استفاده از مطالب رنگین با ذکر ماخذ آزاد است
نصیر مهرین
نمک پاشی همسر خلیلزاد بر
زخم های مردم ما
شرل بنارد، همسرخلیل زاد خائن، نمک بر زخم ها می ریزد، اما اعتراض برخود را فراموش نکنیم.
خلیلزاد و همسرش مانند همه خائنان طالب دوست، وظیفه دارند که جنایات ننگین و وحشت آمیز طالبان را با دروغ و دیده درایی پنهان کنند. "شرل بنارد "منفور و خائن، پیش از دوباره آوردن طالبان نیز وظیفه ی قباحت زدایی از این گروه جنایت پیشه را انجام می داد. گاهی سخنی می گفت که شوهرش برزبان نمی آورد. اما وی اسرار هویدا می کرد. همسر اشرف غنی نیز یگان بار چنین کرد.
هنگامی که ملیون ها انسان از ظلم وستم، از گوناگون تبعیض ها و جنایات بی مانندی که طالبان اِعمال می کنند، به شدت ناراضی هستند و زخمین، گمانی برجای نتواند بماند که سخنان آخر "ش. بنارد" و در واقع نمادی از خلیلزاد وسایر لابی های وجدان نداشته؛ آزار دهنده ی انسان، انسانیت و مخالفان می شود. اما می خواهم به زمینه های این جسارت خائنانه و دروغ بزرگ توجه کنیم.
تصور من این است که پراگنده گی در ابراز مخالفت و نبود خروشگاه متمرکز- فعال، که به صورت منظم با اسناد ومدارک واقعاً موجود، جنایات طالبان را افشأ کند؛ چنین روی آورد گستاخانه و بی شرمانه ی "ش.بنارد" و دیگران را زمینه می بخشد. در این راستا بسیار سزاوار توجه است که پیش از همه دختران و زنان آگاه و دارنده ی مرز روشن با جهالت و ستم ورزی طالبان، نهادی را که سخنگوی راستین روزگار اسفبار مردم وبه ویژه زنان ودختران باشد، ایجاد کنند. برای این منظور، شخصیت ها ونهادهای موجود و تا حدودی فعال، دور نکات مشترک برای همکاری، نکات میسر و لازم، با وجود سلیقه های گوناگون جمع شوند. توجه زبانهای دیگر، مصاحبه های منظم و بازتاب دادن حقایق، سبب می شوند که "بنارد" و بنارد های همسان او را موقع چنین دروغگویی نمی دهد.
دریافت این اعتراض برخود، بسیار کمک کننده است، نازنین!
................................................................
داکتر شکر الله کهگدای
سابق استاد در دانشگاه کابل
اداره امر به معروف ونهی از منکر حکومت تروریستی طالبان که میان مردم عامه, به شلاق بدستان نکیرومنکر شهرت یافته اند, چیزی را نه تنها به نام آزادی بیان نمی شناسند بلکه به آزادی رسانه وگفتار به حیث خار چشم طالبان می نگرند, چونکه به افشای جنایات بشری و دزدی و چپاولگری آنها می پردازند.
حکومت تروریستی طالبان, هم در دوره اول و هم در دوره فعلی حکومت شان, بصورت پیهم دست به گرفتاری , شکنجه, زندانی سازی وحتی بمانند 20 سال دوره حکومت فاسد حامدکرزی واشرف غنی احمدزی, ترور های زنجیره یی وهدفمند اصحاب رسانه ها می زنند تا صدای برحق مردم را در گلو خفه داشته باشند.
مرکز خبرنگاران افغانستان در گزارش سالانه خود اعلام کرد که نقض حقوق خبرنگاران و رسانهها در افغانستان نسبت به سال گذشته 24 درصد افزایش یافته است.
بر بنیاد گزارش مرکز خبرنگاران افغانستان، طالبان در سال 1403 فعالیت 22 رسانه را متوقف و 50 خبرنگار را بازداشت کرده است.
بر اساس این گزارش، این مرکز طی یک سال گذشته، دستکم 176 رویداد نقض حقوق رسانهها و خبرنگاران را ثبت کرده است.
در گزارش آمده است، اجرایی شدن قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان فعالیت رسانهها و خبرنگاران را در معرض خطر قرار داده است.
در گزارش همچنان آمده است: «در حالی که کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخطیهای رسانهیی وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان به حاشیه رفته است و بیشتر با دیدگاه بخشی به شدت محافظهکار و سنتی طالبان همراه است، به این محتسبان اختیارات وسیعی داده شده و ضمن نظارت بر کارکرد رسانهها، هرگاه بخواهند مستقیم و یا با همراهی اداره استخبارات علیه رسانهها و خبرنگاران اقدام میکنند.
بر اساس این گزارش، از جمله خبرنگاران بازداشت شده 10 تن همچنان در زندان هستند و از میان آنان چهار تن به حبس دو تا سه سال محکوم شدهاند.
..........................................
بشیر انصاری
حماس و طالبان
خیلی ها در جهت توجیه استعمار و نسل کشی فلسطینیان استدلال می کنند، زمانی که امریکا نیرو هایش را از افغانستان بیرون نمود، چرا حماس آن را شکست امریکا خوانده و از “پیروزی” طالبان به نیکی یاد نمود. این جا چند نکته را باید در نظر داشت:
۱- گذشته از این که مسئله شکست امریکا و پیروزی طالبان قابل بحث بوده است، حماس و دیگر گروه های مقاومت فلسطینی عاشق طالبان نه بلکه می خواهند در جهت ایجاد روحیه و اعتماد به نفس از هر روایت و حکایت و ادعا علیه کشوری که در این ۷۵ سال، با جنگ افزار گرم و سلاح دپلوماتیک و ویتوی آن نابود شده اند، استفاده کنند.
۲- اگر پیوندی میان حماس و طالبان وجود می داشت، امیر المومنین این گروه که ساعت ها در باب پوشانیدن روی و موی زنان مسلمان موعظه می فرمايند، چرا در باب زنان مومنی که اجساد شان با دست سربازان صهیونست از زیر خاک بیرون شده و در جاده های غزه به صورت برهنه در معرض سگان ولگرد قرار داده شده اند، لگام ننگین سکوت بر دهان می زند؟
۳- گیرم که فلسطینیان از طالبان به نیکی یاد نمودند، آیا این می تواند دلیلی بر تأیید این نسل کشی بی سابقه در تاریخ بشر گردد که در ۱۰۰ روز این همه زن و کودک بیگناه و داکتر و خبرنگار و کارمندان اطفائیه قربانی شده و این قدر بمب بر مساحت کوچکی که ثلث کابل را تشکیل می دهد ریخته باشد. گیرم چنین جنایتی در حق بیگناهان در پایتخت طالبان صورت گرفت، آیا وجدان پاکی می تواند آن را تحمل کند؟ این سقوط اخلاقی و بی وجدانی هراس انگیز برایم قابل فهم نیست.
