Rangin
Rangin
Rangin
Rangin

تحت نـظـر حیـدر اخـتر

 

استفاده از مطالب  رنگین با ذکر ماخذ آزاد است

  نصیر مهرین

نمک  پاشی همسر خلیلزاد بر

زخم های مردم ما

شرل بنارد، همسرخلیل زاد خائن، نمک بر زخم ها می ریزد، اما اعتراض برخود را فراموش نکنیم.

خلیلزاد و همسرش مانند همه خائنان طالب دوست، وظیفه دارند که جنایات ننگین و وحشت آمیز طالبان را با دروغ و دیده درایی پنهان کنند. "شرل بنارد "منفور و خائن، پیش از دوباره آوردن طالبان نیز وظیفه ی قباحت زدایی از این گروه جنایت پیشه را انجام می داد. گاهی سخنی می گفت که شوهرش برزبان نمی آورد. اما وی اسرار هویدا می کرد. همسر اشرف غنی نیز یگان بار چنین کرد.

هنگامی که ملیون ها انسان از ظلم وستم، از گوناگون تبعیض ها و جنایات بی مانندی که طالبان اِعمال می کنند، به شدت ناراضی هستند و زخمین، گمانی برجای نتواند بماند که سخنان آخر "ش. بنارد" و در واقع نمادی از خلیلزاد وسایر لابی های وجدان نداشته؛ آزار دهنده ی انسان، انسانیت و مخالفان می شود. اما می خواهم به زمینه های این جسارت خائنانه و دروغ بزرگ توجه کنیم.

تصور من این است که پراگنده گی در ابراز مخالفت و نبود خروشگاه متمرکز- فعال، که به صورت منظم با اسناد ومدارک واقعاً موجود، جنایات طالبان را افشأ کند؛ چنین روی آورد گستاخانه و بی شرمانه ی "ش.بنارد" و دیگران را زمینه می بخشد. در این راستا بسیار سزاوار توجه است که پیش از همه دختران و زنان آگاه و دارنده ی مرز روشن با جهالت و ستم ورزی طالبان، نهادی را که سخنگوی راستین روزگار اسفبار مردم وبه ویژه زنان ودختران باشد، ایجاد کنند. برای این منظور، شخصیت ها ونهادهای موجود و تا حدودی فعال، دور نکات مشترک برای همکاری، نکات میسر و لازم، با وجود سلیقه های گوناگون جمع شوند. توجه زبانهای دیگر، مصاحبه های منظم و بازتاب دادن حقایق، سبب می شوند که "بنارد" و بنارد های همسان او را موقع چنین دروغگویی نمی دهد.

دریافت این اعتراض برخود، بسیار کمک کننده است، نازنین!

................................................................

  داکتر شکر الله کهگدای

سابق استاد در دانشگاه کابل 

اداره امر به معروف ونهی از منکر حکومت تروریستی طالبان که میان مردم عامه, به شلاق بدستان نکیرومنکر شهرت یافته اند, چیزی را نه تنها به نام آزادی بیان نمی شناسند بلکه به آزادی رسانه وگفتار به حیث خار چشم طالبان می نگرند, چونکه به افشای جنایات بشری و دزدی و چپاولگری آنها می پردازند.

  حکومت تروریستی طالبان, هم در دوره اول و هم در دوره فعلی حکومت شان, بصورت پیهم دست به گرفتاری , شکنجه, زندانی سازی وحتی بمانند 20 سال دوره حکومت فاسد حامدکرزی واشرف غنی احمدزی, ترور های زنجیره یی وهدفمند اصحاب رسانه ها می زنند تا صدای برحق مردم را در گلو خفه داشته باشند.

  مرکز خبرنگاران افغانستان در گزارش سالانه‌ خود اعلام کرد که نقض حقوق خبرنگاران و رسانه‌ها در افغانستان نسبت به سال گذشته 24 درصد افزایش یافته‌ است.

بر بنیاد گزارش مرکز خبرنگاران افغانستان، طالبان در سال 1403 فعالیت 22 رسانه را متوقف و 50 خبرنگار را بازداشت کرده‌ است.

بر اساس این گزارش، این مرکز طی یک سال گذشته، دست‌کم 176 رویداد نقض حقوق رسانه‌ها و خبرنگاران را ثبت کرده است.

در گزارش آمده است، اجرایی شدن قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان فعالیت رسانه‌ها و خبرنگاران را در معرض خطر قرار داده است.

در گزارش همچنان آمده است: «در حالی که کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخطی‌های رسانه‌یی وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان به حاشیه رفته است و بیشتر با دیدگاه بخشی به شدت محافظه‌کار و سنتی طالبان همراه است، به این محتسبان اختیارات وسیعی داده شده و ضمن نظارت بر کارکرد رسانه‌ها، هرگاه بخواهند مستقیم و یا با همراهی اداره استخبارات علیه رسانه‌ها و خبرنگاران اقدام می‌کنند.

بر اساس این گزارش، از جمله خبرنگاران بازداشت شده 10 تن همچنان در زندان هستند و از میان آنان چهار تن به حبس دو تا سه سال محکوم شده‌اند.

..........................................

 

 

 

 

 بشیر انصاری

حماس و طالبان

خیلی ها در جهت توجیه استعمار و نسل کشی فلسطینیان استدلال می کنند، زمانی که امریکا نیرو هایش را از افغانستان بیرون نمود، چرا حماس آن را شکست امریکا خوانده و از “پیروزی” طالبان به نیکی یاد نمود. این جا چند نکته را باید در نظر داشت:

۱- گذشته از این که مسئله شکست امریکا و پیروزی طالبان قابل بحث بوده است، حماس و دیگر گروه های مقاومت فلسطینی عاشق طالبان نه بلکه می خواهند در جهت ایجاد روحیه و اعتماد به نفس از هر روایت و‌ حکایت و ادعا علیه کشوری که‌ در این ۷۵ سال، با جنگ افزار گرم و سلاح دپلوماتیک و ویتوی آن نابود شده اند، استفاده کنند.

۲- اگر پیوندی میان حماس و طالبان وجود می داشت، امیر المومنین این گروه که ساعت ها در باب پوشانیدن روی و موی زنان مسلمان موعظه می فرمايند، چرا در باب زنان مومنی که اجساد شان با دست سربازان صهیونست از زیر خاک بیرون شده و در جاده های غزه به صورت برهنه در معرض سگان ولگرد قرار داده شده اند، لگام ننگین سکوت بر دهان می زند؟

۳- گیرم که فلسطینیان از طالبان به نیکی یاد نمودند، آیا این می تواند دلیلی بر تأیید این نسل کشی بی سابقه در تاریخ بشر گردد که در ۱۰۰ روز این همه زن و کودک بیگناه و داکتر و خبرنگار و کارمندان اطفائیه قربانی شده و این قدر بمب بر مساحت کوچکی که ثلث کابل را تشکیل می دهد ریخته باشد. گیرم چنین جنایتی در حق بیگناهان در پایتخت طالبان صورت گرفت، آیا وجدان پاکی می تواند آن را تحمل کند؟ این سقوط اخلاقی و بی وجدانی هراس انگیز برایم قابل فهم‌ نیست.

۴- با آن که طالبان در بیست سال حضور نیرو های امریکایی، سربازان این کشور را هدف قرار دادند ولی معاشقه استخباراتی امریکا برای سال های درازی با این گروه ادامه داشته و دارد، ولی حماس نه کدام سرباز امریکایی را کشته و نه امریکا را دشمن اصلی خویش می داند. جنگ آن ها با اشغال است که تمامی قوانین معمول در دنیای ما آن را تأیید می نماید. پرسش من این است که با وجود آن چه گفته شد، چرا طالبان از حمایت پولی و استخباراتی و دپلوماتیک امریکا برخوردار بوده ولی حماس از سوی امریکا دشمن بزرگ و اصلی خوانده می شود؟

..........................................

