Rangin
Rangin
Rangin
Rangin

تحت نـظـر حیـدر اخـتر

 

استفاده از مطالب  رنگین با ذکر ماخذ آزاد است

  نصیر مهرین

نمک  پاشی همسر خلیلزاد بر

زخم های مردم ما

شرل بنارد، همسرخلیل زاد خائن، نمک بر زخم ها می ریزد، اما اعتراض برخود را فراموش نکنیم.

خلیلزاد و همسرش مانند همه خائنان طالب دوست، وظیفه دارند که جنایات ننگین و وحشت آمیز طالبان را با دروغ و دیده درایی پنهان کنند. "شرل بنارد "منفور و خائن، پیش از دوباره آوردن طالبان نیز وظیفه ی قباحت زدایی از این گروه جنایت پیشه را انجام می داد. گاهی سخنی می گفت که شوهرش برزبان نمی آورد. اما وی اسرار هویدا می کرد. همسر اشرف غنی نیز یگان بار چنین کرد.

هنگامی که ملیون ها انسان از ظلم وستم، از گوناگون تبعیض ها و جنایات بی مانندی که طالبان اِعمال می کنند، به شدت ناراضی هستند و زخمین، گمانی برجای نتواند بماند که سخنان آخر "ش. بنارد" و در واقع نمادی از خلیلزاد وسایر لابی های وجدان نداشته؛ آزار دهنده ی انسان، انسانیت و مخالفان می شود. اما می خواهم به زمینه های این جسارت خائنانه و دروغ بزرگ توجه کنیم.

تصور من این است که پراگنده گی در ابراز مخالفت و نبود خروشگاه متمرکز- فعال، که به صورت منظم با اسناد ومدارک واقعاً موجود، جنایات طالبان را افشأ کند؛ چنین روی آورد گستاخانه و بی شرمانه ی "ش.بنارد" و دیگران را زمینه می بخشد. در این راستا بسیار سزاوار توجه است که پیش از همه دختران و زنان آگاه و دارنده ی مرز روشن با جهالت و ستم ورزی طالبان، نهادی را که سخنگوی راستین روزگار اسفبار مردم وبه ویژه زنان ودختران باشد، ایجاد کنند. برای این منظور، شخصیت ها ونهادهای موجود و تا حدودی فعال، دور نکات مشترک برای همکاری، نکات میسر و لازم، با وجود سلیقه های گوناگون جمع شوند. توجه زبانهای دیگر، مصاحبه های منظم و بازتاب دادن حقایق، سبب می شوند که "بنارد" و بنارد های همسان او را موقع چنین دروغگویی نمی دهد.

دریافت این اعتراض برخود، بسیار کمک کننده است، نازنین!

................................................................

  داکتر شکر الله کهگدای

سابق استاد در دانشگاه کابل 

اداره امر به معروف ونهی از منکر حکومت تروریستی طالبان که میان مردم عامه, به شلاق بدستان نکیرومنکر شهرت یافته اند, چیزی را نه تنها به نام آزادی بیان نمی شناسند بلکه به آزادی رسانه وگفتار به حیث خار چشم طالبان می نگرند, چونکه به افشای جنایات بشری و دزدی و چپاولگری آنها می پردازند.

  حکومت تروریستی طالبان, هم در دوره اول و هم در دوره فعلی حکومت شان, بصورت پیهم دست به گرفتاری , شکنجه, زندانی سازی وحتی بمانند 20 سال دوره حکومت فاسد حامدکرزی واشرف غنی احمدزی, ترور های زنجیره یی وهدفمند اصحاب رسانه ها می زنند تا صدای برحق مردم را در گلو خفه داشته باشند.

  مرکز خبرنگاران افغانستان در گزارش سالانه‌ خود اعلام کرد که نقض حقوق خبرنگاران و رسانه‌ها در افغانستان نسبت به سال گذشته 24 درصد افزایش یافته‌ است.

بر بنیاد گزارش مرکز خبرنگاران افغانستان، طالبان در سال 1403 فعالیت 22 رسانه را متوقف و 50 خبرنگار را بازداشت کرده‌ است.

بر اساس این گزارش، این مرکز طی یک سال گذشته، دست‌کم 176 رویداد نقض حقوق رسانه‌ها و خبرنگاران را ثبت کرده است.

در گزارش آمده است، اجرایی شدن قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان فعالیت رسانه‌ها و خبرنگاران را در معرض خطر قرار داده است.

در گزارش همچنان آمده است: «در حالی که کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخطی‌های رسانه‌یی وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان به حاشیه رفته است و بیشتر با دیدگاه بخشی به شدت محافظه‌کار و سنتی طالبان همراه است، به این محتسبان اختیارات وسیعی داده شده و ضمن نظارت بر کارکرد رسانه‌ها، هرگاه بخواهند مستقیم و یا با همراهی اداره استخبارات علیه رسانه‌ها و خبرنگاران اقدام می‌کنند.

بر اساس این گزارش، از جمله خبرنگاران بازداشت شده 10 تن همچنان در زندان هستند و از میان آنان چهار تن به حبس دو تا سه سال محکوم شده‌اند.

..........................................

 

 

 

 

 بشیر انصاری

حماس و طالبان

خیلی ها در جهت توجیه استعمار و نسل کشی فلسطینیان استدلال می کنند، زمانی که امریکا نیرو هایش را از افغانستان بیرون نمود، چرا حماس آن را شکست امریکا خوانده و از “پیروزی” طالبان به نیکی یاد نمود. این جا چند نکته را باید در نظر داشت:

۱- گذشته از این که مسئله شکست امریکا و پیروزی طالبان قابل بحث بوده است، حماس و دیگر گروه های مقاومت فلسطینی عاشق طالبان نه بلکه می خواهند در جهت ایجاد روحیه و اعتماد به نفس از هر روایت و‌ حکایت و ادعا علیه کشوری که‌ در این ۷۵ سال، با جنگ افزار گرم و سلاح دپلوماتیک و ویتوی آن نابود شده اند، استفاده کنند.

۲- اگر پیوندی میان حماس و طالبان وجود می داشت، امیر المومنین این گروه که ساعت ها در باب پوشانیدن روی و موی زنان مسلمان موعظه می فرمايند، چرا در باب زنان مومنی که اجساد شان با دست سربازان صهیونست از زیر خاک بیرون شده و در جاده های غزه به صورت برهنه در معرض سگان ولگرد قرار داده شده اند، لگام ننگین سکوت بر دهان می زند؟

۳- گیرم که فلسطینیان از طالبان به نیکی یاد نمودند، آیا این می تواند دلیلی بر تأیید این نسل کشی بی سابقه در تاریخ بشر گردد که در ۱۰۰ روز این همه زن و کودک بیگناه و داکتر و خبرنگار و کارمندان اطفائیه قربانی شده و این قدر بمب بر مساحت کوچکی که ثلث کابل را تشکیل می دهد ریخته باشد. گیرم چنین جنایتی در حق بیگناهان در پایتخت طالبان صورت گرفت، آیا وجدان پاکی می تواند آن را تحمل کند؟ این سقوط اخلاقی و بی وجدانی هراس انگیز برایم قابل فهم‌ نیست.