۴- با آن که طالبان در بیست سال حضور نیرو های امریکایی، سربازان این کشور را هدف قرار دادند ولی معاشقه استخباراتی امریکا برای سال های درازی با این گروه ادامه داشته و دارد، ولی حماس نه کدام سرباز امریکایی را کشته و نه امریکا را دشمن اصلی خویش می داند. جنگ آن ها با اشغال است که تمامی قوانین معمول در دنیای ما آن را تأیید می نماید. پرسش من این است که با وجود آن چه گفته شد، چرا طالبان از حمایت پولی و استخباراتی و دپلوماتیک امریکا برخوردار بوده ولی حماس از سوی امریکا دشمن بزرگ و اصلی خوانده می شود؟
..........................................
محمد اکبر قریشی
حامد کرزی مداری اجنت امریکا گاهی در کابل برلین انقره سر میزند !
تعداد از سیاسیون جنرال های ماشینی ستون پنجم از دست چار طالب پاکستان شب درمیان بشمول
اشرف غنی رفیق های معاملهگر شان فراری شدند عده دیگر به امر دولت های سیا با پاسپورت های خارجی که به همان کشور هایکه جاسوسی میکردند رسیده اند (حامد جان کرزی ) تمام دستگاهی دولتی را اهسته اهسته برای برادران طالبان پنجابی خود تسلیم نموده میرفت حامد جان 2000 حیوانات وحشی قاتل جانی مافیا ادم کش تروریست را از زندان بکرام اشرف جان 5000 زندانی از پلچرخی ودیگر زندان ها کشور ازادساخته بودند بعدا اشرف جان بادار دسته ان بشمول ستون پنجم از طالب ها خواهش نمودند بشمول حامدکرزی عبدالله وارد کابل شدند همان کسانیکه مدت 60 سال خون مردم ملت خورده بودند پول های دزدی را درخارج کشور ذخیره نموده اند
جای جایداد های قصر های شان همرا شهرک های شان پیش طالب گروگان میباشد بنابرین همه دلالان سیاسی اقتصادی روسپی های پارلمان جنرال های ماشینی شورا نظار وحزب وحدت ودیگر انسان های پلید دوره هم جمع شده اند
( شورا مقاومت را در ترکیه )تشگیل نمودند (اقای محقق ماهیچه خوررا ریس کمیته سیاسی )تعین نموده اند شما قضاوت نماید که این جنایتکار تاتوانست در حق هزار هاتا چی اندازه خیانت کرده است ومیکنند امرور بنام خلیلی محقق دانش هزاره هارا ترورکوچ اجباری خانه هاشان را اتش میزنند ازانها خبرندارند در پنجشیر چی حال است بچه ای ملا زیانی برادران مسعود در هرات ننگرهار کندوز همه به اتش خون کشانیده شدند زنان در زندانهای طالبانی تجاوز وجنایت صورت میگیرد بلاخره برای حامدکرزی دستگاهی سیا امریکا وظیفه سفر را از سفارت امریکا درکابل داده وهدایت گرفته تا همرا سگهای سیاسی اقتصادی که در ظرف 60سال پول های کمکی دزدی چور نموده اند اگر با (سی ای ای )سازش نکنید ما همرا تان حسابی داریم این پیام جاسوس گلان شان که کشور را به جوی خون تبدیل نموده است برای جنایتکاران جاسوسان خاینین ملت پیام امریکا برده است اومردم شریف ونجیب از خواب بیدارشوید پشتی این خاینین وطن فروشتان دلالان سیاسی استاد نشوید دربدر خاک بسر می شوید در هر کشور که حامد کرزی وامثال ان امد برویش لعنت و تف انداخته بروید نه در خانه های تان مهماننش نکنید خیانت است جوانان وزنان مبارز باشهامت درسرتاس افغانستان مقابل طالبان جنک ازادی را اغاز نموده اند ازایشان دفاع نماید تصاویروطن فروشان دزدان دیده میتوانید طالبان راشما وطن پرستان وزنان باشهامت گم میکنید نه خاینین تصاویر کاپی است
..........................................
محمد حیدر اختر
حمله تروریستی بر آموزشگاه در غرب کابل
تمام مردم افغانستان را در سراسر دنیا سوگوار ساخت
قسمی که از طریق رسانه ها و صفحات اجتماعی آگاهی حاصل کردیم، ساعت هفت و سی دقیقه صبح روز جمعه گذشته، یک مهاجم انتحاری قبل از اینکه وارد صنف درسی شود و مواد منفجره همراهش را انفجار دهد، دو نفر از محافظان این مرکز را به شهادت رسانید. این مهاجم پیش از انفجار به سمت دانش آموزان نیز تیراندازی کرده است. دانش آموزانی که جز قلم وکتاب و دلهای پاک برای آموزش چیزی نداشتند.علاوه بر کشتهشدگان، دهها نفر در این حمله زخم برداشتند و بیشتر قربانیان این حمله، دختران هستند.
بعد از این واقعۀ دلخراش، سازمان ملل متحد، دیپلماتهای غربی، سازمانهای حقوق بشری و رهبران سیاسی افغانستان و برخی از کشورهای منطقه این حمله انتحاری مرگبار به یک مرکز آموزشی در ناحیه هزارهنشین دشت برچی کابل را محکوم کردند.
تعداد فراوانی از خانم ها در شهر کابل و ولایات افغانستان دست به تظاهرات زدند و همچنان در خارج از کشور مردم شریف و با احساس ما با دایر نمودن تظاهرات و مجالس ترحیم این عمل وحشیانه را تقبیح کردند.
تا جایی که دیده می شود این عمل تروریستی اکثریت تمام مردم افغانستان را در داخل و خارج از افغانستان سوگوار ساخته است و حتی برخی از برگذاری مجالس سرور و پای کوبی و یا بخش موسیقی در سمینارها امتناع ورزیدند.
ناشر وبسایت رنگین این حملۀ وحشیانه و نیت نسل کشی مردم نجیب و شریف هزارۀ وطن غمدار را به شدت محکوم نموده، آرزو دارد که عتکس العمل ها مسیر خوبی بگیرد.
..........................................
نصیر مهرین
رهبر القاعده در کابل کشته شد
و ما طیارۀ بدون سرنشین و "اجرای کنندۀ عدالت" نداریم!
