در خصوص مشکل شعر بسمل به فقرات ششگانه، از پی نبردن به دیدگاه های فردی و وضعیت سیاسی ـ اجتماعی او، و اینکه غزلهای بسمل دیدگاه عاشقانه و عاطفی دارد که در مواردی با جنبه های تصوف و عرفان درمی آمیزد سخن رانده و اضافه میکند که با وجودیکه مرد بزرگ سیاسی و نستوهی بود ولی دیدگاه های سیاسی و اجتماعی در سروده هایش بازتابی ندارد. خواننده در پشت شبکه شعر او با یک شخصیت مبارز و آزادیخواه رو برو نمیشود. بسمل بیشتر به بیان اندیشه ها و عواطف عام انسانی پرداخته است تا مسایل و موضوعات مشخص روزگار خودش. و نیز افزوده که بسمل سالیان درازی در زندان سیاسی کشور به سر برده است. با این حال در شعرهای این گزینه، وضعیت زندان آن دوران بازتابی ندارد، در حالیکه شاید بخشی از این شعر ها سروده های زندان او باشد... وعلاوه بر تذکرات فوق، چنین حاصل میشود که محترم پرتو نادری صرف رساله "گزیده غزلهای بسمل" را بدست دارد، آنهم دارای 108 غزل است و حدس میزنند که اضافه بر آن نیز باشد...
در برخی از موارد حق را به طرف ایشان میدانم اما در زمینه، لازم است توضیح شود که امکانات طبع و نشر مجموعه اشعار شاعر مورد نظر و شرح حال همه جانبه آن، بنا بر ملحوظات سیاسی و جبهه گیری مخالفین، معاندین و ارباب قدرت سیاسی که باعث پرده براندازی از نقاب، هویت و چهره اصلی آنها در عرصه اجرای سیاست سیاه میشده، غیرممکن و نامیسر بود. ندرتأ وبا نهایت مشکل، باصطلاح چشم سانسور سیاسی وقت را غلط داده و یگان پارچه شعر "بسمل" را که بصورت واضح علیه مذاق روش سیاسی دولت نباشد، در ستون های غیر چشمگیر جراید به نشر می سپردند که اینهمه را بهمت و شطارت مرحوم محمد بشیر رفیق شخصیت برجسته سیاسی و مبصر واقعأ لائق مطبوعات و به سلسله از محترم حیدر اخترمیتوان دانست. بناأ میشود پذیرفت که اینهمه معضل میتواند یکی از عوامل مشکل عدم شناخت درست شاعر چه در زمینه سیاسی ـ اجتماعی و یا خود شرح حالات فلسفی و عقیدوی وی باشد چه رسد باینکه در مورد، نقد و ارزیابی و یا شور و مباحثه صورت گیرد. ایجاب میکند با مسرت ابراز دارم که درین اواخر برخی از نویسندگان، شعرا، تذکره نویسان، محققین و قلم بدستانی نامدار بیرون مرزی چون اکرم عثمان، واصف باختری، لطیف ناظمی، نصیرمهرین، احسان لمر، خالد صدیق و سائر محترمانیکه اسم شان بیادم نمانده از ایشان طلب معذرت میدارم، درباره بسمل و اشعارش تا اندازۀ یادآوری های کرده اند تا که ازخاطره نسلهای موجود نرفته باشد اما ظهور (بسمل) های تازه در عرصه های مختلف کارگری، نویسندگی، شعر و شاعری و حتی مطربی، مانند محمد انور بسمل کارگر جنگلک وقت کابل، بسم الله بسمل، بهرام بسمل شاعر وردوج بدخشان، محمد امین بسمل ویرجینیائی که با برادر بزرگم محمد امین جان ، سابق باشندۀ آنجا کدام نسبتی ندارد و درین تازگی ها حسن بسمل خواننده که هیچ ارتباط عصبی و نسبی با بسمل مورد بحث ندارند و یا هم شاید باشد "بسمل" های دیگری که تا هنوز مطرح نشده اند، میتوان گفت قاری محمد انور (بسمل) شاعر را که از 1263 تا 1340 ش. که بحیث یکی از علم بدوشان نهضت مشروطیت، منصوب به مشاغل مختلف رسمی و دولتی و در عین حال شاعر چیره دستی که به پیروی مکتب هندی و در تصوف صاحب غزلهای عرفانی بوده، به گوشۀ عزلت کشانده و در باره وی سعی بعمل آمده که حرفی بمیان نیاید، چه رسد به آنکه آثارش مورد نقد و ارزیابی واقع گردد.