۴- با آن که طالبان در بیست سال حضور نیرو های امریکایی، سربازان این کشور را هدف قرار دادند ولی معاشقه استخباراتی امریکا برای سال های درازی با این گروه ادامه داشته و دارد، ولی حماس نه کدام سرباز امریکایی را کشته و نه امریکا را دشمن اصلی خویش می داند. جنگ آن ها با اشغال است که تمامی قوانین معمول در دنیای ما آن را تأیید می نماید. پرسش من این است که با وجود آن چه گفته شد، چرا طالبان از حمایت پولی و استخباراتی و دپلوماتیک امریکا برخوردار بوده ولی حماس از سوی امریکا دشمن بزرگ و اصلی خوانده می شود؟

..........................................

محمد اکبر قریشی

حامد کرزی مداری  اجنت امریکا  گاهی در کابل برلین انقره سر میزند !

تعداد از سیاسیون جنرال های ماشینی ستون پنجم از دست چار طالب پاکستان شب درمیان بشمول

اشرف غنی رفیق های معاملهگر شان فراری شدند عده دیگر به امر دولت های سیا با پاسپورت های خارجی که به همان کشور هایکه جاسوسی میکردند رسیده اند (حامد جان کرزی ) تمام دستگاهی دولتی را اهسته اهسته برای برادران طالبان پنجابی خود تسلیم نموده میرفت حامد جان 2000 حیوانات وحشی قاتل جانی مافیا ادم کش تروریست را از  زندان بکرام  اشرف جان 5000 زندانی از پلچرخی ودیگر زندان ها  کشور ازادساخته بودند  بعدا اشرف جان بادار دسته ان بشمول  ستون پنجم   از طالب ها خواهش نمودند بشمول  حامدکرزی عبدالله وارد کابل  شدند همان کسانیکه مدت 60 سال خون مردم ملت خورده بودند پول های دزدی را درخارج کشور ذخیره نموده اند

 جای جایداد های قصر های شان همرا شهرک های شان پیش طالب گروگان میباشد بنابرین همه دلالان سیاسی اقتصادی روسپی های  پارلمان جنرال های ماشینی  شورا نظار  وحزب وحدت ودیگر انسان  های پلید دوره هم جمع شده اند

( شورا مقاومت را در ترکیه )تشگیل نمودند (اقای محقق ماهیچه خوررا ریس کمیته سیاسی )تعین نموده اند شما قضاوت نماید که این جنایتکار تاتوانست در حق هزار هاتا چی اندازه خیانت  کرده است ومیکنند امرور بنام خلیلی محقق دانش هزاره هارا ترورکوچ اجباری خانه هاشان را اتش میزنند ازانها خبرندارند در پنجشیر چی حال است بچه ای ملا زیانی برادران مسعود در هرات ننگرهار کندوز همه به اتش خون کشانیده شدند زنان در زندانهای طالبانی  تجاوز وجنایت صورت میگیرد بلاخره برای حامدکرزی دستگاهی سیا امریکا وظیفه سفر را از سفارت امریکا درکابل داده وهدایت گرفته تا همرا سگهای سیاسی اقتصادی که در ظرف 60سال پول های کمکی دزدی چور نموده اند  اگر با (سی ای ای )سازش نکنید ما همرا تان حسابی داریم این پیام جاسوس گلان شان که کشور را به جوی خون تبدیل نموده است برای جنایتکاران جاسوسان خاینین ملت پیام امریکا برده است اومردم شریف ونجیب از خواب بیدارشوید پشتی این خاینین وطن فروشتان دلالان سیاسی استاد نشوید دربدر خاک بسر می شوید در هر کشور که حامد کرزی وامثال ان امد برویش لعنت و تف انداخته بروید نه در خانه های تان مهماننش  نکنید خیانت است  جوانان وزنان مبارز باشهامت  درسرتاس افغانستان مقابل طالبان جنک ازادی را اغاز نموده اند ازایشان دفاع نماید تصاویروطن فروشان دزدان دیده میتوانید طالبان راشما وطن پرستان وزنان باشهامت گم میکنید نه خاینین تصاویر کاپی است

..........................................

محمد حیدر اختر               

حمله تروریستی  بر  آموزشگاه در غرب کابل

تمام مردم افغانستان را در سراسر دنیا سوگوار ساخت

 قسمی که  از طریق رسانه ها و صفحات اجتماعی آگاهی حاصل کردیم، ساعت  هفت و سی دقیقه صبح روز جمعه   گذشته، یک مهاجم انتحاری قبل از اینکه وارد صنف درسی شود و مواد منفجره همراهش را انفجار دهد، دو نفر از محافظان این مرکز را به شهادت رسانید. این مهاجم پیش از انفجار به سمت دانش ‌آموزان نیز تیراندازی کرده است. دانش آموزانی که جز قلم وکتاب و دلهای پاک برای آموزش چیزی نداشتند.علاوه بر کشته‌شدگان، ده‌ها نفر در این حمله زخم برداشتند و بیشتر قربانیان این حمله، دختران هستند.

 بعد از این واقعۀ دلخراش، سازمان ملل متحد، دیپلمات‌های غربی، سازمان‌های حقوق بشری و رهبران سیاسی افغانستان و برخی از کشورهای منطقه این حمله انتحاری مرگ‌بار به یک مرکز آموزشی در ناحیه هزاره‌نشین دشت برچی کابل را محکوم کردند.

 تعداد فراوانی از خانم ها در شهر کابل و ولایات افغانستان دست  به تظاهرات زدند و همچنان   در خارج از کشور مردم شریف و با احساس ما با دایر نمودن تظاهرات و مجالس ترحیم  این عمل وحشیانه  را تقبیح کردند.

تا جایی که دیده می شود این عمل تروریستی  اکثریت تمام مردم افغانستان را در داخل و خارج از افغانستان سوگوار ساخته است و حتی برخی از برگذاری  مجالس  سرور و پای کوبی  و یا بخش موسیقی در سمینارها  امتناع ورزیدند.

ناشر وبسایت رنگین این حملۀ وحشیانه و نیت نسل کشی مردم نجیب و شریف هزارۀ وطن غمدار را به شدت محکوم نموده، آرزو دارد که عتکس العمل ها مسیر خوبی بگیرد.

.......................................... 