الظواهری رهبر"القاعده" در کابل توسط طیارۀ بدون سرنشین امریکا کشته شده است. در پیوند با آن:
- حضور الظواهری در کابل نشان داد که گروه طالبان افزون بر ادامۀ حفظ افکار و کردارعقب مانده و ستمگرانۀ ضد انسانی علیه مردم ما، همچنان حامی و پناه دهندۀ دهشت افگنان مشهورجهانی است.
- رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، قتل الظواهری را "اجرای عدالت" نامید.
- دهشت افگنی که رنج بیشتر مظالم اش را مردم افغانستان دیده اند.
- این خبر برای ملیون ها انسانی که در چنگال خونین وسیاه دهشت افگنان طالبان، مظلومانه به سر می برند، آیا تبسم آمیخته با اندوه و درد را نیز بار نخواهد آورد. زیرا تحویل دهی قدرت به یک گروه تروریستی – دهشت افگن، بی عدالتی بود و با چنین تبعات.
- پیداست که این معاهدۀ دوحه(توطئه آمیخته با شیطنت خلیلزاد)، کمترمزخرف نبوده است.
- مشکل با طالبان، در محدودۀ بازگشایی مکاتب دختران پایان نمی یابد. آنها روزی مدارس مغز شویی را با ترویج مضامین انسان ستیزانه باز خواهند کرد، اما از تروریست دوستی، تحجر و ابعاد تبعیض های ننگین فرو نخواهند آمد.
- تجارب جهانی و اوضاع کشور ما حاکی از آنست که تحقق عدالت زمانی میسر تواند شد که عدالت خواهی در افغانستان به ثمر بنشیند ومردم دارندۀ نهاد های عدالت خواه و حکومت تأمین کنندۀ عدالت شوند.
- رهایی مردم افغانستان از زیر تسلط خونبار واسارت مرکبار طالبان، نه با طیاره های بمب افگن بدون سرنشین میسر است ونه مردم آنرا دارند. مردمی که شب وروز درد میکشند، نیاز به ایجاد تشکلهای نجاتبخش، همسویی وهماهنگی آنها بر بنیاد تأمین عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی واجتماعی و... دارند که حکومت غیر دینی به آن چهرۀ شفاف تر می بخشد.
*الظواهر در منطقۀ شیرپور با خانواده اش در پناه طالبان به سر می برد.
*عکس از صفحۀ فارسی بی بی سی.. 2 اگست 2022
..........................................
عتیق الله نایب خیل
مثلث خبیثه!
زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان، از جانب وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا از وظیفه اش سبکدوش گردید. قربانی شدن او مثلثی را تکمیل کرد که در بیست سال اخیر بیشترین تلاش را در حفظ نیروهای تروریست طالبی و نقش فعال در به قدرت رسیدن دوبارۀ این گروه متحجر قرون وسطایی داشتند.
به همه گان معلوم است که سلاح و مهمات و هرنوع امکانات لوژیستیکی و جاهای امن برای گروه تروریست طالب به وسیلۀ پاکستان مهیا ساخته می شد و مشروعیت بین المللی اش نتیجۀ کار همین مثلث خبیثه، خلیل زاد، حامد کرزی و اشرف غنی است.
بدون شک پالیسی سازان سیاست خارجی ایالات متحده سیستم سرمایه داری حاکم بر این کشور است؛ ولی این سیستم مشوره های لازم و ضروری را از افرادی می گیرد که از اوضاع کشورهای مورد بحث مطلع باشند. بنابرآن نقش افراد را در تعیین این پالیسی ها و سیاست ها نمی توان نادیده گرفت. نقشی را که حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد در بیست سال اخیر ایفا کردند فاجعه یی را بر کشور تحمیل کردند که نتیجه طبیعی اش به قدرت رسانیدن طالبان بود.
این سه شخص اما نه تنها از نتیجۀ کارشان نفعی نبردند؛ بلکه روسیاهی ابدی نیز نصیب شان گردید. خلیلزاد به استعفا جبری سوق داده شد، اشرف غنی به صورت شرم آوری از کشور فرار کرد و حامد کرزی دورۀ تحقیرآمیزی را در داخل کشور سپری می کند و نامش نیز از میدان هوایی کابل حذف گردید. (همین یک نکته آمدن طالبان مثبت است که از اثر آن این مثلث خبیثه حذف شد.)
..........................................
داکتر لعلزاد
چه باید کرد ؟
برنامه غنی «ادامه راه نجیب با آموزش از تجربه ناکام او» است !
? آنچه غنی می خواهد «ادامه حکومت خودش تا پایان دوره ۵ ساله»، «چوروچپاول بیشتر دارایی های عامه» و در نهایت، «تجهیز/اکمال بیشتر طالبان» (برای ادامهی افغانیزه/پشتونیزه سازی کامل کشور) است!
? «تخلیه شهرستان ها»، «ملیشه سازی دولتی» و «دفاع از مراکز ولایات» (به ویژه شهرهای بزرگ/عمده)، دقیقا ادامه برنامه داکتر نجیب است که شاید بتواند عمر حکومت غنی در ارگ کابل را اندکی دراز کند (دیگر برای او هیچ مهم نیست که در شهرستان/ولایت ها چه می گذرد، روزانه چند نفر کشته می شوند و یا مردم با چه قحطی و قیمتی و مصیبت ها گرفتار می شوند)!
? حال، غنی می داند که طالبان آنقدر تقویه، تجهیز و اکمال شده اند و در تمام شهرستان ها آنقدر گسترش یافته اند که وارث بالاستحقاق و جانشین بلامنازعه قدرت او برای مدت های طولانی تر خواهند بود (زیرا او از یک سو با نابود سازی مستحکم ترین «پشت جبهات مقاومت» در گام اول، خواست که از «تجربه ناکام تسلیمی شهر کابل توسط نجیب به حکمتیار» جلوگیری کند و از سوی دیگر، رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون را آنقدر خسی و آلوده در فساد خود ساخته است که هیچیک از آن ها «شهامت مقاومت» یا «ادعای زعامت» در کشور را ندارند... با آنکه «میدان برای همگان باز است»)!
? اثبات گفته های بالا را می توان در این «ادعا» و در «میدان عمل» دید که «غنی هرگز در صدد سرکوب طالبان و پاک سازی آن ها از شهرستان ها نبوده و نمی باشد» (او فقط می خواهد که به کمک «ملیشه های دولتی و نیروهای امنیتی» خود از سقوط شهرهای بزرگ/عمده جلوگیری کند… اگر بتواند)!
? غنی با این برنامه، «تا که می چلد، می چلاند» (ادامه حکومت تا سقوط و پس از آن نوبت طالبان کرام)!