چنانی که در بالا هم گفته آمد، یکی از عوامل آن نیز تضاد سیاسی آشکار و زیر پرده چون حبس اخیر سیاسی بسمل و مانع شدن رسانه ها از تبصره و ارزیابی درباره وی بوده تا از شناخت بیشتر و سالم بدور بماند و یا اینکه خلاف تصور، درباره هویت "بسمل" که افغان چترالی الاصل است نه کابلی، تغییراتی را باعث گردیده، چنانچه در سایت "بانک اطلاعات رجال" که میخواهد زیر عنوان (محمد انور بسمل کابلی) سوانح ویرا بعد تر تحریر بدارند و فعلأ صفحه سپید است. از سایت مذکور جدأ خواهانم که سوانح مکمل و مفصل "بسمل" را اگر خواسته باشد درج بانک خود کند باید با ملاحظۀ دیوان یا "مجموعه اشعار بسمل" انشاء بدارد نه اینکه نادرست، غلط و یا به گفتۀ این و آن. در خصوص اینکه در غزل های بسمل کمتر میتوان به دیدگاه های فردی و وضعیت سیاسی ـ اجتماعی و مشخصأ روزگار او پی برد و دیگر حالات... لازم می افتد علاوه بدارم که بنده خود را در ابراز و ارائه نظر به شرح مفکوره و طرز دید بسمل، صاحب نمیدانم ولی از ظاهر امر باین مفکوره میتوان رسید و گفت که بسمل با داشتن عقیده و کارکرد های رسمی و سیاسی خود که با سیاست زمامداران دولتی وقت خود توافق نداشته، همیش قبل و بعد از حبس آخری سیاسی که سبب سه بار حبس دو، دو سال و بار سوم اضافه از چهارده سال زندان سیاسی ارگ شاهی برایش گردید، در هیچکدام مشغولیت رسمی اضافه از یک یا یک و نیم سال استقرار نداشته، همینکه به مفکوره و مذاق سیاسی اش مطابقت نمی کرد وظیفه و مقام رسمی را به هر درجه ایکه می بود بلا درنگ ترک میداد. بسمل هنگام حبس سیاسی بار دوم بر روح پر فتوح حضرت بهاءالدین چشتی کمر ارادت بسته، با رهائی از حبس در صدد جستجوی صاحبِ طریقتی شد که در قید حیات باشد، همانا سلوک و شیوه عرفانی و روحانی بسمل با حاجی صاحب درویش گره خورده و از فیض طریقه شیخ عبدالقادر گیلانی بهره برده، راهی متابعت و سیرعالم روحانیت شد که پیروی و پیشبرد آن سلک، ایجاب ارائه و تبارز دیدگاه های فردی و وضعیت سیاسی و اجتماعی روزگار شخصی اشرا در اشعار وی بشکل واضح وعریان نمی نمود. حبس سیاسی اخیر چهارده ساله بسمل غیر از بُعد سیاسی و روابط اجتماعی و مفکوره شخصی، شامل بُعد دیگری هم خواهد بود که در بالا تذکار یافت و آن اینکه که حاجی صاحب درویش روانه زیارات هند بود و بسمل هم مصمم بود تا در معیت و همراهی شان باشد. حاجی صاحب نمی پذیرفت و ابراز داشت که فردا عروسی شهزاده تان (محمد ظاهرشاه) است آنجا بروید. بسمل با تضرع، ابرام و درعین حال با اصرار تمام اظهار داشت که جز شما شهزاده دیگری ندارم و خواهشمندم مرا با خود بدارید و همانا بعد از موافقه حاجی صاحب درویش، بدون اطلاع قبلی و کسب اجازه رسمی، مشغولیت دارالتحریر شاهی اعلیحضرت محمد نادرشاه را ترک داده، روانه مزارات هند شدند. در بازگشت مستقیمأ به زندان ارگ افتاده و اضافه از 14 سال را در ارگ شاهی بحیث یک مهمان دائمی و یا برنگ اصلی آن یک محبوس بدون سرنوشت و با فرجام مهمل از 1310 تا 1325ش. در بند ماند. روی این ملحوظ که برای سیر، پیشروی و آموزش در عالم روحانیت و عرفان، کنج زندان و مشقات آن محل مناسبی در تکمیل طریقت روحانی اش بوده، شکوۀ آن محل را در حق خود مجاز و قابل ابراز ندیده باشد. واقعه زندانی شدن استاد محمد انور (بسمل) که حبس محمد ابراهیم (صفا)، محمد اسمعیل (سودا) برادران و محمد طاهر بسمل فرزندش را بالنوبه در پی داشت و به امتداد آن بعد از قتل اعلیحضرت محمد نادرشاه (عقرب 1311ش.)