محمد اکبر قریشی

حامد کرزی مداری  اجنت امریکا  گاهی در کابل برلین انقره سر میزند !

تعداد از سیاسیون جنرال های ماشینی ستون پنجم از دست چار طالب پاکستان شب درمیان بشمول

اشرف غنی رفیق های معاملهگر شان فراری شدند عده دیگر به امر دولت های سیا با پاسپورت های خارجی که به همان کشور هایکه جاسوسی میکردند رسیده اند (حامد جان کرزی ) تمام دستگاهی دولتی را اهسته اهسته برای برادران طالبان پنجابی خود تسلیم نموده میرفت حامد جان 2000 حیوانات وحشی قاتل جانی مافیا ادم کش تروریست را از  زندان بکرام  اشرف جان 5000 زندانی از پلچرخی ودیگر زندان ها  کشور ازادساخته بودند  بعدا اشرف جان بادار دسته ان بشمول  ستون پنجم   از طالب ها خواهش نمودند بشمول  حامدکرزی عبدالله وارد کابل  شدند همان کسانیکه مدت 60 سال خون مردم ملت خورده بودند پول های دزدی را درخارج کشور ذخیره نموده اند

 جای جایداد های قصر های شان همرا شهرک های شان پیش طالب گروگان میباشد بنابرین همه دلالان سیاسی اقتصادی روسپی های  پارلمان جنرال های ماشینی  شورا نظار  وحزب وحدت ودیگر انسان  های پلید دوره هم جمع شده اند

( شورا مقاومت را در ترکیه )تشگیل نمودند (اقای محقق ماهیچه خوررا ریس کمیته سیاسی )تعین نموده اند شما قضاوت نماید که این جنایتکار تاتوانست در حق هزار هاتا چی اندازه خیانت  کرده است ومیکنند امرور بنام خلیلی محقق دانش هزاره هارا ترورکوچ اجباری خانه هاشان را اتش میزنند ازانها خبرندارند در پنجشیر چی حال است بچه ای ملا زیانی برادران مسعود در هرات ننگرهار کندوز همه به اتش خون کشانیده شدند زنان در زندانهای طالبانی  تجاوز وجنایت صورت میگیرد بلاخره برای حامدکرزی دستگاهی سیا امریکا وظیفه سفر را از سفارت امریکا درکابل داده وهدایت گرفته تا همرا سگهای سیاسی اقتصادی که در ظرف 60سال پول های کمکی دزدی چور نموده اند  اگر با (سی ای ای )سازش نکنید ما همرا تان حسابی داریم این پیام جاسوس گلان شان که کشور را به جوی خون تبدیل نموده است برای جنایتکاران جاسوسان خاینین ملت پیام امریکا برده است اومردم شریف ونجیب از خواب بیدارشوید پشتی این خاینین وطن فروشتان دلالان سیاسی استاد نشوید دربدر خاک بسر می شوید در هر کشور که حامد کرزی وامثال ان امد برویش لعنت و تف انداخته بروید نه در خانه های تان مهماننش  نکنید خیانت است  جوانان وزنان مبارز باشهامت  درسرتاس افغانستان مقابل طالبان جنک ازادی را اغاز نموده اند ازایشان دفاع نماید تصاویروطن فروشان دزدان دیده میتوانید طالبان راشما وطن پرستان وزنان باشهامت گم میکنید نه خاینین تصاویر کاپی است

..........................................

محمد حیدر اختر               

حمله تروریستی  بر  آموزشگاه در غرب کابل

تمام مردم افغانستان را در سراسر دنیا سوگوار ساخت

 قسمی که  از طریق رسانه ها و صفحات اجتماعی آگاهی حاصل کردیم، ساعت  هفت و سی دقیقه صبح روز جمعه   گذشته، یک مهاجم انتحاری قبل از اینکه وارد صنف درسی شود و مواد منفجره همراهش را انفجار دهد، دو نفر از محافظان این مرکز را به شهادت رسانید. این مهاجم پیش از انفجار به سمت دانش ‌آموزان نیز تیراندازی کرده است. دانش آموزانی که جز قلم وکتاب و دلهای پاک برای آموزش چیزی نداشتند.علاوه بر کشته‌شدگان، ده‌ها نفر در این حمله زخم برداشتند و بیشتر قربانیان این حمله، دختران هستند.

 بعد از این واقعۀ دلخراش، سازمان ملل متحد، دیپلمات‌های غربی، سازمان‌های حقوق بشری و رهبران سیاسی افغانستان و برخی از کشورهای منطقه این حمله انتحاری مرگ‌بار به یک مرکز آموزشی در ناحیه هزاره‌نشین دشت برچی کابل را محکوم کردند.

 تعداد فراوانی از خانم ها در شهر کابل و ولایات افغانستان دست  به تظاهرات زدند و همچنان   در خارج از کشور مردم شریف و با احساس ما با دایر نمودن تظاهرات و مجالس ترحیم  این عمل وحشیانه  را تقبیح کردند.

تا جایی که دیده می شود این عمل تروریستی  اکثریت تمام مردم افغانستان را در داخل و خارج از افغانستان سوگوار ساخته است و حتی برخی از برگذاری  مجالس  سرور و پای کوبی  و یا بخش موسیقی در سمینارها  امتناع ورزیدند.

ناشر وبسایت رنگین این حملۀ وحشیانه و نیت نسل کشی مردم نجیب و شریف هزارۀ وطن غمدار را به شدت محکوم نموده، آرزو دارد که عتکس العمل ها مسیر خوبی بگیرد.

.......................................... 

نصیر مهرین

  رهبر القاعده در     کابل کشته شد

و ما طیارۀ بدون سرنشین و "اجرای کنندۀ عدالت" نداریم!

الظواهری رهبر"القاعده" در کابل توسط طیارۀ بدون سرنشین امریکا کشته شده است. در پیوند با آن:

- حضور الظواهری در کابل نشان داد که گروه طالبان افزون بر ادامۀ حفظ افکار و کردارعقب مانده و ستمگرانۀ ضد انسانی علیه مردم ما، همچنان حامی و پناه دهندۀ دهشت افگنان مشهورجهانی است.

- رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، قتل الظواهری را "اجرای عدالت" نامید.

- دهشت افگنی که رنج بیشتر مظالم اش را مردم افغانستان دیده اند.

- این خبر برای ملیون ها انسانی که در چنگال خونین وسیاه دهشت افگنان طالبان، مظلومانه به سر می برند، آیا تبسم آمیخته با اندوه و درد را  نیز بار نخواهد آورد. زیرا تحویل دهی قدرت به یک گروه تروریستی – دهشت افگن، بی عدالتی بود و با چنین تبعات.

- پیداست که این معاهدۀ دوحه(توطئه آمیخته با شیطنت خلیلزاد)، کمترمزخرف نبوده است.

- مشکل با طالبان، در محدودۀ بازگشایی مکاتب دختران پایان نمی یابد. آنها روزی مدارس مغز شویی را با ترویج مضامین انسان ستیزانه باز خواهند کرد، اما از تروریست دوستی، تحجر و ابعاد تبعیض های ننگین فرو نخواهند آمد.

- تجارب جهانی و اوضاع کشور ما حاکی از آنست که تحقق عدالت زمانی میسر تواند شد که  عدالت خواهی در افغانستان به ثمر بنشیند ومردم دارندۀ نهاد های عدالت خواه و حکومت تأمین کنندۀ عدالت شوند.