+ + +
? در چنین اوضاع و احوال، وظیفه «نسل جوان» است که با تحلیل شرایط عینی (گیرماندن در بین دو «آسیا-سنگ») و تجربه/الگوی ماندگار مسعود بزرگ، بیندیشند که چگونه می توانند خود را حفظ کنند، منسجم شوند، رهبری خود را بوجود آورند، پایگاه های مقاومت خود را ایجاد کنند، لابیگری نمایند، ارتباطات (داخلی و خارجی) خود را گسترش دهند، حلقات خود را با هم وصل کنند و به «مبارزه و مقاومت» ادامه دهند...
? اگر کسانی توان ایجاد پایگاه و شهامت مقاومت در مقابل غنی/طالب را دارند، فراخوان «پیوستن افراد و نیروهای امنیتی» به پایگاه خود را صادر کنند، تا افراد و نیروهای عدالتخواه که نمی خواهند بیهوده در صفوف غنی/طالب کشته شوند، به پایگاه آن ها مراجعه کنند و «چوب سوخت ملیشه های دولتی و طالبی» نشوند...
..........................................
نصیرمهرین
آیا جنایت نیست؟
در ادامۀ انتشار سلسله یی از خبرهای فضیحت بار از دستگاه حکومتی افغانستان، آنچه که مقامات مسؤول در برابر زنان ودختران معیوب ومعلول انجام داده اند، حکومت افغانستان را در این زمینه و نیزخرابی نظام صحی، در سطح جهان مقام نخست بخشید.
به نقل از آژانس خبررسانی آلمان Dpa، دیده بان حقوق بشر، شام دوشنبه( 27 آپریل 2020) در نیویارک (همجنان درکابل) اعلام داشت که "در افغانستان، زنان معیوب در سطوح گوناگون در معرض استفادۀ سؤ مقامات مسؤول قرار گرفته اند."
در این گزارش درحالی که از بی مسؤولیتی مقامات حکومتی افغانستان در برابر همه معیوبین یادآوری شده، اما اشارۀ ویژه بر رفتارهای دارد که در برابر دختران و زنان چهره نموده است.
بی اعتنایی درامورصحی، آموزشی ونیازهای اجتماعی معیوبین را عمل وحشیانۀ استفادۀ سؤ جنسی نیز به نمایش نهاده است که هنگام مراجعه برای رفع نیازها از طرف مقامات مسؤول حکومتی مواجه شده اند.
مظلومان و دردمندانی را در نظر آوریم که با تأثیر پذیری از ناهنجای های گوناگون در جامعه، از نظر بدنی ویا روحی معیوب شده و ملیونها دالر برای آنها اختصاص داده شده است، اما حکومتی های فاسد، آنرا نه در خدمت معیبوبین، بلکه معیوبین را در خدمت اغراض بیشرمانۀ خود قرار داده اند.
نمی گویم که شنیدن رفتارسؤ با زنان و دختران معلول ومعیوب و ظلم در حق آنها برایم تکاندهنده بود. حتا نمی گویم که آزاردهنده بود. زیرا شنیدن چنین خبری دور از تصور وانتظارنبود ونیست. امتیازگیران و گرداننده گان حکومتهای خائن، دست نشانده وپوشالی از جمله مافیایی که اشرف غنی گردآورده است، چنان لگام گسیخته برجان و مال و ناموس مردم تاخته و آزارها رسانیده اند که من و مایی با آن آزارها زیسته وشب را به یاد آزار دیده گان به سحر برده، به قدر کافی رنج نویس و درد سرا شده ایم. شنیدن چنین خبرها به دامنۀ نفرت واندیشیدن به نیازگم شدن روی این دارودسته های فاقد احساس انسانی و بی اعتنا به حد اقل وظایفی که در محافظت حتا انسان معیوب و معلول دارند، می انجامد. ***
یادآوری: عکس از متن انگلیسی گزارش Human Rights Watch گرفته شده است. برای مراجعه به این منابع: https://www.hrw.org/video-photos/video/2020/04/27/afghanistan-women-disabilities-face-systemic-abuse.
.................................................................
محمد عارف منصوری
چرا از گذشته عبرت نمى گيريم ؟
سقوط حكومت داكتر نجيب، از اقدام قومگرايانه و تعصب آلودى آغاز شد كه بقول فريد مزدك از اعضاى رهبرى حزب وطن، نجيب مى خواست يك جنرال پشتون را روى سينه اقوام غير پشتون بنشاند و توسط جمعه اسك، شمال را كه آبستن بحران بود، مهار كند. اما علاوه بر آن كه مهار نشد. وخامت روزافزون وضعيت، منجر به سقوط رژيم و برچيده شدن حاكميت چهارده ساله چپ در افغانستان گرديد.
حالا نيز اشرف غنى احمدزى، سلاله نجيب احمدزى، يكى ديگر از هم قبيله هايش را بنام جنرال ولى احمدزى قوماندان قول اردوى ٢٠٩ شاهين در شمال تؤظيف نموده تا زهر چشمى باشد به سه محورقدرت محلى يعنى جنرال عبدالرشيد دوستم، استاد عطاء محمد نور و حاجى محمد محقق كه هر يكى از نفوذ گسترده ىدرشمال برخوردارند.
بى ترديد اين گونه اقدامات قومگرايانه، آن هم در آستانه خروج احتمالى سربازان خارجى و ورود احتمالى طالبان در ساختار قدرت كه امكان بروز مجدد تقابل هاى قومى و استخوان شكنى هاى دهه نود را بعيد نمى نماياند، نه تنها به ضرر حاكميت نيمبند و فاقد مشروعيت ارگ است بلكه هرگز با منافع و مصالح كل افغانستان مطابقت ندارد.
شايد غنى چنين محاسبه نموده باشد كه جنرال دوستم مهره ى منزوى صحنه سياسى افغانستان است كه ديگر توان مانور هاى قبلى را ندارد و خطرى از ناحيه وى متصور نيست. اما تاريخ نشان داده كه بزرگترين بحرانات سياسى و اجتماعى از جرقه ى حوادث كوچكى مشتعل گرديده.
همان طور كه زوال حكومت كمونيستى از اختلاف درون حزبى و سركشى و بغاوت جنرال مومن اندرابى كه خود عضو حزب وطن بود، آغاز و دامنه ى آن با مخالفت هاى ديگران وسعت پيدا كرد تا منجر به دو پارچگى رهبرى حزب و دولت و فروپاشى كامل آن شد.
نمي دانم چرا سياستمردان بى درايت و بى كفايت افغانستان هيچ گاهى از گذر زمان و وقايع تلخ آن نمى آموزند و عبرت نمى گيرند.
..........................................