نصیر مهرین

  رهبر القاعده در     کابل کشته شد

و ما طیارۀ بدون سرنشین و "اجرای کنندۀ عدالت" نداریم!

الظواهری رهبر"القاعده" در کابل توسط طیارۀ بدون سرنشین امریکا کشته شده است. در پیوند با آن:

- حضور الظواهری در کابل نشان داد که گروه طالبان افزون بر ادامۀ حفظ افکار و کردارعقب مانده و ستمگرانۀ ضد انسانی علیه مردم ما، همچنان حامی و پناه دهندۀ دهشت افگنان مشهورجهانی است.

- رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، قتل الظواهری را "اجرای عدالت" نامید.

- دهشت افگنی که رنج بیشتر مظالم اش را مردم افغانستان دیده اند.

- این خبر برای ملیون ها انسانی که در چنگال خونین وسیاه دهشت افگنان طالبان، مظلومانه به سر می برند، آیا تبسم آمیخته با اندوه و درد را  نیز بار نخواهد آورد. زیرا تحویل دهی قدرت به یک گروه تروریستی – دهشت افگن، بی عدالتی بود و با چنین تبعات.

- پیداست که این معاهدۀ دوحه(توطئه آمیخته با شیطنت خلیلزاد)، کمترمزخرف نبوده است.

- مشکل با طالبان، در محدودۀ بازگشایی مکاتب دختران پایان نمی یابد. آنها روزی مدارس مغز شویی را با ترویج مضامین انسان ستیزانه باز خواهند کرد، اما از تروریست دوستی، تحجر و ابعاد تبعیض های ننگین فرو نخواهند آمد.

- تجارب جهانی و اوضاع کشور ما حاکی از آنست که تحقق عدالت زمانی میسر تواند شد که  عدالت خواهی در افغانستان به ثمر بنشیند ومردم دارندۀ نهاد های عدالت خواه و حکومت تأمین کنندۀ عدالت شوند.

- رهایی مردم افغانستان  از زیر تسلط خونبار واسارت مرکبار طالبان، نه با طیاره های بمب افگن بدون سرنشین میسر است ونه مردم آنرا دارند. مردمی که شب وروز درد میکشند، نیاز به ایجاد تشکلهای نجاتبخش، همسویی وهماهنگی آنها بر بنیاد تأمین عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی واجتماعی و... دارند که حکومت غیر دینی به آن چهرۀ شفاف تر می بخشد.

*الظواهر در منطقۀ شیرپور با خانواده اش در پناه طالبان به سر می برد.

*عکس از صفحۀ فارسی بی بی سی.. 2 اگست 2022

..........................................

عتیق الله نایب خیل

مثلث خبیثه!

 

زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان، از جانب وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا از وظیفه اش سبکدوش گردید. قربانی شدن او مثلثی را تکمیل کرد که در بیست سال اخیر بیشترین تلاش را در حفظ نیروهای تروریست طالبی و نقش فعال در به قدرت رسیدن دوبارۀ این گروه متحجر قرون وسطایی داشتند.

به همه گان معلوم است که سلاح و مهمات و هرنوع امکانات لوژیستیکی و جاهای امن برای گروه تروریست طالب به وسیلۀ پاکستان مهیا ساخته می شد و مشروعیت بین المللی اش نتیجۀ کار همین مثلث خبیثه، خلیل زاد، حامد کرزی و اشرف غنی است.

بدون شک پالیسی سازان سیاست خارجی ایالات متحده سیستم سرمایه داری حاکم بر این کشور است؛ ولی این سیستم مشوره های لازم و ضروری را از افرادی می گیرد که از اوضاع کشورهای مورد بحث مطلع باشند. بنابرآن نقش افراد را در تعیین این پالیسی ها و سیاست ها نمی توان نادیده گرفت. نقشی را که حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد در بیست سال اخیر ایفا کردند فاجعه یی را بر کشور تحمیل کردند که نتیجه طبیعی اش به قدرت رسانیدن طالبان بود.    

این سه شخص اما نه تنها از نتیجۀ کارشان نفعی نبردند؛ بلکه روسیاهی ابدی نیز نصیب شان گردید. خلیلزاد به استعفا جبری سوق داده شد، اشرف غنی به صورت شرم آوری از کشور فرار کرد و حامد کرزی دورۀ تحقیرآمیزی را در داخل کشور سپری می کند و نامش نیز از میدان هوایی کابل حذف گردید. (همین یک نکته آمدن طالبان مثبت است که از اثر آن این مثلث خبیثه حذف شد.)

..........................................  

 داکتر لعلزاد

چه باید کرد ؟

برنامه غنی «ادامه راه نجیب با آموزش از تجربه ناکام او» است !

? آنچه غنی می خواهد «ادامه حکومت خودش تا پایان دوره ۵ ساله»، «چوروچپاول بیشتر دارایی های عامه» و در نهایت، «تجهیز/اکمال بیشتر طالبان» (برای ادامه‌ی افغانیزه/پشتونیزه سازی کامل کشور) است!

? «تخلیه شهرستان ها»، «ملیشه سازی دولتی» و «دفاع از مراکز ولایات» (به ویژه شهرهای بزرگ/عمده)، دقیقا ادامه برنامه داکتر نجیب است که شاید بتواند عمر حکومت غنی در ارگ کابل را اندکی دراز کند (دیگر برای او هیچ مهم نیست که در شهرستان/ولایت ها چه می گذرد، روزانه چند نفر کشته می شوند و یا مردم با چه قحطی و قیمتی و مصیبت ها گرفتار می شوند)!

? حال، غنی می داند که طالبان آن‌قدر تقویه، تجهیز و اکمال شده اند و در تمام شهرستان ها آن‌قدر گسترش یافته اند که وارث بالاستحقاق و جانشین بلامنازعه قدرت او برای مدت های طولانی تر خواهند بود (زیرا او از یک سو با نابود سازی مستحکم ترین «پشت جبهات مقاومت» در گام اول، خواست که از «تجربه ناکام تسلیمی شهر کابل توسط نجیب به حکمتیار» جلوگیری کند و از سوی دیگر، رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون را آن‌قدر خسی و آلوده در فساد خود ساخته است که هیچ‌یک از آن ها «شهامت مقاومت» یا «ادعای زعامت» در کشور را ندارند... با آنکه «میدان برای همگان باز است»)!

? اثبات گفته های بالا را می توان در این «ادعا» و در «میدان عمل» دید که «غنی هرگز در صدد سرکوب طالبان و پاک سازی آن ها از شهرستان ها نبوده و نمی باشد» (او فقط می خواهد که به کمک «ملیشه های دولتی و نیروهای امنیتی» خود از سقوط شهرهای بزرگ/عمده جلوگیری کند… اگر بتواند)!