- رهایی مردم افغانستان  از زیر تسلط خونبار واسارت مرکبار طالبان، نه با طیاره های بمب افگن بدون سرنشین میسر است ونه مردم آنرا دارند. مردمی که شب وروز درد میکشند، نیاز به ایجاد تشکلهای نجاتبخش، همسویی وهماهنگی آنها بر بنیاد تأمین عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی واجتماعی و... دارند که حکومت غیر دینی به آن چهرۀ شفاف تر می بخشد.

*الظواهر در منطقۀ شیرپور با خانواده اش در پناه طالبان به سر می برد.

*عکس از صفحۀ فارسی بی بی سی.. 2 اگست 2022

..........................................

عتیق الله نایب خیل

مثلث خبیثه!

 

زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان، از جانب وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا از وظیفه اش سبکدوش گردید. قربانی شدن او مثلثی را تکمیل کرد که در بیست سال اخیر بیشترین تلاش را در حفظ نیروهای تروریست طالبی و نقش فعال در به قدرت رسیدن دوبارۀ این گروه متحجر قرون وسطایی داشتند.

به همه گان معلوم است که سلاح و مهمات و هرنوع امکانات لوژیستیکی و جاهای امن برای گروه تروریست طالب به وسیلۀ پاکستان مهیا ساخته می شد و مشروعیت بین المللی اش نتیجۀ کار همین مثلث خبیثه، خلیل زاد، حامد کرزی و اشرف غنی است.

بدون شک پالیسی سازان سیاست خارجی ایالات متحده سیستم سرمایه داری حاکم بر این کشور است؛ ولی این سیستم مشوره های لازم و ضروری را از افرادی می گیرد که از اوضاع کشورهای مورد بحث مطلع باشند. بنابرآن نقش افراد را در تعیین این پالیسی ها و سیاست ها نمی توان نادیده گرفت. نقشی را که حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد در بیست سال اخیر ایفا کردند فاجعه یی را بر کشور تحمیل کردند که نتیجه طبیعی اش به قدرت رسانیدن طالبان بود.    

این سه شخص اما نه تنها از نتیجۀ کارشان نفعی نبردند؛ بلکه روسیاهی ابدی نیز نصیب شان گردید. خلیلزاد به استعفا جبری سوق داده شد، اشرف غنی به صورت شرم آوری از کشور فرار کرد و حامد کرزی دورۀ تحقیرآمیزی را در داخل کشور سپری می کند و نامش نیز از میدان هوایی کابل حذف گردید. (همین یک نکته آمدن طالبان مثبت است که از اثر آن این مثلث خبیثه حذف شد.)

..........................................  

 داکتر لعلزاد

چه باید کرد ؟

برنامه غنی «ادامه راه نجیب با آموزش از تجربه ناکام او» است !

? آنچه غنی می خواهد «ادامه حکومت خودش تا پایان دوره ۵ ساله»، «چوروچپاول بیشتر دارایی های عامه» و در نهایت، «تجهیز/اکمال بیشتر طالبان» (برای ادامه‌ی افغانیزه/پشتونیزه سازی کامل کشور) است!

? «تخلیه شهرستان ها»، «ملیشه سازی دولتی» و «دفاع از مراکز ولایات» (به ویژه شهرهای بزرگ/عمده)، دقیقا ادامه برنامه داکتر نجیب است که شاید بتواند عمر حکومت غنی در ارگ کابل را اندکی دراز کند (دیگر برای او هیچ مهم نیست که در شهرستان/ولایت ها چه می گذرد، روزانه چند نفر کشته می شوند و یا مردم با چه قحطی و قیمتی و مصیبت ها گرفتار می شوند)!

? حال، غنی می داند که طالبان آن‌قدر تقویه، تجهیز و اکمال شده اند و در تمام شهرستان ها آن‌قدر گسترش یافته اند که وارث بالاستحقاق و جانشین بلامنازعه قدرت او برای مدت های طولانی تر خواهند بود (زیرا او از یک سو با نابود سازی مستحکم ترین «پشت جبهات مقاومت» در گام اول، خواست که از «تجربه ناکام تسلیمی شهر کابل توسط نجیب به حکمتیار» جلوگیری کند و از سوی دیگر، رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون را آن‌قدر خسی و آلوده در فساد خود ساخته است که هیچ‌یک از آن ها «شهامت مقاومت» یا «ادعای زعامت» در کشور را ندارند... با آنکه «میدان برای همگان باز است»)!

? اثبات گفته های بالا را می توان در این «ادعا» و در «میدان عمل» دید که «غنی هرگز در صدد سرکوب طالبان و پاک سازی آن ها از شهرستان ها نبوده و نمی باشد» (او فقط می خواهد که به کمک «ملیشه های دولتی و نیروهای امنیتی» خود از سقوط شهرهای بزرگ/عمده جلوگیری کند… اگر بتواند)!

? غنی با این برنامه، «تا که می چلد، می چلاند» (ادامه حکومت تا سقوط و پس از آن نوبت طالبان کرام)!

+ + +

? در چنین اوضاع و احوال، وظیفه «نسل جوان» است که با تحلیل شرایط عینی (گیرماندن در بین دو «آسیا-سنگ») و تجربه/الگوی ماندگار مسعود بزرگ، بیندیشند که چگونه می توانند خود را حفظ کنند، منسجم شوند، رهبری خود را بوجود آورند، پایگاه های مقاومت خود را ایجاد کنند، لابیگری نمایند، ارتباطات (داخلی و خارجی) خود را گسترش دهند، حلقات خود را با هم وصل کنند و به «مبارزه و مقاومت» ادامه دهند...

? اگر کسانی توان ایجاد پایگاه و شهامت مقاومت در مقابل غنی/طالب را دارند، فراخوان «پیوستن افراد و نیروهای امنیتی» به پایگاه خود را صادر کنند، تا افراد و نیروهای عدالت‌خواه که نمی خواهند بیهوده در صفوف غنی/طالب کشته شوند، به پایگاه آن ها مراجعه کنند و «چوب سوخت ملیشه های دولتی و طالبی» نشوند...

..........................................

نصیرمهرین                  

      آیا جنایت نیست؟

در ادامۀ انتشار سلسله یی از خبرهای فضیحت بار از دستگاه حکومتی افغانستان، آنچه که مقامات مسؤول در برابر زنان ودختران معیوب ومعلول انجام داده اند، حکومت افغانستان را در این زمینه و نیزخرابی نظام صحی، در سطح جهان مقام نخست بخشید.

به نقل از آژانس خبررسانی آلمان Dpa، دیده بان حقوق بشر، شام دوشنبه( 27 آپریل 2020) در نیویارک (همجنان درکابل) اعلام داشت که "در افغانستان، زنان معیوب در سطوح گوناگون در معرض استفادۀ سؤ مقامات مسؤول قرار گرفته اند."

در این گزارش درحالی که از بی مسؤولیتی مقامات حکومتی افغانستان در برابر همه معیوبین یادآوری شده، اما اشارۀ ویژه بر رفتارهای دارد که در برابر دختران و زنان چهره نموده است.

بی اعتنایی درامورصحی، آموزشی ونیازهای اجتماعی معیوبین را عمل وحشیانۀ استفادۀ سؤ جنسی نیز به نمایش نهاده است که هنگام مراجعه برای رفع نیازها از طرف مقامات مسؤول حکومتی مواجه شده اند.

مظلومان و دردمندانی را در نظر آوریم که با تأثیر پذیری از ناهنجای های گوناگون در جامعه، از نظر بدنی ویا روحی معیوب شده و ملیونها دالر برای آنها اختصاص داده شده است، اما حکومتی های فاسد، آنرا نه در خدمت معیبوبین، بلکه معیوبین را در خدمت اغراض بیشرمانۀ خود قرار داده اند.