محمد حیدر اختر
کودتای ننگین هفت ثور
به روز پنجشنبه هفتم ثور ( 1357)، خلقی ها وپرچمی ها علیه حکومت محمد داود خان کودتا کردند. آمادگی کودتا را از وقتی گرفته بودند که داودخان از تکیۀ بیشتر به اتحاد شوروی خود را کنار کشید وبا کشورهای عربی و ایران و روابط اقتصادی را روی دست گرفت. معلوم بود که امریکا هم خوش بود. قتل میر اکبر خیبر، مراسم دفن او وسخنرانی های سیاسی سبب شد که داود خان امر توقیف تعدادی از رهبران خلق وپرچم را بدهد. در آن وقت به خواهش شوروی و ضرورت کودتا هر دو جناح وابسته به شوروی وحد ت کرده بودند.
بلی آن ها کودتا کردند. از همان روز فجایع، جنایات ومردم آزاری تمام افغانستان را فرا گرفت. ملیون ها انسان آسیب دیدند. در اول وبرای چند ماه هر دو جناح در شکنجه واعدام ده ها هزار انسان سهم مشترک داشتند. بعدا خلقی های بی سواد، به همکاری دستگاهٔ جاسوسی " اکسا" تعداد زیادی را زندانی و یا به قتل رسانیدند. پرچمی ها از جنایات مشترک خودشان با خلقی ها چیزی نمی گویند. پرچمی ها که لفاظ وحیله گر تر ومنافقتر ازخلقی ها استند، جنایات زمان حکومت مشترک را به حفیظ الله امین ( خونخوار جاهل ) ارتباط می دهند. ولی وقتی که خودشان به وسیلۀ تجاوز شوروی قدرت را گرفتند، خاد دستگاه شکنجه وجاسوسی را به جای اکسا به کار انداختند. در وقت حکومت پرچمی ها خلقی های جنایتکار هم مشارکت داشتند. غیر از چند نفر آن ها . دروقت پرچمی ها چیزی که بسیارتر دامنه یافت، همان جنگ وبمبارد قوای شوروی و افغانستانی بود . قصبات ودهات ، شهرها ویران گردیدند. مهاجرت بیشتر شد. ملیون ها انسان سرگردان شدند.
بلی، کودتای سیاه روز هفتم ثور، یک فاجعه بود. مگر فاجعه آفرین ها که تعدادی با بدنامی مرده ویا کشته شده اند، تعدادی از آن ها با بی حیایی ، با پر رویی به لجبازی پرداخته حاضر نمی شوند که جنایات خود را قبول کنند. این عدم قبولی معلوم می کند که جهالت وو خونریزی های زیادی را مرتکب شده اند.
کار دیگر جانیان قاتل و وطنفروش خلقی – پرچمی، این است که دورۀ بعد از سقوط خود را از قدرت یا دوره حکومت جنگی مجاهدین را به رخ می کشند. وبه گفتۀ مردم " غت مغتولی " می کنند. هرکس که از تأثیر جنگ های مجاهدین انکار کند، دل خلق خدا را آزار می دهد که آزار دیده اند. مگر جنگ های مجاهدین قبلی جنایات، وطنفروشی خلقی پرچمی را به هیچ صورت پت وپنهان ویا توجیه نمی کند. هرکدام آن ها تقصیر ومسوولیت خود را به گردن دارند. واین هم قابل تذکر است که جنرال های قاتل عضو "کی جی بی" وعضو خلق وپرچم، در جنگ های ویرانگر مجاهدین وبربریت زمان طالبان،هم مشارکت داشتند.
پیام ما در این روز به مردم شریف ما، ،به اولادها و نواسه های جنایتکاران خلقی وپرچمی این است که آن ها را خوب وخوبتر بشناسند. آن ها را محکوم کنند. آن ها باید محاکمه شوند. وقتی گروه خادیست از فیس بوک وانترنیت وخارج نشینی استفاده می کند و به دفاع دوران وحشت می پردازد، ویا رئیس جنایتکاران خاد، داکتر نجیب را ستایش وتوصیف می کند، در زخم های مردم مظلوم، به بیوه های آن دوران، به مادران داغدیده وبه یتیم ها نمک پاشیده وتوهین می کنند.
در این روز به خانواده های محترمی که شهید داده اند و ستم کشیده اند، همدردی خود را ابراز داشته وبه روح شهدای پاک درود می فرستیم . هزاران نفرین به جانیان خلقی و پرچمی و خادیست ها.
...........................................
محمد نصیر مهرین
بر رسی حکومت های افغانستان
حکومت ببرک کارمل
(در پناه سپاه شوروی)
6جدی 1358- ثور 1365
27دسامبر 1979- می 1986
مقام های حزبی و دولتی شوروی که تصمیم گیرندگان تهاجم به افغانستان بودند، هرگز نگفتند که فرستادن ببرک کارمل از شوروی به کابل، جزء برنامۀ تهاجم بود. برخلاف گفتند که "شورای انقلابی ج.د.ا"خواهش فرستادن قوای نظامی را برای رفع تجاوز بر کشور شان نمود.
آن استدلال بازتاب رسوا آمیز و ناپذیرفتنی داشت. زیرا به قدر کافی واضح بود که قوای شوروی بازگشت کارمل و تأسیس حکومت او را فراهم نموده اند.
ببرک کارمل کی بود ؟ (1929- 1996)
نام اصلی اش سلطان حسین است. بعدبه ببرک کارمل تغییر یافت. کارمل در سال 1929 در محلۀ کمری مربوط بگرامی کابل تولد شد. پدرش حسین خان از نظامیانی بود که تا رتبۀ جنرالی رسید. کارمل در مکتب نجات درس خواند، سپس وارد دانشکدۀ حقوق گردید. به عنوان شخص جوان و فعال سیاسی به زندان رفت. بعد از رهایی از زندان تحصیل را به پایان رسانید و در وزارت پلان به کار پرداخت. گویند علایق و تمایلات به سوسیالیسم پیدا کرد که تا اواخر عمرش او راهمراهی کرد. در سال 1964 در تأسیس حزب دموکراتیک خلق سهم فعال داشت.
کارمل در دوره های دوازدهم و سیزدهم شورای ملی از شهر کابل نماینده انتخاب شد. کودتای 26 سرطان را تایید و با آن همکاری کرد. در پیوند با موضوع به خاکسپاری میر اکبر خیبر توقیف شد. پس از کودتای ثور، سمت معاونت صدارت و معاونت شورای انقلابی را عهده دار بود. با تبارز دگربارۀ تنش های خلق و پرچم، به حیث سفیر به جمهوری چکسلواکیای وقت فرستاده شد. اما چندی بعد او و بقیه رفقایش که در سایر کشورها سفیر بودند، در ماسکو گردهم آمدند. با گذشت چند ساعت از قتل حفیظ الله امین به کابل رسید.