? غنی با این برنامه، «تا که می چلد، می چلاند» (ادامه حکومت تا سقوط و پس از آن نوبت طالبان کرام)!

+ + +

? در چنین اوضاع و احوال، وظیفه «نسل جوان» است که با تحلیل شرایط عینی (گیرماندن در بین دو «آسیا-سنگ») و تجربه/الگوی ماندگار مسعود بزرگ، بیندیشند که چگونه می توانند خود را حفظ کنند، منسجم شوند، رهبری خود را بوجود آورند، پایگاه های مقاومت خود را ایجاد کنند، لابیگری نمایند، ارتباطات (داخلی و خارجی) خود را گسترش دهند، حلقات خود را با هم وصل کنند و به «مبارزه و مقاومت» ادامه دهند...

? اگر کسانی توان ایجاد پایگاه و شهامت مقاومت در مقابل غنی/طالب را دارند، فراخوان «پیوستن افراد و نیروهای امنیتی» به پایگاه خود را صادر کنند، تا افراد و نیروهای عدالت‌خواه که نمی خواهند بیهوده در صفوف غنی/طالب کشته شوند، به پایگاه آن ها مراجعه کنند و «چوب سوخت ملیشه های دولتی و طالبی» نشوند...

..........................................

نصیرمهرین                  

      آیا جنایت نیست؟

در ادامۀ انتشار سلسله یی از خبرهای فضیحت بار از دستگاه حکومتی افغانستان، آنچه که مقامات مسؤول در برابر زنان ودختران معیوب ومعلول انجام داده اند، حکومت افغانستان را در این زمینه و نیزخرابی نظام صحی، در سطح جهان مقام نخست بخشید.

به نقل از آژانس خبررسانی آلمان Dpa، دیده بان حقوق بشر، شام دوشنبه( 27 آپریل 2020) در نیویارک (همجنان درکابل) اعلام داشت که "در افغانستان، زنان معیوب در سطوح گوناگون در معرض استفادۀ سؤ مقامات مسؤول قرار گرفته اند."

در این گزارش درحالی که از بی مسؤولیتی مقامات حکومتی افغانستان در برابر همه معیوبین یادآوری شده، اما اشارۀ ویژه بر رفتارهای دارد که در برابر دختران و زنان چهره نموده است.

بی اعتنایی درامورصحی، آموزشی ونیازهای اجتماعی معیوبین را عمل وحشیانۀ استفادۀ سؤ جنسی نیز به نمایش نهاده است که هنگام مراجعه برای رفع نیازها از طرف مقامات مسؤول حکومتی مواجه شده اند.

مظلومان و دردمندانی را در نظر آوریم که با تأثیر پذیری از ناهنجای های گوناگون در جامعه، از نظر بدنی ویا روحی معیوب شده و ملیونها دالر برای آنها اختصاص داده شده است، اما حکومتی های فاسد، آنرا نه در خدمت معیبوبین، بلکه معیوبین را در خدمت اغراض بیشرمانۀ خود قرار داده اند.

نمی گویم که شنیدن رفتارسؤ با زنان و دختران معلول ومعیوب و ظلم در حق آنها برایم تکاندهنده بود. حتا نمی گویم که آزاردهنده بود. زیرا شنیدن چنین خبری دور از تصور وانتظارنبود ونیست. امتیازگیران و گرداننده گان حکومتهای خائن، دست نشانده وپوشالی از جمله مافیایی که اشرف غنی گردآورده است، چنان لگام گسیخته برجان و مال و ناموس مردم تاخته و آزارها رسانیده اند که من و مایی با آن آزارها زیسته وشب را به یاد آزار دیده گان به سحر برده، به قدر کافی رنج نویس  و درد سرا شده ایم. شنیدن چنین خبرها به دامنۀ نفرت واندیشیدن به نیازگم شدن روی این دارودسته های فاقد احساس انسانی و بی اعتنا به حد اقل وظایفی که در محافظت حتا انسان معیوب و معلول دارند، می انجامد.                                     ***

یادآوری: عکس از متن انگلیسی گزارش  Human Rights Watch گرفته شده است. برای مراجعه به این منابع: https://www.hrw.org/video-photos/video/2020/04/27/afghanistan-women-disabilities-face-systemic-abuse.

 

.................................................................

محمد عارف منصوری

 

چرا از گذشته عبرت  نمى گيريم ؟

 

سقوط حكومت داكتر نجيب، از اقدام قومگرايانه و تعصب آلودى آغاز شد كه بقول فريد مزدك از اعضاى رهبرى حزب وطن، نجيب مى خواست يك جنرال پشتون را روى سينه اقوام غير پشتون بنشاند و توسط جمعه اسك، شمال را كه آبستن بحران بود، مهار كند. اما علاوه بر آن كه مهار نشد. وخامت روزافزون وضعيت، منجر به سقوط رژيم و برچيده شدن حاكميت چهارده ساله چپ در افغانستان گرديد.

حالا نيز اشرف غنى احمدزى، سلاله نجيب احمدزى، يكى ديگر از هم قبيله هايش را بنام جنرال ولى احمدزى قوماندان قول اردوى ٢٠٩ شاهين در شمال تؤظيف نموده تا زهر چشمى باشد به سه محورقدرت محلى يعنى جنرال عبدالرشيد دوستم، استاد عطاء محمد نور و حاجى محمد محقق كه هر يكى از نفوذ گسترده ىدرشمال برخوردارند.

بى ترديد اين گونه اقدامات قومگرايانه، آن هم در آستانه خروج احتمالى سربازان خارجى و ورود احتمالى طالبان در ساختار قدرت كه امكان بروز مجدد تقابل هاى قومى و استخوان شكنى هاى دهه نود را بعيد نمى نماياند، نه تنها به ضرر حاكميت نيمبند و فاقد مشروعيت ارگ است بلكه هرگز با منافع و مصالح كل افغانستان مطابقت ندارد.

شايد غنى چنين محاسبه نموده باشد كه جنرال دوستم مهره ى منزوى صحنه سياسى افغانستان است كه ديگر توان مانور هاى قبلى را ندارد و خطرى از ناحيه وى متصور نيست. اما تاريخ نشان داده كه بزرگترين بحرانات سياسى و اجتماعى از جرقه ى حوادث كوچكى مشتعل گرديده.

همان طور كه زوال حكومت كمونيستى از اختلاف درون حزبى و سركشى و بغاوت جنرال مومن اندرابى كه خود عضو حزب وطن بود، آغاز و دامنه ى آن با مخالفت هاى ديگران وسعت پيدا كرد تا منجر به دو پارچگى رهبرى حزب و دولت و فروپاشى كامل آن شد.