نمی گویم که شنیدن رفتارسؤ با زنان و دختران معلول ومعیوب و ظلم در حق آنها برایم تکاندهنده بود. حتا نمی گویم که آزاردهنده بود. زیرا شنیدن چنین خبری دور از تصور وانتظارنبود ونیست. امتیازگیران و گرداننده گان حکومتهای خائن، دست نشانده وپوشالی از جمله مافیایی که اشرف غنی گردآورده است، چنان لگام گسیخته برجان و مال و ناموس مردم تاخته و آزارها رسانیده اند که من و مایی با آن آزارها زیسته وشب را به یاد آزار دیده گان به سحر برده، به قدر کافی رنج نویس  و درد سرا شده ایم. شنیدن چنین خبرها به دامنۀ نفرت واندیشیدن به نیازگم شدن روی این دارودسته های فاقد احساس انسانی و بی اعتنا به حد اقل وظایفی که در محافظت حتا انسان معیوب و معلول دارند، می انجامد.                                     ***

یادآوری: عکس از متن انگلیسی گزارش  Human Rights Watch گرفته شده است. برای مراجعه به این منابع: https://www.hrw.org/video-photos/video/2020/04/27/afghanistan-women-disabilities-face-systemic-abuse.

 

.................................................................

محمد عارف منصوری

 

چرا از گذشته عبرت  نمى گيريم ؟

 

سقوط حكومت داكتر نجيب، از اقدام قومگرايانه و تعصب آلودى آغاز شد كه بقول فريد مزدك از اعضاى رهبرى حزب وطن، نجيب مى خواست يك جنرال پشتون را روى سينه اقوام غير پشتون بنشاند و توسط جمعه اسك، شمال را كه آبستن بحران بود، مهار كند. اما علاوه بر آن كه مهار نشد. وخامت روزافزون وضعيت، منجر به سقوط رژيم و برچيده شدن حاكميت چهارده ساله چپ در افغانستان گرديد.

حالا نيز اشرف غنى احمدزى، سلاله نجيب احمدزى، يكى ديگر از هم قبيله هايش را بنام جنرال ولى احمدزى قوماندان قول اردوى ٢٠٩ شاهين در شمال تؤظيف نموده تا زهر چشمى باشد به سه محورقدرت محلى يعنى جنرال عبدالرشيد دوستم، استاد عطاء محمد نور و حاجى محمد محقق كه هر يكى از نفوذ گسترده ىدرشمال برخوردارند.

بى ترديد اين گونه اقدامات قومگرايانه، آن هم در آستانه خروج احتمالى سربازان خارجى و ورود احتمالى طالبان در ساختار قدرت كه امكان بروز مجدد تقابل هاى قومى و استخوان شكنى هاى دهه نود را بعيد نمى نماياند، نه تنها به ضرر حاكميت نيمبند و فاقد مشروعيت ارگ است بلكه هرگز با منافع و مصالح كل افغانستان مطابقت ندارد.

شايد غنى چنين محاسبه نموده باشد كه جنرال دوستم مهره ى منزوى صحنه سياسى افغانستان است كه ديگر توان مانور هاى قبلى را ندارد و خطرى از ناحيه وى متصور نيست. اما تاريخ نشان داده كه بزرگترين بحرانات سياسى و اجتماعى از جرقه ى حوادث كوچكى مشتعل گرديده.

همان طور كه زوال حكومت كمونيستى از اختلاف درون حزبى و سركشى و بغاوت جنرال مومن اندرابى كه خود عضو حزب وطن بود، آغاز و دامنه ى آن با مخالفت هاى ديگران وسعت پيدا كرد تا منجر به دو پارچگى رهبرى حزب و دولت و فروپاشى كامل آن شد.

نمي دانم چرا سياستمردان بى درايت و بى كفايت افغانستان هيچ گاهى از گذر زمان و وقايع تلخ آن نمى آموزند و عبرت نمى گيرند.

..........................................

محمد حیدر اختر

کودتای ننگین هفت ثور

 به روز پنجشنبه هفتم ثور ( 1357)، خلقی ها وپرچمی ها علیه حکومت محمد داود خان کودتا کردند. آمادگی کودتا را از وقتی گرفته بودند که داودخان از تکیۀ بیشتر به اتحاد شوروی خود را کنار کشید وبا کشورهای عربی و ایران و روابط اقتصادی را روی دست گرفت. معلوم بود که امریکا هم خوش بود. قتل میر اکبر خیبر، مراسم دفن او وسخنرانی های سیاسی سبب شد که داود خان امر توقیف تعدادی از رهبران خلق وپرچم را بدهد. در آن وقت به خواهش شوروی و ضرورت کودتا هر دو جناح وابسته به شوروی وحد ت کرده بودند.

بلی آن ها کودتا کردند. از همان روز فجایع، جنایات ومردم آزاری تمام افغانستان را فرا گرفت. ملیون ها انسان آسیب دیدند. در اول وبرای چند ماه هر دو جناح در شکنجه واعدام ده ها هزار انسان سهم مشترک داشتند. بعدا خلقی های بی سواد، به همکاری دستگاهٔ جاسوسی " اکسا" تعداد زیادی را زندانی و یا به قتل رسانیدند. پرچمی ها از جنایات مشترک خودشان با خلقی ها چیزی نمی گویند. پرچمی ها که لفاظ وحیله گر تر ومنافقتر ازخلقی ها استند، جنایات زمان حکومت مشترک را به حفیظ الله امین ( خونخوار جاهل ) ارتباط می دهند. ولی وقتی که خودشان به وسیلۀ تجاوز شوروی قدرت را گرفتند، خاد دستگاه شکنجه وجاسوسی را به جای اکسا به کار انداختند. در وقت حکومت پرچمی ها خلقی های جنایتکار هم مشارکت داشتند. غیر از چند نفر آن ها . دروقت پرچمی ها چیزی که بسیارتر دامنه یافت، همان جنگ وبمبارد قوای شوروی و افغانستانی بود . قصبات ودهات ، شهرها ویران گردیدند. مهاجرت بیشتر شد. ملیون ها انسان سرگردان شدند.

بلی، کودتای سیاه روز هفتم ثور، یک فاجعه بود. مگر فاجعه آفرین ها که تعدادی با بدنامی مرده ویا کشته شده اند، تعدادی از آن ها با بی حیایی ، با پر رویی به لجبازی پرداخته حاضر نمی شوند که جنایات خود را قبول کنند. این عدم قبولی معلوم می کند که جهالت وو خونریزی های زیادی را مرتکب شده اند.

کار دیگر جانیان قاتل و وطنفروش خلقی – پرچمی، این است که دورۀ بعد از سقوط  خود را از قدرت یا دوره حکومت جنگی مجاهدین را به رخ می کشند. وبه گفتۀ مردم " غت مغتولی " می کنند. هرکس که از تأثیر جنگ های مجاهدین انکار کند، دل خلق خدا را آزار می دهد که آزار دیده اند. مگر جنگ های مجاهدین قبلی جنایات، وطنفروشی خلقی پرچمی را  به هیچ صورت پت وپنهان ویا توجیه نمی کند. هرکدام آن ها تقصیر ومسوولیت خود را به گردن دارند. واین هم قابل تذکر است که جنرال های قاتل عضو "کی جی بی" وعضو خلق وپرچم، در جنگ های ویرانگر مجاهدین وبربریت زمان طالبان،هم مشارکت داشتند.