، درست چهار روز بعد آن حادثه، به زندان سیاسی افتادن سائر اعضای فامیل ناظر محمد صفرخان اضافه تر از سیزده سال را در ارگ و محبس عمومی دهمزنگ، باستثنای بسمل که در زندان ارگ ماند، باعث گردید. جریان تفصیلی موضوع در "مجموعه اشعار بسمل" تذکار یافته است. ناگفته نباید گذشت که رسالۀ کوچک "منتخب اشعار استاد محمد انور بسمل" به همت پدرم مرحوم محمد اسلم بسملزاده فرزند ارشد بسمل، در اسد 1346 ش. بدون حتی مختصر ذکری از شرح حال شاعر انتشار یافت. بعدأ معلم صاحب گل آغا بیرنگ "دیوان اشعار منحصر به فرد فقیر حضرت بسمل" را در پشاور انتشار داد. ده سال بعد از انتشار "گزیده غزلهای بسمل" منتشرۀ انجمن نویسندگان افغانستان، " دیوان اشعار حضرت بسمل" را استاد بیرنگ بار ثانی در پشاور (1377ش.) به چاپ رسانید. اینک درین اواخر "مجموعه اشعار بسمل" بخدمتگذاری خودم، همت و همکاری برادر و دوست ایام مکتبم، محمد یعقوب که از فرانسه روانه کابل بود، در مطبعه بهیر کابل بسال 1390 ش. بزیور طبع آراسته شد. این مجموعه شعری شامل 279 پارچه شعر، مخمس، مرثیه و قصاید بوده که اشعار مندرج آن از دیوان های قلمی اول و دومی نزد فامیل، اشعار جمع آوری شده از جراید، نشرات و نیز گرد آوری های مرحوم استاد بیرنگ از ارادت مندان خجسته بسمل صاحب میباشد که بدون هرگونه تصریف، تحریف و مداخله، بشکل اصلی و ابتدائی آن تدوین گردیده است. چون از نوشته محترم پرتو نادری معلوم شد که غیر از "گزیده غزلهای بسمل" منتشرۀ 1367 ش. بدیگر دیوانها بالاخص "مجموعه اشعار بسمل" دسترسی نداشته است تا در احساس مشکلات شعر شاعر و نقدی بر آن تحولی بروز میکرد، بناأ سعی بعمل می آید تا بوسیله یکی از وابستگان فامیلی خویش، یک جلد "مجموعه اشعار بسمل" را و علاوتأ یک جلد دیوان اشعار روانشاد محمد اسمعیل "سودا " را بنام "بیاض سودا" که اثر شعری برادر خورد تر از "بسمل" و "صفا" میباشد، نیز برایشان تقدیم بدارم تا در نوشته های بعدی شان، اگر در زمینه لازم به نگارش بدانند ممد درستی واقع گردد. قابل یاد آوریست که "بیاض سودا" نیز به اثر مجاهدت و ادامۀ همت دوستم، محمد یعقوب همچنان در کابل از طریق مطبعه سجادی در 1391ش. اقبال چاپ یافت. با تأسف که "لاله آزاد" یا مجموعۀ شعر مرحوم ابراهیم "صفا" خارج از حیطه صلاحیت بنده است ورنه آنهم اهدا میشد که محترم پرتو نادری از جمله چهار فرزند ناظر محمد صفرخان، محمد اختر که یک شخصیت سترگ سیاسی و بدرجه یا منصب امین الاطلاعات بعد از پدر رسیده بود، از سه فرزند دیگرش که علاوه بر وارد بودن در سیاست و دنیای عرفان، در جهان شعر و ادب هم دسترسی بسزائی دارند، صاحب (مجموعه اشعار سه برادر شاعر) می گردید. درین مورد معلومات ندارم اما برخورد نکرده ام باینکه در تذکره و تاریخ سوانح شعرای افغان و منطقه، بسان (بسمل)، (صفا) و (سودا) سه برادر شاعر عرض اندام کرده باشد... این موضوع هم بذات خود جالب، در خور توجه و قابل ارزیابی خواهد بود. امید میرود، در صورت لزوم برای نوشتار های بعدی محترم پرتو نادری موضوع بدرد بخوری واقع شود .