نمي دانم چرا سياستمردان بى درايت و بى كفايت افغانستان هيچ گاهى از گذر زمان و وقايع تلخ آن نمى آموزند و عبرت نمى گيرند.

..........................................

محمد حیدر اختر

کودتای ننگین هفت ثور

 به روز پنجشنبه هفتم ثور ( 1357)، خلقی ها وپرچمی ها علیه حکومت محمد داود خان کودتا کردند. آمادگی کودتا را از وقتی گرفته بودند که داودخان از تکیۀ بیشتر به اتحاد شوروی خود را کنار کشید وبا کشورهای عربی و ایران و روابط اقتصادی را روی دست گرفت. معلوم بود که امریکا هم خوش بود. قتل میر اکبر خیبر، مراسم دفن او وسخنرانی های سیاسی سبب شد که داود خان امر توقیف تعدادی از رهبران خلق وپرچم را بدهد. در آن وقت به خواهش شوروی و ضرورت کودتا هر دو جناح وابسته به شوروی وحد ت کرده بودند.

بلی آن ها کودتا کردند. از همان روز فجایع، جنایات ومردم آزاری تمام افغانستان را فرا گرفت. ملیون ها انسان آسیب دیدند. در اول وبرای چند ماه هر دو جناح در شکنجه واعدام ده ها هزار انسان سهم مشترک داشتند. بعدا خلقی های بی سواد، به همکاری دستگاهٔ جاسوسی " اکسا" تعداد زیادی را زندانی و یا به قتل رسانیدند. پرچمی ها از جنایات مشترک خودشان با خلقی ها چیزی نمی گویند. پرچمی ها که لفاظ وحیله گر تر ومنافقتر ازخلقی ها استند، جنایات زمان حکومت مشترک را به حفیظ الله امین ( خونخوار جاهل ) ارتباط می دهند. ولی وقتی که خودشان به وسیلۀ تجاوز شوروی قدرت را گرفتند، خاد دستگاه شکنجه وجاسوسی را به جای اکسا به کار انداختند. در وقت حکومت پرچمی ها خلقی های جنایتکار هم مشارکت داشتند. غیر از چند نفر آن ها . دروقت پرچمی ها چیزی که بسیارتر دامنه یافت، همان جنگ وبمبارد قوای شوروی و افغانستانی بود . قصبات ودهات ، شهرها ویران گردیدند. مهاجرت بیشتر شد. ملیون ها انسان سرگردان شدند.

بلی، کودتای سیاه روز هفتم ثور، یک فاجعه بود. مگر فاجعه آفرین ها که تعدادی با بدنامی مرده ویا کشته شده اند، تعدادی از آن ها با بی حیایی ، با پر رویی به لجبازی پرداخته حاضر نمی شوند که جنایات خود را قبول کنند. این عدم قبولی معلوم می کند که جهالت وو خونریزی های زیادی را مرتکب شده اند.

کار دیگر جانیان قاتل و وطنفروش خلقی – پرچمی، این است که دورۀ بعد از سقوط  خود را از قدرت یا دوره حکومت جنگی مجاهدین را به رخ می کشند. وبه گفتۀ مردم " غت مغتولی " می کنند. هرکس که از تأثیر جنگ های مجاهدین انکار کند، دل خلق خدا را آزار می دهد که آزار دیده اند. مگر جنگ های مجاهدین قبلی جنایات، وطنفروشی خلقی پرچمی را  به هیچ صورت پت وپنهان ویا توجیه نمی کند. هرکدام آن ها تقصیر ومسوولیت خود را به گردن دارند. واین هم قابل تذکر است که جنرال های قاتل عضو "کی جی بی" وعضو خلق وپرچم، در جنگ های ویرانگر مجاهدین وبربریت زمان طالبان،هم مشارکت داشتند.

پیام ما در این روز به مردم شریف ما، ،به اولادها و نواسه های جنایتکاران خلقی وپرچمی این است که آن ها را خوب وخوبتر بشناسند. آن ها را محکوم کنند. آن ها باید محاکمه شوند. وقتی گروه خادیست از فیس بوک وانترنیت وخارج نشینی استفاده می کند و به دفاع دوران وحشت می پردازد، ویا رئیس جنایتکاران خاد، داکتر نجیب را ستایش وتوصیف می کند، در زخم های مردم مظلوم، به بیوه های آن دوران، به مادران داغدیده وبه یتیم ها نمک پاشیده وتوهین می کنند.

در این روز به خانواده های محترمی که شهید داده اند و ستم کشیده اند، همدردی خود را ابراز داشته  وبه روح شهدای پاک درود می فرستیم . هزاران نفرین به جانیان خلقی و پرچمی و خادیست ها.

...........................................

 

فضل‌الرحمن فاضل

پرنیان فروش بوریا نشین 

 

پیشوای سترگ ابوحنیفه رضی الله عنه

 

قسمت  دوهم

 

ابویوسف یعقوب بن ابراهیم انصاری، محمد بن حسن فرقد شیبانی، زفر بن هذیل تمیمی، حسن بن زیاد لؤلؤی، وکیع بن جراح، عبدالله بن مبارک، بشر بن غیاث مریسی، عافیه بن یزید اودی، داوود طائی، یوسف بن خالد سمتی، مالک بن مِغوَل بجلی، نوح بن ابومریم جامع .

امام کردری بعد از درج نام‌های بالا می‌نویسد: امام مذهب خویش را بر شالودهء شوری بنا نهاد و از استبداد کار نگرفت؛ بلکه ذوات یادشده را نیز شریک می‌کرد که نمونهء اجتهاد در دین و مبالغه  در این است که دین اندرزی است برای همه. او در شورای یادشده  موضوع را مسأله - مسأله  طرح می‌کرد و از یارانش  در مورد می‌پرسید که چه نظر دارند و آنچه خود می‌دانست نیز بیان می‌کرد و با ایشان درهرمسأله به مناظره می‌پرداخت که در مواردی یک ماه یا بیشتر طول می‌کشید که بعد از  بررسی همه جانبه و پذیرش جمعی که استوار بر دلایل روشن بود، امام ابویوسف وظیفه می‌یافت تا آن مسأله تصویب شده را در «اصول» ثبت کند. (الکردری،1321 ق: 50)

و به گفتهء استاد عفیفی، امام ابو یوسف «دبیر/سکرتر» آن شوری بود. (عفیفی،1350 ق: 138)