پیام ما در این روز به مردم شریف ما، ،به اولادها و نواسه های جنایتکاران خلقی وپرچمی این است که آن ها را خوب وخوبتر بشناسند. آن ها را محکوم کنند. آن ها باید محاکمه شوند. وقتی گروه خادیست از فیس بوک وانترنیت وخارج نشینی استفاده می کند و به دفاع دوران وحشت می پردازد، ویا رئیس جنایتکاران خاد، داکتر نجیب را ستایش وتوصیف می کند، در زخم های مردم مظلوم، به بیوه های آن دوران، به مادران داغدیده وبه یتیم ها نمک پاشیده وتوهین می کنند.

در این روز به خانواده های محترمی که شهید داده اند و ستم کشیده اند، همدردی خود را ابراز داشته  وبه روح شهدای پاک درود می فرستیم . هزاران نفرین به جانیان خلقی و پرچمی و خادیست ها.

...........................................

کریم پیکار ـ کانادا

 

بحران آفرینی شبکه های استخبارتی

منطقه وجهان در افغانستان

 

فعالیتهای استخباراتی درجهان ما، سابقه ی چند هزارساله دارد. نخستین پایه و علامه ی عمل جاسوسی و استخباراتی درجهان را  نمامی یا خبرچینی درمیان کتله های بشرتشکیل میدهد که روی انگیزه های مختلف مادی و ذاتی صورت گرفته و یا میگیرد.                                                           

 مادامکه به مرورزمان، تشکلات، دولتها و قلمروهای تحت حاکمیت فردی وجمعی به روی کره ی خاکی مان عرض اندام نمودند، طبعاً خواستها، ضرورتها

وحرص و آزقدرت طلبی های اقتصادی و سیاسی نیزنزد حاکمان دربخش یا بخشهایی از جزایرقدرت مطرح گردید. مانند زراندوزی، حفظ قدرت حاکمه، حصول ، توسعه ی قلمروتحت حاکمت ازطریق براه اندازی خدعه، فریب، خیانت و بکارگیری فنون اطلاعاتی درکنار فنون نظامی ...                                

روی همین دلایل عمدتاً سیاسی و اقتصادی وحفظ اتوریته بود که نخست، اشخاص وافراد معین غرض خبرچینی، بررسی احوال جانب دشمن، شناسایی شخصیت های مهم، منابع و امکانات جنگی جانب مقابل، به راه اندازی پروپاگندها، تخریبات فکری، فزیکی و نظامی وهموارسازی راه عبور ونفوذ به درون دژدشمن وامثالهم بکارانداخته شدند، سپس ابزارمورد ضرورت مربوط به عمل جاسوسی واطلاعاتی اختراع و بکار انداخته شد و به این منظور، ازبکار گرفتن زبان تا اشاره و حرکات خاص اعضای بدن و استفاده ازاشیای مختلف مانند چوب، گل، کاغذ، حیوان پرنده، چرنده، کفش، لباس، قلم، عصای دست، موی سر وهرآنچه دراختیارجوانب استخباراتی قرارداشت، دریغ نشد و نمیشود.                       

 به منظورجلوگیری ازاطاله ی کلام، بهترآنست تا ازشرح و بست ابزارگونه گون جاسوسی و انواع فعالیتهای ماهرانه ی آن درقرون گذشته بگذریم و بپردازیم به ایجاد شبکه های مختلف جاسوسی، استفاده ازروشها و ابزارهای جدید و گسترش فعالیتهای این شبکه ها درمنطقه و جهان در پرتوپیشرفتهای حیرت آورتکنالوژی امروز:                                                                                   

این واقعیت راهمه می پذیریم که هردولت درهرکشوری ازجهان کنونی، ساختارهای خاص استخباراتی خودشان را به منظورجلوگیری ازتخریبات دشمن یا دشمنان خارجی، خنثا سازی فعالیتهای مخالفان سیاسی، ابقای قد رت و حاکمیت سیاسی، تأمین امنیت سراسری و سایرفعل وانفعال کشفی و خنثی سازنده دراختیاردارند وغالباً درهمان حد وحدود قلمروحقوقی خویش اکتفا میکنند و اما، کشورها و قدرتهای بزرگ و بخصوص کشورهای استعماری جهان، راه و رسم متفاوت تری دارند. یعنی برنامه ها، خواستها و هدف های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این کشورها بزرگتر، خطرناکتر و پیچیده ترازسایرشبکه های موجود درپهنای جهانست.                                                                       

به منظورآنکه بدانیم بحران بزرگ، طولانی و خونین افغانستان، علاوه ازسایراسباب و عوامل، ناشی ازفعالیتهای تخریبی کدام شبکه یا شبکه های جاسوسی منطقه و جهان بوده و ازچه قدرت و دخالت عمیق و گسترده درامورکشورعزیزما برخورداراند، اجازه بدهید، نام چند شبکه ی بزرگ، مؤثر وپُرنفوذ را دراینجا یاد کنم:                                                             

اول) انگلستان : انتجلنس سرویس امپراتوری انگلستان دراروپا، افریقا، آسیا و بویژه هندوستان  و بعد ازآن، انتجلنس سروویس امپراتوری مذکور(که دررأس

آن ، تشکیلات بزرگی تحت نام "وزارت مستعمرات" قرارداشت، به مرورزمان

معروض تحولات خاص و پیچیده گردید و روز تا روز، دارای تجارب کاری ، شناخت و شاخه های مختلفی گردید.                                                 

آنچه ما اکنون میدانیم، کشورانگلستان که بمثابه ی قدرت استعماری کهنه کار جهان شناخته میشود، عمدتاً دارای شبکه های جاسوسی  آتی میباشد:       

    الف)  ام.آی.۶  یا بخش جهانی شبکه جاسوسی

    ب ) ام.آی ۵  یا شبکه ی بخش داخلی

ج ) دی.سی. اچ. کیو (تمپورا) یا بخش فعالیتهای استخباراتی مربوط به جمع آوری معلومات شخصی، شنود صداها و سخنها و سایر ارتباطات افراد مهم دولتها و کشورها.                                                                           

دوم ) ایالات متحده ی امریکا:

 الف) سی.آی.ای یا شبکه ی استخبارات جهانی امریکا

ب) اف.بی.آی یا شبکه ی مربوط به امور جاسوسی داخلی                             ج) ان.اس. ای یا شبکه ی مربوط به جمع آوری اطلاعات از شهروندان امریکا و جهان.                                                                             

   یادداشت :  ایالات متحده ی امریکا پس از حادثه ی یازدهم سپتمبر2001م با هزینه ی ملیارد ها دالرو استخدام هزاران هزارکارمند، به تعداد بیشتر از شانزده شبکه ی مختلف جاسوسی با امکانات فراوان مالی وعلمی و تخنیکی ایجاد نموده است.                                                                                      

سوم) روسیه :

الف) کی.جی. بی  (حالا اف. اس. بی) وشعبات مختلفه ی  آن

چهارم) اسراییل :

الف)   موساد

ب) شاباک یا ضد جاسوسی و شعبات مختلف دیگر

پنجم) فرانسه :

الف)  دی. جی. اس. ای برای امورخارجی

ب) دی .اس. تی برای جمع آوری اطلاعا ت داخلی ( پریسمو)

ششم عربستان سعودی:

الف)  المخابرات العامه

ب) تشکلات و سازمانهای مختلف و متعدد ظاهراً تحت نام مراکزاسلامی، دانشگاه های اسلامی و مساجد درداخل عربستان، کشورهای اسلامی و سایرنقاط جهان.