سیاست داخلی حکومت ببرک کارمل
کارمل منظور حکومت خویش را "دفاع از دست آوردهای بزرگ انقلاب کبیر و پرجلال ثور" (2) یاد کرد. برای تحقق آن، اقداماتی که به گونۀ عاجل در همان شب 6 جدی عملی شد، رهایی کادرهای پرچم از توقیف بود. تعدادی از فعالان و اعضای رهبری جناح خلق زندانی گردیدند و چند روز بعد زندانیان سیاسی، به استثنای 80 نفر، آزاد شدند (3). حکومت او از طریق جلسات و نشریات دولتی سعی نمود که مظالم تقریبا ًدو ساله را به حفیظ الله امین (که از او به عنوان باند امین یاد می شد) نسبت داده و مژده بدهد که دیگر مردم روی ستمگری را نخواهند دید. نام کام (کارگری استخباراتی مؤسسه) به خاد (خدمات اطلاعات دولتی) تغییر یافت که براساس گفتۀ یک تن از جنرالان روسی "دولتی در میان دولت"بود (4). "جبهۀ پدر وطن"(5) تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق ایجاد شد. چندین هزار جوان به منظور جوابگویی نیازهای بعدی و عاجل، به شوروی و کشورهای اروپایی فرستاده شدند. با تبارز دشواری های اقتصادی و جلب اعضای جدید به حزب، برای یک تعداد کوپون های کوپراتیفی داده شد. تحت رهبری حزب نهادهای مانند سازمان دموکراتیک جوانان، سازمان دموکراتیک زنان و .. در جهت تحکیم پایه حزب و کوشش در راه عملی نمودن مرام های کودتای ثور و"مرحلۀ دوم آن" مشغول شدند (6).حکومت او ظاهراً ًخواست جلو بی نظمی هایی را بگیرد که در زمینۀ "اصلاحات ارضی" وجود داشت. با حفظ همان مقاصد، فرمانی در "ضمیمۀ فرمان شماره 8" صادر شد، که عملا ً گونۀ رشوت دهی را داشت تا تعدادی از مردم به صفوف نیروهای مسلح بپیوندند (7).
خط مشی حکومت کارمل در "اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان" مطرح شد که مطابق آن، افغانستان باید راهی را تعقیب می کرد که کشورهای حوزۀ تسلط شوروی ناگزیز به تعقیب آن بودند. گنجانیدن برخی مواد مصلحتی در "خطوط اساسی" هم هیچ نفعی به رژیم او نرساند. دو نمونه را نگاه کنیم:
1- در زمینۀ دین اسلام چنین نوشتند: "با پیروی قاطعانه از دین مبین اسلام" (8) در حالی که همه آگاه بودند که اعضای حزب دموکراتیک خلق از نظر عقاید از دین گسسته و باورداشت های ماتریالیستی دارند. ولی حکومت او برای جلوگیری از تجرید مزید حزب و مشاهدۀ شکاف و فاصله یی که بین حزب با اکثریت عظیم مردم از نظرعقیده وجود داشت، تظاهر به اسلام نمود. این بود که نه آن ادعا و نه حرکات نمایشی مانند سهم گیری رهبران حزب در مساجد و محافل مذهبی و غیره، مردم را به مسلمان بودن آنها قانع نکرد. از سوی دیگر مردم اعمال جفاآمیز حکومت، ناروایی های قوای شوروی و اشغال کشور شان را می دیدند و نیاز داشتند که با آن مقابله کنند.
2- رژیم کارمل مدعی شد که "مجازات مخالف کرامت انسانی، شکنجه و تعذیب مجاز نیست" (9). اما عملاً در رژیم کارمل مانند دورۀ پیشین شکنجه، اعتراف گیری اجباری همراه با آزار و اذیت گوناگون و نقض آشکار حقوق بشر، به دار آویختن و تیرباران مخالفین وجود داشت.
معارف و کلیه نهادهای فرهنگی از اهداف تجاوز و حکومت کارمل متأثر بود. همه ملزم به تبلیغ در جهت ایدیولوژیی حزب بودند. در "اصول اساسی" رژیم کارمل برای فعالیت های علمی و هنری و ... چنین چارچوبی تعیین شده بود: "آزادی فعالیت های علمی، تخنیکی، کلتوری و هنری مطابق به اهداف انقلاب ثور." (10) از آنرو بود که سطح کیفی معارف تنزل نمود. فروپاشی تعلیمات ابتدایی به ویژه در مناطق روستایی افزایش یافت. اکرام اندیشمند در تحقیق جامع خویش از وضع معارف آن دوره چنین می نویسد: "این انحطاط پس از تجاوز نظامی شوروی در افغانستان گسترش یافت ..." (11)
استادان دانشگاه، معلمین مکاتب و شاگردان غیرحزبی فاقد مصؤنیت بودند. تعدادی از آنها که به مخالفت روی آوردند، روانۀ زندان شدند. جوانان بی شماری مجبور بودند به جبهات جنگ بروند. به این لحاظ مردم می کوشیدند که جوانان شان از افغانستان خارج شوند. با وجود رقم درشت مهاجرت وب ازتاب های گستردۀ آن به عنوان یکی از ابعاد مخالفت، رژیم کارمل به وجود آن چنان بی اعتنا بود که در احصائیه گیری های خویش از آنها نامی نمی بردند. (12)
خلاصه گفته شود که تعقیب و تلاشی خانه ها، توقیف، شکنجه و اعدام مخالفین، بمباران ها و همه ناروایی هایی اعمال شد که از آن به عنوان اوصاف نکوهیدۀ حکومت خلقی ها نام برده شده بود. این اعمال، کینه توزی و دشمنی ها را به گونۀ روزافزون وسعت بخشید. و این در حالی بود که تنش های همواره موجود پرچمی/ خلقی پایانی نداشت و مقامات شوروی نیز روز تا روز می دیدند که دست آوردی از تجاوز ندارند.