به خاطر همین اهمیت شورای فقهی و تبادل افکار و اهمیت خرد جمعی در حلقهء درسی  امام سترگ بود که «ابن کرامه» گفته است ما روز ی نزد «وکیع»- استاد امام شافعی-  بودیم، مردی گفت: ابوحنیفه اشتباه کرده است. وکیع فرمود: آیا ابوحنیفه اشتباه می‌کند و کسانی در دانش و قیاس مثل ابویوسف  وزفر با وی اند و اشخاصی مثل یحیی بن ابوزائده و حفص بن غیاث و حبان و مندل  که در حفظ حدیث شهره اند و شخصی مثل قاسم بن معن  که معرفتش با لغت و ادبیات عرب به همه مبرهن است و کسانی مثل فضیل بن عیاض و داوود طائی که پارسایی و ورع ایشان به همه پدیدار است.  کسی که همچو اشخاص، همنشینان او باشند، هرگز اشتباه نمی‌کند؛ زیرا اگر اشتباه کند، آن بزرگواران او را متوجه خواهند کرد. (الصیمری، 1985: 158-159)

یکی از شیوه‌های امام اعظم  در مجلس درس، پرسش از تجربهء شخصی و معلومات شاگردانش بود، طوری که بشر بن یحیی روایت می‌کند که سهل بن مزاحم گفته است: نزد امام ابوحنیفه بودم و پیرامونش یاران نزدیک و دانشمندش که شمارشان  به سی تن می رسید، حلقه زده بودند؛ از همه جدا جدا پرسید که  در کدام سن  به بلوغ رسیده اند،  اکثریت ایشان هژده سالگی را سال بلوغ خود گفتند و شماری هم نزده سالگی را، پس  سال بلوغ را به اساس  نظر اکثریت ایشان درهژده سالگی وضع کرد و گفت  هرگاه  پسری پشت لب سیاه کرد یا ریشش برامد و یا صاحب  فرزند شد، این همه  علامت بلوغ است و در مورد  دختران  گفت ایشان  نسبت به پسران زودتر به بلوغ می‌رسند وقتی که دختران دوازه ساله شدند و یا سیزده ساله  و علامات بلوغ در ایشان پدیدار گردید، وقت بلوغ شان پنداشته می‌شود. (موفق المکی، 1981 : 74- 75)

ابن ابوالعوام با سندش از محمد بن شجاع روایت می‌کند که از اسماعیل پسر حمّاد بن ابوحنیفه  در حلقه درس ابوحنیفه در کوفه شنیده است که ابوحنیفه گفت:  آنچه که ما  در آن بحث می کنیم  رأیی است که کسی را بر پذیرش آن مجبور نمی‌سازیم و نمی‌گوییم باید دیگران آن را بپذیرند، پس کسی که بهتر از آن نظر دارد؛ آن را بیاورد. (ابن ابی العوام،2010: 101)

موصوف  بازهم به سند خود از احمد بن اسحاق جوزجانی فقیه سمرقند روایت می‌کند که از سوید بن نصرشنیدم که می‌گفت از عبدالله بن مبارک شنیدم که می‌گفت:  شما «رأی ابوحنیفه» نگویید؛ بلکه تفسیر حدیث بگویید ( آنچه ابوحنیفه می‌گوید در حقیقت شرح، تفسیر و تبیین احادیث پیامبر ست)

(ابن ابی العوام،2010: 101)

ابن ابوالعوام باسند خویش  روایت می‌کند که عبیدالله بن عمرگفته است: نزد اعمش بودیم ، ابوحنیفه هم حضور داشت، از اعمش مسأله‌ای پرسیده شد، او به ابوحنیفه گفت: نعمان! برایش فتوا ده و پاسخش را بگو. ابوحنیفه به پاسخ او پرداخت. اعمش از او پرسید: این مسأله را  به چه اساس پاسخ گفتی؟ ابوحنیفه گفت به اساس حدیثی که توبرای ما بیان داشته‌یی، سپس آن حدیث را  یاد کرد. اعمش برایش گفت: «أنتم الأطباء و نحن الصیادلة.»  شما (فقها) طبیبانید و ما (روایان حدیث) دارو فروشان.

(ابن ابی العوام،2010: 102) و (الصیمری، 1985: 26-27)

ابن ابوالعوام باسند خویش  روایت کرده است که سفیان بن عیینه گفته است  در مسجد از نزد ابوحنیفه می گذشتم ؛ دیدم که یارانش پیرامون او حلقه زده اند و صدای ایشان بلند است، من گفتم: ای ابوحنیفه مگر ایشان را از بلند کردن صداهای شان در مسجد باز نمی‌داری. ابوحنیفه گفت: بگذار ایشان را، آنان جز به همین طریق (جدال و گفت وشنود) از راه دیگر فقیه نمی‌شوند. (ابن ابی العوام،2010: 108)

روش مناقشه و مذاکره، بحث گروهی،  و نظام شورایی تدریس باعث می شد تا فهم و برداشت شاگردان  امام ابوحنیفه در تفسیر احادیث وبرداشت از احادیث  و استنباط  احکام جدید با دیگران فرق داشته و از عمق بیشتری  برخوردار باشد، داستان زیر بازتاب دهندهء این واقعیت است:

بشر بن ولید روایت می‌کند که از ابویوسف شنیدم که می‌گفت: سلیمان اعمش راجع به مسأله‌ای از من پرسید، من پاسخش را گفتم. او گفت:  از کجا این را می گویی (به کدام دلیل چنین می‌گویی؟) برایش گفتم:  به اساس حدیثی که تو آن را برای ما  روایت کرده‌یی. سپس من آن حدیث را برایش یادآور شدم. سلیمان اعمش گفت:  ای یعقوب! من این حدیث را  قبل از ازدواج پدر و مادرت  به حافظه دارم، اما تأویل آن را  تا کنون نمی‌دانستم. (ابن ابی العوام،2010: 302-303)

اعمش وقتی  مورد پرسش دشواری قرار می‌گرفت، به حلقه ابوحنیفه ارجاع می‌داد.

ابن نمیر از پدرش روایت می‌کند که هرگاه اعمش از مسأله ای پرسیده می‌شد برای پرسشگر می‌گفت: «علیکم بتلک الحلقة.» که هدفش از آن حلقهء درس امام ابوحنیفه بود. (الصیمری، 1985: 78)

از ویژه گی‌های ابوحنیفه این بود از قولش که درست نمی‌بود عودت می‌کرد و برخطای خود اصرار نمی‌ورزید، چیزی که اعتراف به اشتباه خوانده می‌شود و شمار اندکی همچو شهامت اعتراف به اشتباه را دارند. طوری که به روایت ابوسلیمان جوزجانی از عبدالله بن عون نقل است،  وقتی نام ابوحنیفه در نزد او برده شد، گفت: او مرد شب زنده‌دار و عابدی است. هم‌مجلسان عبدالله بن عون برایش گفتند  او چسان  مرد عابدی است  که امروز یک حرف می‌زند و فردا از قول خود بر می‌گردد. ابن عون گفت: این هم دلیل پرهیزگاری اوست. از قول خود {وقتی که  به اشتباه  خود پی برد} آدم دین‌دار عودت می‌کند. اگر ابوحنیفه آدم دین‌دار نمی‌بود، او بر اشتباه خویش مداومت می‌کرد و آن را یاری می‌رساند و از آن دفاع می‌نمود. (الصیمری، 1985: 79)

شاگردان ابوحنیفه هم مصلحت مردم را در نظر داشتند نمونهء بارز آن فیصله یکی از قاضیان  این مذهب و از شاگردان رشید امام اعظم یعنی قاسم بن معن گفته است: إذا اختلف الزوجان فی متاع البیت فجمیع ما فی البیت بینهما نصفان. (ابن ابی العوام،2010: 287) هرگاه زن و شوهر در اسباب و اثاثیهء خانه، با هم اختلاف کردند، همه آنچه در خانه هست، میان شان دو تقسیم گردد.