هفتم) پا کستان:

  آی.اس. آی  وشعبات ده گانه ی آن

هشتم) جرمنی:

 (‌بی، ان، دی)

 VAJ Aنهم) جمهوری اسلامی ایران:

وی. ای. جی. ای و شعبات مختلف آن

دهم) ترکیه :

 ام. جی،کی

یازدهم) هندوستان:

 راو یا اسم خصوصی ترآن "سپیشل سرویس بیرو"

  AISIدوازدهم) ایتالیا :

 

سیزدهم) کانادا:

  (سیس) Scisالف:              

ب ) اف؟

)ASIOچهاردهم) آسترالیا: (

پانزدهم) چین (ام.اس. اس)

هریک ازاین شبکه های قدرتمند، به شعبات متنوع برای مقاصد مختلف منقسم شده اند. درهمینجا، لازم میدانم مثالی ازچنین تقسیمات استخباراتی تنها درچارچوب (آی.اس. آی) پاکستان ارائه نمایم:                                       

۱-شعبه ی اکس یا (جی آی اکس) مربوط اموراداری این شبکه

۲-شعبه ی(جی آی بی) زیرنظرداشتن اجنت های سیاسی درکشمیر، هند وافغانستان                                                                               

۳-شعبه ی (جی سی آی بی ) نظارت بردپلوماتهای پاکستانی درخارج

۴-شعبه ی (جی آی ان ) فعالیتهای تخریبی و پروپاگندی درمنطقه

۵-شعبه ی (جی آی ام) اقدامات تخریبی درکشورهای همسایه  وازجمله افغانستان

۶-شعبه ی (جی اس آی بی) مربوط امورالکترونیک، مخابرات، نامه ها، پیام ها  و روابط تنگاتنگ با تروریست های مزدور درهند و افغانستان و درکل، آسیا

همچنان شعبات (ترور)، ( تهیه ی وسایل لوژستیکی) ، (انفجارها)، (تهیه مواد کمیاوی غرض انفجارهای بزرگ و کوچک)وسایرتخریب ها

پس باید چنین نتیجه گرفت که وقتی پاکستان که درواقع، دستنگرقدرت های بزرگ، بخصوص خدمتگارابرقدرت امریکا و انگلیس و خادم عربستان سعودی میباشد، چنین دستگاه عریض و طویل را به اختیارداشته و ازسالها بدینسو، مردم صلحدوست افغانستان را به کاسه ی سرآب میدهد، ممالک مقتدرو پیشرفته ی اروپایی و امریکایی چگونه دستگاه های استخباراتی دراختیارخواهند داشت؟ و چه بلا های بزرگی را بالای ملت های جهان نازل میکنند؟                         

مخارج سالیانه ی شبکه ی جاسوسی بزرگترین قدرت جهان (ایالات متحده ی امریکا) درسال، بیشتر از ۵۲ ملیارد دالراست. چون درسالهای اخیر، تعداد شبکه های جاسوسی این کشوربه شانزده شبکه بالا رفته است، مطمئناً باید گفت که مخارج مجموع این شبکه ها به مراتب بیشتراز چیزی خواهد بود که قبلا گفته میشد.                                                                                     

 درسالهای پسین، نفوذ ومداخلات عمیق، دقیق و علنی این شبکه ها درامورکشورهای شرق میانه و ازجمله، درافغانستان کاملاً مشهود بوده است.    

   اوایل دهه ی اول قرن گذشته بود که مقام های امریکایی، بصورت رسمی و علنی اعلان کردند که «سی آی ای مبلغ پنجصد ملیون دالررا برای مجاهدین افغان اختصاص داد» وبعد ازآن نیزبا تمام توش و توان (مخفی و علنی)، منتها ازکانال (آی اس آی) پاکستان، به فعالیت، مداخله و اثرگذاری روی تعیین سرنوشت مردم افغانستان ادامه دادکه اسناد و نمونه های بسیاری دراختیارداریم.   قبل ازآنکه نمونه های اقدامات و بحران آفرینی های چند شبکه ی جاسوسی درافغانستان را مطرح کنیم، اجازه دهید این نکته را متذکرشویم که دخالت های سیاسی واستعماری شبکه ی جاسوسی انگلستان (انتلجنس سرویس) تقریباً دوصد سال قبل درامورافغانستان آغازشد و متأسفانه تا امروز به شدت ادامه دارد.   این فعالیت های استخباراتی درمنطقه و بخصوص درافغانستان وقتی آغازگردید که نخست، رنسانس اروپا و اختراعات علمی و صنعتی موجب کشتی رانی های بزرگ، قاره پیمایی و اشغالگریهای قدرت های استعماری ممالک اروپا یی شد واین رویداد ها، پای اختاپوس استعمارانگلیس را تا به شبه قاره ی هند و ازآنجا به خاک افغانستان کشانید که این جریان نا باب سردراز دارد، منتها با این تذکرضروری که درآن روزگاران، هرچند شیوه ی کاراستخبارات انگلیس درمنطقه و افغانستان خیلی مخفیانه، ماهرانه و گسترده بود که مردم ما ازدرک و کشف آن عاجزبودند، ولی امروز، شیوه های کاراستخباراتی درپرتوانکشاف علم و تکنالوژی چنان تغییرکرده اند که اکثرشیوه ها و ابزارسابقه ی این شبکه ها را کهنه و ناکاره کرده است.                                                               

  پس درپناه چنین پیشرفتهای تکنالوژی و برخورداری قدرتهای بزرگ ازوسایل و امکانات فوق تصوراست که قادراند درکشورهایی مانند افغانستان هم بحران بیافرینند و هم بالای بحرانهای ایجاد شده تا هرزمانیکه بخواهند، بگونه ی حاکمانه یی مدیریت نمایند. میتوانیم با اطمینان بگوییم که بویژه از سال 2001میلادی تا کنون، هیچ راز و رمز سیاسی  و استخباراتی درچارچوب دولت افغانستان و سایرنهادها و تشکلات رسمی و غیر رسمی، حتا درنهانخانه ی "خاد" دیروز و " امنیت ملی " امروزوجود نخواهد داشت که اربابان قدرت و گرداننده گان شبکه های استخباراتی آنها از آن بی اطلاع مانده باشند.                                    

همین قدرت های بزرگ ومنابع جهانخوراند که با بکارگیری دالر و دینار، با استفاده ازآدم و آهن و دراختیارداشتن فضا و زمین و حتا با دردست داشتن همه گونه وسایل هوشمند وغیرقابل دید، هرآنچه درکشورما خواسته باشند، انجام میدهند.                                                                                   

وقتی دولت امریکا، با پرتاب «ستلایت» ها به فضا، با بکارانداختن کمره های بسیارحساس، استفاده از استراق صوت، قراردادن بالون مجهزبا کمره ودستگاه ثبت صدا  درفضای شهرها، ازجمله شهرکابل، پیاده کردن هزاران سربازمسلح، تعیین رهبران سیاسی کشور، تمویل نیروهای عسکری و برخورداری ازچندین پایگاه مخصوص نظامی و سایرامکانات، ازحرکات وسکنات خزنده و جنبده ی سرزمین ما مطلع است، پس ما چه چیزی برای پنهان نگهداشتن خواهیم داشت؟ دارای چه صلاحیتی درتعیین سرنوشت آینده ی خویش خواهیم بود؟ وقتی بریتانیا قادرمیشود هم سربازبخاک افغانستان پیاده کند و هم زندانهای خصوصی داشته باشد و هم حمایت کننده ی جنگ و جنایت بوده تروریست و مواد مخدربپرورد، آیا نمیتواند یا نتوانسته است درتار وپود حیات فردی و ملی ما چون موریانه رخنه نماید؟                                                                                     