در خاتمه آرزو مندم که وجود سوانح و مجموعه اشعار (بسمل) و (سودا ) که حتمی برای محترم پرتو نادری میرسد، بتواند آنمحترم را از بروز سائر مشکل معلوماتی بی نیاز سازد. بهتراست با ذکر این چهار پارچه غزل "بسمل" که رنج روزگار و زندان سیاسی را مضمرأ و باشاره بیان میدارد، اما کدام روزگار و زندان؟ـ تعبیرش با شماـست، گفتنی ها و نگاه خود را پایان دهم. والسلام.
همرهان از پا فتادم دست امدادم دهـــــید
یعنی از دامان دشت بیخودی یـــادم دهید
مکتب روشن سوادی تیره کـــرد آئینه ام
ای صفا کیشان رهی در حیرت آبادم دهید
عجز چون نقش قدم دارد بپا تــــعمیر من
آه اگر از خاک بردارید و بر بادم دهـــید
تا بحسن بندگی شایــــد نگاهــــی وارسم
در کفم آئینه از خشت بنیادم دهـــــــــــید
خوش نگاهان کارم ازنازونیازآنسوگذشت
با تغافل میتوان اکنون اگـــــــر دادم دهید
شور زنجیر علایق ساخت زندان خانه ام
کاش یاران فـــــــرصت یک آه آزادم دهید
با گرفتاری سری دارم زاحسان دورنیست
گردرین صحراسراغ ازدام و صیادم دهید
پهلویم از لاغری با بســـتر دیگر نساخت
خوابگه در سایه شمشیر جــــــــلادم دهید
ناله (بسمل) به یاد نوگلی بی لطف نیست
میتوان حظ برد اگر گوشی به فریادم دهید
رفت از دلها مروت حق گذاران را چه شد
کس نپردازد بکس آئینه داران را چـــه شد
عالمی در استقامت بی خــــبر افتاده است
مست اگرمی خوردباری هوشیاران راچه شد
نقد قلب و خالص امروزاست یکسان دررواج
نیست دردستی محک صاحب عیاران را چه شد
در رۀ پست و بلندی بی عـــــــــصا افتاده ام
کس نگیرد دست من همت گماران را چه شد
سائلی را نیست غیر نقد محرومـــــــی بکف
دست جود و کیسه حاجت براران چــــــه شد
ناله بنیاد کـــــــــنم آه حزین برخیزد
چه توان از دل بیمار همین برخیزد
بهر دل گوشه چشم تو بهنگام عتاب
فتنۀ بود که ناگه ز کمین برخیزد
آهی کزحسرت آن گیسوورخسار کشیم
همچودودیست که با شعله قرین برخیزد
ما ضـــــعیفان چو فتادیم ز چشم افتادیم
دانۀ اشک چــه ممکن ز زمین برخیزد
هرکه بیند قد مــوزون ترا خواهد گفت
سرو در باغ محال است چنین برخیزد
ذره قدر ندارد بــــــــــــر ارباب سخن
از زبان حرف سبک گرچه متین برخیزد
چند دل بسته ای ایشیخ بــــه تسبیح عقیق
کاش این سنگ ترا از ره دیـــن برخیزد
یا رب از سجدۀ درگاه جلالت ( بسمل )
تا بکی نامه سیه همچو نگین بـــــرخیزد
بلبل به چمن نغمه سرا شد چه بجا شد
از خاطر گل عقدۀ وا شد چه بجا شد
برگشتن مژگان سوی ابروی تو دلرا
هنگام دعا قبله نما شد چه بجا شد
از رنج پرستاری بیدرد طبیبان
بیمار ترا مرگ دوا شد چه بجا شد
ای خانه برانداز خیالت بدل ما
چون جان به بدن خانه جدا شد چه بجا شد
امید که یک عمر بوصلت نظر اوست
آخر ز در یأس روا شد چه بجا شد
جان پیش تو دادیم بهنگام تبسم
حق نمک حسن ادا شده بجا شد
در بزم تو راز دلم از دیدۀ گریان
چون شمع شب انگشت نما شد چه بجا شد
صد شکر که از حسرت لعلت دم مرگم
بگداخت دل و آب بقا شد چه بجا شد
(بسمل) چو درافتاد بزندان محبت
از خانۀ زنجیر صدا شد چه بجا شد.
..................................................................................................................