سیاست جهانی
مطابق ماهیت تهاجم، سیاستی که رژیم کارمل از آغاز در پیش گرفت، دقیقاً در راستای همسویی همه جانبه با سیاست منطقه یی و جهانی اتحاد شوروی بود. مقامات دولتی مسکو حتا در تعیین جزییات سیاست های کابل، بسیار حساس بودند. (13)
گرچه نیروهای اتحاد شوروی از میان رفته، در افغانستان حضور داشتند، و در نتیجه غیرمنسلک بودن افغانستان پذیرفتنی نبود، با آنهم کارمل حکومت افغانستان را "از جملۀ کشورهای واقعی عدم تعهد" نامید. در این مورد کارمل به پرسش یک خبرنگار جمهوری فدرال آلمان چنین پاسخ داد: "این یک اصل اوبجکتیف و عینی است که ما برای حفظ استقلال ملی، برای دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور خود با کمک مادی و معنوی اتحاد شوری در جملۀ کشورهای واقعی عدم تعهد قرار گرفته ایم." (14)
به دامنۀ تشنج با پاکستان افزوده شد و در برابر جمهوری اسلامی ایران سعی به عمل آمد سیاستی اتخاذ گردد که پاسخگوی گونه یی همسویی در مقابل امریکا باشد. بر مبنای چنان چشمداشت، کارمل نامه یی عنوانی آیت الله خمینی نوشت، اما جوابی دریافت نکرد.
امریکا در سیاست خارجی حکومت کارمل در نقش دشمن شماره یک، بیشتر آماج حملات بود. همچنان در تبلیغات سیاسی بر مصر و چین می تاخت.
عکس العمل ها
1 - داخلی
آنچه مردم افغانستان را پس از کودتای ثور به مخالفت برانگیخته بود، در زمان ریاست کارمل و حضور قوای شوروی بیشتر شد. در حالی که سران شوروی چنان پنداشته بودند که با برکناری امین و رفتن کارمل و حضور قوای نظامی، از بار دشواری ها کاسته شده و رژیم دارای پایه های مردمی خواهد شد. اما منظور جلب مردم نه تنها اندکی هم متحقق نگردید، بلکه تشنجات و تنش ها بیشتر گردید. زیرا حکومت مستبدانۀ حزبی، اهدافی را دنبال می نمود که در تقابل با اهداف بقیه اجزای جامعه بود. بنابرآن برعلاوۀ پخش شبنامه ها، مظاهرات مردم شهر کابل در سوم حوت 1358و متعاقب آن مظاهرات محصلان دانشگاه و مکاتب پسران و دختران کابل تبارز یافت، و جبهات مسلح نیز خود را برای جنگیدن بیشتر آماده نمودند.
فرار مامورین نظامی و غیرنظامی، جوانان و خانواده های بیشمار از افغانستان افزایش یافت. در نتیجه جنگی که منظورهای چون مطیع سازی، غلبه بر دشمنان و مخالفین شوروی و روسی کردن جامعه را بایست تحقق می بخشید، در برابر انبوهی از مخالفت ها رو به رو شد. توسل شوروی و حکومت کارمل به ابزار سرکوب مانند خاد و بمباران ها و ایجاد فضای مختنق سیاسی، مخالفت بیشتررا برانگیخت.
2 - خارجی
تهاجم اتحاد شوروی چنان در گسترۀ جهانی واکنش برانگیز شد که شاید میزان آن برای سران کرملن قابل پیش بینی نبود. بسا از مؤسسات و کشورهای جهانی علیه آن تهاجم موضع گرفتند که شامل حال رژیم کارمل نیز می شد. در این میان ایالات متحدۀ امریکا متأثر از مبارزه یی که با شوروی داشت، در سمت و سو دادن روند مبارزه با شوروی، جدی تر شد. اهمیت توجه امریکا به آن تهاجم به اندازه یی بود که جیمی کارتر در 8 جنوری 1980، آن را به عنوان بزرگترین تهدید صلح از زمان جنگ دوم جهانی به این طرف یاد کرد (15). پاره یی از تعزیرات اعمال شد، مانند منع ارسال گندم، تحریم بازی های المپیک، انصراف ازعقد پیمان مرحلۀ دوم تحدید اسلحۀ استراتژیک ( سالت 2) وغیره. اما زمینه های اقدامات جدی چنان در اختیار امریکا قرار گرفت که هدف شکستن کمر شوروی را در جنگ فرسایشی افغانستان در قبال داشت.
مخالفت امریکا در زمان حکومت رونالد ریگان با جدیت بیشتر دنبال گردید. کمک روزافزون به مجاهدین به وسیلۀ حکومت پاکستان و مبارزات دیپلوماتیک، نظامی و جاسوسی که در این پیوند، میان ابرقدرت های وقت آغاز یافت،جالبترین برگ های وقایع و حوادث را بار آورد.
تهاجم شوروی و دورۀ حکومت کارمل دو کشور پاکستان و چین را بیش از دیگران کمک رسانید. به قول یک تن از نویسندگان تحلیلگر آن جریان ها، "باید اعتراف نمود که مداخلۀ نظامی شوروی در افغانستان جنرال ضیأ الحق را که در سال 1977 قدرت را غصب نمود، نجات داده است. این واقعه پشتیبانی سیاسی و کمک مالی واشنگتن را برای وی به آرمغان آورد" (16).
تقویۀ نظامی پاکستان، سعی ضیأالحق با پندارهای خاص خودش در جهت "اسلامیزه کردن" پاکستان، تسلط او بر بخش وسیعی از سازمان های جهادی و تعقیب سیاست سلطه جویانه در افغانستان، بازتاب اعلام جهاد علیه کفاردر کشورهای عربی و گسیل جنگجویان غربی به سوی پاکستان و جبهات جنگ داخل افغانستان، عکس العمل ها و فصل های جالب برای بررسی رویدادهای آن دوره است.
چین توفیق بیشتر برای بهبود مناسبات با کشورهای غربی و ایالات متحدۀ امریکا یافت. جمهوری مردم چین که شوروی را قدرتی خطرناک و دارای اشتهای بیشتر در سلطه جویی می پنداشت، جنگ ضد شوروی را با پاکستان و امریکا هماهنگ کرد.
جمهوری اسلامی ایران که در پی صدور انقلاب بود، بیرون از حوزۀ هماهنگی با امریکا، و با وجود کرنش های رژیم کارمل، جبهۀ مخالفت را نگهداشت.
در کنار مواضع این دولت ها که مصالح ملی خودشان را در نظر داشتند، موضعگیری کشورهای غیرمنسلک، کنفرانس اسلامی، اسامبلۀ ملل متحد و برخی از احزاب کمونیست اروپایی نیز عکس العمل نامناسب برای شوروی و حکومت کارمل بود.