وقتی شبکه ی جاسوسی پاکستان (آی اس آی)، این لانه ی شیطنت و جنایت و این دست پرورده ی همان قدرتهای جهانخوارموفق شود جواسیسش را عملاً دررأس دولت افغانستان و تمام نهاد های آن جابجا نموده بالای رهبران کشورما بنازد و بتازد وفخربفروشد و هیچ مانعی دربرابر صدورتروریسم  وحشی خویش نشناسد وجمهوری اسلامی ایران با سپردن ملیونها دالربه رییس جمهور مملکت، نصب وزیرو وکیل و واعظ  و روحانی و مدرسه و حزب و تنظیم و حتا مسلح سازی تروریست ها و تخریب بند و انهارما، دست دراز داشته باشد، چگونه انتظارداشته باشیم که بحران پایان یابد و امنیت جان و مال اهالی افغانستان تأمین گردد؟       

وقتی (کی جی بی) با پرداخت حقوق ماهیانه برای رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، ترسیم خط حرکی برای آنها، تعیین نام های مستعاربرای این کادرها و رهبران و بالاخره نفوذ قابل ملاحظه ی بخش نظامی آن بنام (جی آر یو) درتشکیلات اردوی کشور دست دراز داشته باشد، هست وبود ما چسان مصوون مانده میتواند؟ چنانکه مصوون نماند.                                       

درکتابی تحت عنوان « افغانستان و مداخلات خارجی» میخوانیم: «درنهم جنوری ۱۹۸۰درواشنگتن، دراتاق (اس- ۴۰۷) درقسمت سنای ساختمان کنگره که بیش ازاندازه دستگاه های الکترونیکی حفاظتی درداخل و نیروهای مسلح درخارج آن جهت جلوگیری ازدرز احتمالی اطلاعات وجود دارد، طی تعطیلات کریسمس کنگره، گروهی ازسناتورها حاضرشدند. سناتورها عبارت بودند از بیرج بایه از ایالت ایندیانا رییس کمیته ی منتخب اطلاعات، باری گلدواتر از آریزونا معاون ریاست سنا، جوزف آربیدن ومدیران ادارات مانند ویلیام جی میلر وارل دی، ایزنهاورنماینده ګان سیا. دراین جلسه، معاون رییس سیا فرانک سی کارلوسی معاونت عملیات جان مک ماهون، بعضی مردان شماره یک عملیات مخفی بودند. فقط یک موضوع در دستورکار این جلسه وجود داشت که عبارت بود ازمطرح ساختن برنامه هایی برای انجام عملیات شبه نظامی مخفی سیا درافغانستان...»                                                                         

بازهم درهمین کتاب میخوانیم: « درحقیقت اولین کار دردسته های تروریستی توسط امریکا درپایگاه پاکستانی اش با دلالی آی اس آی درمنطقه شکل میگیرد که  ازنمونه های عینی آن میتوان گروه سپاه صحابه، انصارالمجاهدین، گروه طالبان، تیم های تحت رهبری اسامه بن لادن ... را نام برد»                        همچنان درصفحه ی ۸۴ «جنگ اشباح» میخوانیم:  «کیسی (رییس سیا درآنوقت) توانسته بود وفاداری استخبارات سعودی را نسبت به خود جلب کند و آن اداره به اجازه ی ملک فهد حاضرگردیده بود در عملیات تحریک آمیز علیه شوروی در آسیای میانه شریک شود. بیشتراز هرامریکایی دیگر، کیسی درایجاد اتحاد میان سی آی ای، استخبارات سعودی [المخابرات العامه]  و اردوی پاکستان [آی اس آی]  نقش بازی کرد.»                                    

پس این واقعیت، همان بافت، پیوند و همکاریهای متقابله ی شبکه های مختلف جاسوسی جهان و منطقه علیه افغانستان را میرساند که تا امروزبا تمام شدت و حدت خود علیه هستی ملی وبقای سرزمین مان ادامه دارد.                         

 دربالا گفتیم که شبکه های جهنمی استخبارات جهان، ازهمه گونه امکانات علمی و مالی و نظامی وشیطانی شان دربسترآب و هوا و زمین این جهان غرض رسیدن به هدف های کوچک و بزرگ خویش استفاده مینمایند. البته موازی بدان، هرکدام این شبکه ها، مطابق به روحیات، سنتها، گرایشات، کمبودها و ذهنیت های باشنده گان هرکشوراستفاده بعمل می آورند. مثلاً درافغانستان، شوروی دیروزازجوش وخروش ترقیخواهی نسل جوان سؤاستفاده نمود، پاکستان ورق اسلام پناهی وقوم پرستی را بکار گرفت، ایران ازاحساسات زبانی، مذهبی و نژادی مردم ما استفاده نمود، عربستان سعودی ازشعار«عربستان مهد اسلام»، وبهانه ی «خادمین حرمین شریفین» بهره جُست، امریکا و انگلستان درپرتوپروپاگندهای مربوط به  تروریسم وچاق نمودن خطرالقاعده و طالبان واخیراً داعش و دامن زدن به فساد مالی و اداری، بحران درافغانستان را عمیق و لاینحل ساخت.                                                                           

یکی ازابزارهای موثر استفاده از روابط قومی و زبانی را بازهم استخبارات نظامی پاکستان دربناگوش افغانستان بکارگرفت. چنانکه "پیترتامسن" سابق سفیرامیریکا نزد مجاهدین افغان، درکتاب خویش تحت عنوان " جنگ اشباح" چنین مینگارد: " همین پشتونها برای پاکستان، غرض نفوذ درمیان افغانها و غرض جاسوسی، بسیارمساعد بودند. پاکستان پس ازتجاوز شوروی درسال 1979م تا عمق مسایل سیاسی افغانستان نفوذ نمود... پشتونهایی که در بخش افغانستان در آی.اس.آی کارمیکردند برای پشتونهای قبایل هردو سوی خط دیورند سازگاربودند. مثلا تعدادی ازآنها ازقبایل درانی، اچکزی، کاکر، شینوار، وزیری، مومند و صافی آمده بودند که همه به زبان پشتوحرف میزدند و ریش های انبوه میگذاشتند و لباس های نوع قبایلی به تن میکردند و به آسانی درمیان مجاهدین راه باز نمودند. پس ازسال 1994 که گروه طالبان به افغانستان هجوم بردند، پشتون های پاکستان بخش های عمده ی جنگ و رهبری آنرا به عهده داشتند..."           جنرال زاهد حامد یکی از افسران بلند پایه ی استخبارات نظامی پاکستان، غرض ازچنین اقدامات استخباراتی درافغانستان را چنین افشا میکند: " پاکستان همانگونه که ارتش سرخ را درافغانستان شکست داد، توان شکست امریکا را نیز دارد. افغانستان درکنار داشتن معادن لیتیوم، ذخایرزیرزمینی زیادی که به ویژه زمرد درپنجشیر، گازجوزجان و لاجورد در بدخشان به ارزش چندین ترلیون دالر دارد. افغانستان به لحاظ تاریخی، یک بخشی ازپاکستان بوده... پاکستان باید سرنوشت افغانستان را در آینده در اختیارداشته باشد..."           چرا تمرکز فعالیتهای اینهمه شبکه های استخباراتی جهان روی افغانستان است ؟! این، دومین مرتبه در درازنای تاریخ است که کشورما دریک زمان، درمحراق توجه و دخالت های سیاسی- نظامی و فعالیتهای استخباراتی جهان قرار میگیرد: نخستین مرتبه، همان دهه ی نود قرن گذشته یا دوران جهاد بود که با هجوم نظامی شوروی دیروزبالای افغانستان و درشرایط تقابل جنگ سرد، تعداد زیادی ازممالک دنیا به سردمداری ایالات متحده ی امریکا، آتش جنگ و کشتار را به سود خویش درخاک افغانستان به راه انداختند و مرتبه ی دوم هم از سال 2001م آغازگردید و تا همین اکنون ادامه دارد.                                               

باساس نظریه ی تحلیگران سیاسی، همین اکنون یک جنگ سرد دیگردرجهان آغاز شده که بازهم کانون اصلی این جنگ، جغرافیای خون گرفته ی افغانستان است. یا بعباره ی دیگر، تضاد ها، گره ها و منافع اکثرکشورهای منطقه و جهان درعمق بحران خونین افغانستان نهفته است که این موضوع، شرح و بست جداگانه می طلبد.                                                                        

بادریغ باید گفت که افغانستان درسالهای پسین، نه تنها به کانون سلاح، تروریسم و مواد مخدر، بلکه به مرکز فعالیتهای استخباراتی بیش ازپنجاه کشورجهان نیزمبدل شده است.