شاگردان ابوحنیفه در حدیث از فهم بالایی برخوردار بودند، ابونعیم فضل بن دکین می‌گوید که زفر بن هذیل {از شاگردان امام اعظم} برای من گفته است: أخرج إلیّ حدیثک حتی أغربله لک.  حدیثی را که یاد داری  یا روایت می‌کنی، برایم  برون کن {بگو} تا آن را غربال کنم { صحت و سُقم آن را بیان کنم.} (ابن ابی العوام،2010: 294)

امام ابویوسف یعقوب بن ابراهیم از بزرگترین شاگردان  امام ابوحنیفه است که امام ذهبی در موردش نوشته است : « تفقه بأبی حنیفة و هو أجل أصحابه.» ( امام ذهبی، 1408 ق: 59) یعنی  فقه را نزد اما ابوحنیفه فرا گرفت و از یاران پیش‎کسوت او بود.

همچنان ابویوسف نخستین کسی است که در تاریخ اسلام لقب «قاضی القضاة» را دریافته است. ( امام ذهبی، 1408 ق:61

 در مورد شاگرد دیگر امام اعظم، یعنی محمد بن حسن شیبانی، گفته اند:

«وصنف التصانیف، وکان من أذکیاء العالم .»  کتاب‌های زیاد تصنیف کرد و از جملهء زیرکان جهان بود.( امام ذهبی، 1408 ق: 80)

جرجانی گفته است:  جوانی  در حضور من از امام ابوحنیفه چیزی را پرسید و اما  وقتی  که به او پاسخ گفت، برایش گفت:  اشتباه کردی! من برای اطرافیانش گفتم: سبحان الله مگر این شیخ را  احترام نمی کنید { که جوانی می‌آید و او را می‌گوید تو اشتباه کردی و همه شما خاموشید} امام به سوی من  متوجه شد و گفت: ایشان را به این حال شان بگذار، این زمینه را من برای شان  مساعد کرده ام و به این شیوه ایشان را عادت داده ام. (ابن حجر الهیتمی، 2007: 133)

به این ترتیب دبستان فقهی امام اعظم، در  روش استدلال، رعایت مصلحت مردم و اتکا بر خرد انسانی، روش بحث و کنکاش، یک سر و گردن ا زدیگران بالاتر بود؛ بناءً جای شگفت نیست که اکثر فقیهان با شنیدن استدلال ابوحنیفه، به اقوال وی رجوع می‌کردند.

علی بن مسهر گفته است نزد سفیان ثوری بودم، مردی از او راجع  به وضوکردن شخصی  به آبی که کسی دیگری به آن وضو کرده بود پرسید، سفیان ثوری پاسخ داد که بلی آن پاک است. من برایش گفتم  ابوحنیفه به این  نظر است که به آن، وضو درست نیست. او از من پرسید چرا ابوحنیفه چنین گفته است؟ من گفنتم: او می‌گوید: آن آب مستعمل است { و وضو به آب استعمال‌شده[1] جواز ندارد}  بعد از مدتی باز نزد سفیان ثوری بودم، مردی نزد او آمد واز صحت وضو به آبی که دیگری آن را برای وضوی خویش استعمال کرده است پرسید، سفیان ثوری به پرسنده گفت: به آن وضو نکنند؛ زیرا آن آب مستعمل است؛ یعنی سفیان ثوری  به قول ابوحنیفه در فتوایش  برگشت. (ابن عبدالبر،1350 ق: 146)

روش اجتهادی امام اعظم:

پروفیسوردکتور سید محمد موسی توانا دانشمند شهیر میهن در رسالهء دکتورایش راجع به روش اجتهادی پیشوای سترگ امام ابوحنیفه چنین نوشته است:

«ابوحنیفه (رح) می‌گفت: یقینناً اگر {حکمی را} درکتاب [قرآن] پیدا کردم به آن تمسک می‌ورزم، اگر پیدا نکردم، به سنت و آثار به صحت‌رسیده از وی که از طریق اشخاص موثوق به شهرت رسیده باشد، متمسک می‌شوم.اگر در کتاب خدا و سنت پیامبر پیدا نکردم، از میان اقوال یاران و اصحاب وی، به قول آن‌که خواستم، تمسک می‌کنم و گفتهء کسی را که نخواستم، متروک می‌گذارم. از گفته‌های آنان به گفتهء کسی دیگری بیرون نمی‌شوم. وقتا که کار به پایان رسید، و یا نوبت به ابراهیم نخعی، شعبی، ابن سیرین، عطا و سعید بن مسیب - و شمار دیگر از مردان را نام گرفت - فرا رسید، قومی‌بودند که اجتهاد کردند، من هم اجتهاد می‌کنم آن گونه که آن‌ها اجتهاد کردند {حق من است که اجتهاد کنم چنان که آنان اجتهاد کردند}.

 ابوحنیفه در مرحلهء اول به جست و جوی حکم درقرآن می‌پرداخت و درمرحلهء دوم در صورتی که حکم را در کتاب الله پیدا نمی‌کرد، دومین مرجع او سنت پیامبر بوده و به سنت متواتر، مشهور و اخبار احاد و مرسل، در صورتی که روایت آن‌ها توسط راویان موثوق صورت می‌گرفت، عمل می‌کرد.

در عمل به اخبار شرط گذاشته بود که راوی، عمل مخالف به آن را انجام ندهد، و در مورد آن‌چه که بلوای [عام] بود، وارد نشده باشد، زیرا ورود آن در آن‌چه که بلوای عام باشد، موجب شهرت و متواتر بودن آن خبر واحد می‌شود.

امام ابوحنیفه (رح) اخبار آحاد را به عام کتاب الله و ظاهر، رو به رو می‌کرد، در صورتی که اخبار آحاد در مخالفت به عمومیات و یا ظواهر کتاب الله قرار می‌گرفت، به کتاب عمل می‌کرد. شرط او در قبول خبر واحد، عدم مخالفت آن با سنت مشهور و مطعون قرار نگرفتن آن از طرف یکی از سلف (صحابه وتابعین) بود. روایت مجهول را درصورتی که مخالف شرط‌های قبلی نمی‌بود، مقدم بر قیاس می‌دانست.