پایان رژیم ببرک کارمل
جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان تحت ریاست ببرک کارمل از دریافت هیچ گونه کمکی که به منظور استقرار آن مطرح بود، بی نصیب نماند. اتحاد شوروی و کشورهای هم پیمان آن همه وسایل، امکانات و مشوره ها را در اختیار رژیم نهادند. ازهیچ نوع سعی و تلاش و کاربرد همه امکانات و وسایل، حتا ارتکاب جنایات،(17) برای مطیع گردانیدن مردم دریغ نکرد. اما هیچ کدام ره به خانۀ مقصود نبرد. در رابطه با افغانستان، رهبری شوروی را بحرانی فرا گرفت که چشم اندازی برای نجات از آن در نظر نمی آمد. چنان بود که مانند موارد مشابه، پیام راه دیگر یا راه تعویض سیاست چندین ساله از ماسکو شنیده شد. این بود که باری گرومیکو وزیرخارجۀ شوروی گفت: "ما در آنجا (افغانستان) حمایت داخلی به دست نیاوریم". نمایندگان تجدید نظر بر سیاست های پیشینه، تا آنجا پیش رفتند که شواردنازه وزیر خارجۀ گورباچف گفت: "ما علیه ارزش های انسانی قرار گرفتیم"، و یا "دیگر نبرد به خاطر خلق افغانستان را باخته ایم". پس "نشستن ببرک کارمل به کرسی رهبری حزب و دولت سودی نداشت. از این رو گام های در جهت کنار گذاشتن او برداشته شد." آنگاه این پرسش مطرح گردید: "چه کسی به جای ببرک کارمل خواهد آمد؟". (18)
در نتیجه، ناقوسِ پایان حکومت شکست یافتۀ ببرک کارمل از همان جایی به صدا درآمد که او را فرستاده بودند. نـماد حکومتی که با تجاوز آمد، در پناه تجاوز و مشاهدۀ آتش و خون ناشی از آن زیست، به رغم ناخشنودی هایش در سال 1986، نخست از رهبری حزب و سپس از ریاست حکومت برکنار گردید. کارمل پس از سرگردانی های مختلف در سال 1996 در مسکو فوت کرد.
توضیحات و رویکردها
1 - لیونید برژنف گفت: "خلق افغانستان تحت رهبری ح.د.خ.ا به زعامت ببرک کارمل علیه امین مستبد دست به قیام زدند." مصاحبۀ مطبوعاتی ل. برژنف با پراودا.12جنوری 1980. ص 16 وزارت اطلاعات و کلتور. مطبعۀ دولتی.
2- سالنامۀ افغانستان، شمارۀ 45/46 ص 8 ، مطبعۀ دولتی، کابل.
3- جنرال عمرزی، شب های کابل، ص 376 چاپ دوم.
4- الکساند لیافسکی، توفان در افغانستان، ترجمۀ ع. آریانفر، ص 5 توفان، به نقل از یک گزارش محرمانه.
5- کنگره "جبهۀ ملی پدروطن" که تأسیس آن یکی از آرزوهای کارمل بود، در سال 1980 دایر شد و شروع کار جبهه از سال1981بود. آن نهاد هیچ گونه دست آوری برای نجات رژیم از بحران و پیوند دهی حزب با بخش های غیرحزبی جامعه نداشت.
6- در مورد عضویت در آن نهادها نتیجۀ تحقیقات نشان می دهند که جز تعداد معدود، بقیه به اجبار و از روی ناگزیری به آنها پیوستند.
7- فرمان 18/5/ 1360 هیأت رئیسۀ شورای انقلابی. این نمونۀ رشوت آمیز را در مادۀ دهم آن نگاه کنیم: "دهقانان بی زمین و کم زمین که فرزندان شان در صفوف قوای مسلح وبه صورت داوطلبانه در قطعات مربوط وزارت داخله خدمت می کنند، براساس تائید وزارت های مربوط برای اخذ زمین دارای حق اولیت می باشند."
8- اعلامیۀ تاریخی شورای انقلابی ج.د. ا. مبنی بر تصویب و اعلام اصول اساسی ج.د.ا، 25 حمل 1359. بحث این مسأله در حوزۀ بررسی فعالیت افراد سیاسی لائیک در کشورهای اسلامی مانند افغانستان فراختر دامن می کشد. اما آن چه ادعای پیروی از اسلام از طرف کسانی که از آن گسسته بودند، درعمل بار آورد حاکی ازعادت به اخلاق دوگانه است. یعنی هنگام تماس با مردم مسلمان چنان وانمود می کنند که مسلمان هستند، اما هنگامی که با دوستان خود و در چارچوب عقاید خودی اند، پیروی از دین اسلام را فراموش می کنند. در واقع چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.
9- " اصول اساسی . . ." مادۀ سی ام.
10- اصول اساسی. مادۀ بیست و نهم، بند 6.
11- اکرام اندیشمند، معارف عصری افغانستان، ص 158.
12- در صفحۀ 5 احصائیۀ سال 1363، زیرعنوان نفوس و قوای بشری، و در چند جای دیگر، در حالی که به گونۀ من درآوردی و تخمینی از نفوس افغانستان صحبت می شود، هیچ اشاره یی به نفوس مهاجر نشده است.
13- افزون بر حضور مشاورین و در واقع صلاحیتداران اصلی در کنار وزرا و در ادارات دولتی افغانستان، دستورهایی که گرومیکو برای شاه محمد دوست وزیرخارجۀ رژیم کارمل می داد، نمونۀ نظارت شدیدتر است. مراجعه شود به کتاب ارتش سرخ در افغانستان.تألیف: گروموف، ترجمۀ عزیزآرینفر، صص 75/80.
14- مصاحبه های مطبوعاتی ببرک کارمل. (شمارۀ3) با ژورنالیستان داخلی و خارجی، 25 جدی 1358.
15- هنری برادشر، افغانستان: تجاوز شوروی و مقاومت مجاهدین. ترجمۀ شورای ثقافتی جهاد افغانستان، ص 190، 1376 پشاور.
16- پییرمیژ، مناسبات شوروی با افغانستان از همکاری تا اشغال نظامی (1947/1984)، ص27 ترجمه و انتشار: داکتر سید اکبر بریالی. اکتبر 2033،هامبورگ، آلمان.
17- رقم جنایات طی سال های تجاوز بسیار است. نشان دادن بخشی از آنها مستلزم تهیۀ کتاب ویژه است. نمونه یی را ازمنابع روسیه می آوریم 1- « بلی من جنایت کرده ام، آدم کشته ام مگر چرا زمینه سازان این جنایت را به دادگاه نمی کشانید.؟ . . .» 2- "دو نوجوان افغان به نام های قالب گل 14 ساله و آقا شرین 13 ساله به دستور و.گ. کوزمین به این علت تیرباران شدند که شاهد دزدی او بودند . . . کوزمین گفت: جنایت من در متن آن جنایاتی که در آن هنگام در افغانستان صورت می گرفت، رخ داد. صص 285 286 جنگ در افغانستان. نوشتۀ گروهی از دانشمندان انستیتوی تاریخ نظامی فدراسیون روسیه،1991. ترجمه: ع.آریانفر.
18- ا. لیافسکی، توفان در افغانستان، ص 4.
........................................................................................................