شبکه ی "اطلاع رسانی افغانستان" درشماره ی ماه اسد سال 1393خورشیدی خویش از قول منابع سیا نوشت: " مقامات سازمان سیا پس ازشناخت دولتمردان افغانستان، دریافتند که نیاز نیست برای جمع آوری اطلاعات از هوا پیما های بدون سرنشین وتجهیزات پیشرفته ی جاسوسی استفاده کنند، درافغانستان با پرداخت کمی رشوت و اعطای مقداری تسهیلات، میتوان هرمقامی را مطیع امرخود کرد، آنهم نیرو های وفاداری که حق نان و نمک را بخوبی میدانند"    

آری! درحال حاضر، سازمان سیا درافغانستان، جاسوسان وطنی فراوانی دارد که مطیع تر از نیروهای فعال سیا برای این سازمان فعالیت میکنند. "

نورالحق علومی هم که مدتی بحیث وزیرامورداخله کارمیکرد، اظهارداشت : " من به صراحت میتوانم بگویم که فعلا افراد غیرافغان دراداره ی پولیس، اردو و امنیت ملی حتا درپارلمان و ارگانهای مهم دولتی حضوردارند."

همچنان خبرگزاری بی بی سی درماه اکتوبر2013 به نقل از روزنامه ی دیلی تلگراف لندن نوشت : " سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا (ام.آی -6)  خواستار افزایش جاسوسان خود درافغانستان شده است... ام.آی- 6 خواستار استخدام کارمندان بیشتر از دیگر بخش های اطلاعاتی بریتانیا شده که متخصص امور افغانستان هستند. "

فرهاد عظیمی یکی از اعضای هیات اداری پارلمان افغانستان نیز درماه حوت سال1390خورشیدی رسما اظهارداشت : " افرادیکه برای کشورهای دیگرجاسوسی میکنند، حتی تا دفتررییس جمهورنفوذ کرده اند... شمار بیشتر افراد بلند پایه دردولت افغانستان برای کشورهای دیگرکارمیکنند... استخبارات کشورهای همسایه در نهاد افغانستان نفود کرده و مُهره هایی را در پست های مهم دولتی گماشته اند."                                                                       

چه باید کرد؟

این موضوع آنقدرگسترده، عمیق، پیچیده و تاسف باراست که نخواستم همه حقایق تلخ و همه گوشه های آنرا دراینجا بیان نمایم؛ زیرا وقت بسیارنیازدارد و اما اجازه دهید با این وضع و حال رقت باریکه افغانستان دارد و از سوی شبکه های استخباراتی منطقه و جهان چون تار عنکبوت احاطه شده است، برای رهایی احتمالی ازاین مصیبت بزرگ، چند نکته را دراینجا یاد دهانی نمایم :              

اول) کار، تلاش و مبارره ی سر سختانه غرض بوجود آوردن یک مکانیسم دولتی آگاه، کارکن، آزادی دوست و خدمتگار ملک و ملت افغانستان.

دوم) شناسایی، دستگیری و محاکمه ی خاینین و جنایتکاران رنگارنگ در یک دادگاه علنی، واقعی و منصفانه.

سوم) خلع سلاح راستی و واقعی کلیه افراد وگروه های مسلح غیردولتی درسراسرکشوربا تمام جدیت .

چهارم) تصفیه و برطرفی عناصرمشکوک، جاسوس و وطنفروش ازتمام نهاد ها و تشکلات ملی و دولتی، بدون استثنا.

پنجم) اصلاح و تقویت سیستم اقتصادی کشوراز طریق بلند بردن سطح آگاهی دهاقین، بلند بردن سطح تولید، جلو گیری از اختلاسها دربنادرافغانستان و جلو گیری واقعی ازتولید و قاچاق مواد مخدر.

ششم) تصفیه ی مساجد، مدارس و موسسات مختلف دینی وآموزشی از واعضان، مدرسان و مبلغان صادرشده، سیه اندیش، ضد ترقی وضد روشنگری به شمول جواسیس بیگانه در این مکانها.

هفتم) تبلغ و بلند بردن سطح آگاهی و آموزش معلمین، شاگردان و منسوبین معارف از طریق اصلاح سیستم تدریس و تهیه ی مواد علمی، وطندوستانه، تنویری و بسیج کننده.

هشتم) راه اندازی تبلیغات وسیع سراسری علیه جاسوسان، تروریستان، خاینان و خاین پروران به وسیله ی رسا نه های جمعی، تشکیل گروپ های تبلیغی سیار، صادق و آگاه درپناه حمایت های ملی و دولتی.

نهم) جلب همکاری و همنوایی قاطبه ی مردم در راه مبارزه علیه فساد،شناسایی، دستگیری و محاکمه ی جدی و علنی مفسدین درسطح بالا و پایین.

 دهم) تقویت نظام اردو، باسواد سازی عساکرو بسیج مردمی علیه گروه های تروریستی ، انفجاری و انتحاری بدون ملاحظه ی قومی وزبانی و محلی و ...

یازدهم) تدریس جوانان، شاگردان معارف و مردم عامه برای آگاهی های کشفی و ضد اطلاعاتی درهمکاری تنگاتنگ نهاد های امنیتی کشور.

دوازدهم) تحت نظرگرفتن جدی سفارتخانه های خارجی، مراکز انجیویی و سایراماکن و موسسات مشکوک خارجی و داخلی.

سیزدهم)گزینش رهبران با جرات، با درایت، مردم دوست، آگاه و با وجدان که بتوانند ازمنافع، وقار، حیثیت و آزادی و سعادت مردم افغانستان در برابرخارجی ها، با بکاربرد منطق قوی و دلایل قاطع و نیز با بکاربرد دپلوماسی فعال و خردمندانه دفاع نموده هرنوع توطئه و خرابکاری آنها را در موقعش خنثی نمایند.

چهاردهم) اخراج آنعده از افراد، گروه ها و موسسات خرابکاراستخباراتی که تحت نام دروین مشوره و کمک درخاک افغانستان جابجا شده اند.

و پانزدهم) شناسایی و خنثی سازی احزاب، سازمانها، رسانه ها و سایرتشکلاتی که از سوی بیگانه ها تمویل میشوند و برای بیگانه ها جاسوسی میکنند.

هرگاه زمینه ی اجرای چنین برنامه ی کاری درکشور میسرگردد، با یقین میتوان گفت که پیکرعلیل افغانستان، تا اندازه ی زیادی از ویروس خطرو خیانت ناشی ازفعالیتهای جاسوسی پاک خواهد شد. به همین امید !   (پایان)   اقتباس  از صفحه گفتمان 

...............................................................................................................................    

 

  

 

Druckversion | Sitemap
استفاده از مطالب رنگین با ذکر ماخذ آزاد است © Rangin