درمرحلهء سوم وقتا که حکم را در یکی از دو منبع اولی پیدا نمی‌کرد، اجماع صحابه را در امری که مورد اجماع آنان بود، مورد عمل قرارمی‌داد، زیرا ابوحنیفه در صورتی‌که از اقوال صحابه در صورت اختلاف، بیرون نمی‌شد، به گونهء اَولی مواردی را که اتفاق آنان برآن صورت گرفته بود، متروک نمی‌گذاشت. اگر از صحابه در موضوعی اقوال و گفته‌هایی نقل شده بود، نزدیک‌ترین آن‌ها به کتاب و سنت را بر گزیده و ماسوای آن را متروک قرار می‌داد .

از ابوحنیفه روایت شده که گفته است: "هیچ کسی حق ندارد در موجودیت کتاب الله و سنت رسول الله و موجودیت اجماع صحابه، از رأی خود سخن گوید. در مواردی که صحابه اختلاف نظر داشتند، ما نزدیکترین گفته‌های آنان به کتاب و سنت را بر می‌گزینیم و رو به اجتهاد می‌کنیم.

چهار اگر حکم را در کتاب و سنت و در گفته‌های صحابه در نمی‌یافت، از اجتهاد کار گرفته و به آرای تابعین عمل نمی‌کرد، زیرا مفروض در صحابه این است که آنان [در امر دین] به رأی خود سخن نمی‌زدند، غالب حال شان این بود که آن‌چه می‌گفتند از سماع آنان بود، تابعین را عادت براین بود که هرگاه به رأیی روبه‌رو می‌شدند که مبتنی بر حدیث بود، آن را به صحابیی نسبت می‌دادند که آن حدیث را روایت کرده است، و این کار برای آنان دوست داشتنی‌تر بود، از ترس این‌که مبادا دروغ را به پیامبر نسبت دهند، وآن‌چه را که به صحابه منسوب نمی‌کردند، از رأی خود آنان بود. ابوحنیفه در چنین حالتی مزاحم آنان شده است. { و حق داشت که سخن خود را بگوید}.[2]

نواب صدیق حسن خان دانشمند شهیر هندوستان نیز نوشته است: «امام همام ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی رضی الله عنه و أرضاه که اقدم ائمهء مجتهدین و اکرم ارباب دین است، از وی در کتب حنفیه و غیر ایشان چند قول مروی است، یکی  آنکه فرمود: إذا قلتُ قولاً و کتاب الله یخالفه فاترکوا قولی بکتاب الله، فقیل إذا کان خبر الرسول صلی الله علیه وآله وسلم یخالفه؟ قال: اترکوا قولی بخبر الرسول. فقیل إذا کان قول الصحابة یخالفه؟ قال: اترکوا قولی بقول الصحابة.  در اینجا انصاف حضرت امام تماشاکردنی است که قول خود را بر قول صحابه هم تقدیم نمی‌بخشد تا به قول رسول ﷺ و کتاب خدای عز و جل چه رسد؟!» نوجی، 1883: 67-68)

نعیم بن حمّاد گوید از ابوعصمه شنیدم که می‌گفت از ابوحنیفه شنیدم که فرمود:  ما جاء عن رسول الله  فعلی الرأس و العین و ما جاء عن أصحاب رسول الله  اخترنا، و ما کان غیر ذلک فنحن رجال و هم رجال. یعنی: آنچه از  طرف فرستاده خدا باشد به سر و چشم آن را  می‌پذیریم و آنپه از یاران فرستاده خدا نقل شده باشد، گزینش می‌کنیم و آنچه از غیر ایشان باشد، آن‌ها هم مردانی بودند و ما هم به نوبهء خود مردانی  استیم. (المقدسی  الحنبلی:68)

ابن حجرهیتمی  به گونهء روشن به مخاطب کتابش چنین گوشزد می‌کند:  بدان! بر تو بایسته است تا از اقوال علما که در مورد ابوحنیفه و یارانش گفته اند ایشان «اصحاب رأی» اند، از این گفته، این گونه برداشت نکنی که هدف ایشان، کاستی و کم‌زدن ابوحنیفه و یارانش باشد یا این‌که  ایشان رأی خود را  بر سنت رسول الله ﷺ اقدم  می‌انگاشتند یا بر اقوال یاران پیامبر، ایشان از همچو عملکردی به دور بودند؛  بلکه آنچه از ابوحنیفه به طرق گوناگون برای ما رسیده  فشرده‌اش این است که: او {در حل مسائل} نخست به قرآن مراجعه می‌کند، اگر در قرآن نیافت، به حدیث پیامبراکرم رو می‌آورد و اگر در احادیث هدفش را نیافت، به قول  صحابه مراجعت می‌کند و اگر  صحابه  در امری با هم اختلاف داشتند، او از جمله اقوال صحابه، همان قولی را برمی‌گزیند که نزدیکتر به قرآن وسنت باشد و از آن  بیرون نمی‌شود، هرگاه { برای حل مسأله‌ای} در اقوال صحابه  به چیزی دست نیافت، به اقوال تابعین تمسک نمی‌ورزد، بلکه طوری‌که ایشان اجتهاد کرده‌اند، او هم اجتهاد می‌کند. (ابن حجر الهیتمی، 2007: 77)

ابن حزم گفته است: «همه یاران ابوحنیفه  به این نظراجتماع دارند که: «أنّ ضعیف الحدیث أولی عنده من القیاس»حدیث  ضعیف نزد ابوحنیفه  بر قیاس بهتر است . (ابن حجر الهیتمی، 2007: 79)

میراث فکری

از امام اعظم افزون بر تربیت شاگردان زیاد، آثار مکتوبی نیز به یادگار مانده است. شماری از آن آثار عبارت اند از :

1- فقه اکبر که در رأس میراث فکری  امام اعظم قرار دارد و به نام رسالهء « الرد علی القدریة» نیز شهرت دارد. این کتاب حاوی اندیشه‌ها و مذهب کلامی امام اعظم است  که همانا مذهب اهل سنت و جماعت و مخالفت با آرای خوارج ، قدریه، جهمیه و سایر فرقه‌های ضالهء آن روزگارمی‌باشد. وبر آن شروح گوناگونی نگاشته شده است که ابومنصور ماتریدی، فخرالاسلام بزدوی، ابوالمنتهی، اکمل الدین بابرتی و...  از جملهء شارحان مشهورآن متن اند. همچنان یکی از شروح مشهور «فقه اکبر» همان شرحی است که دانشمند شهیر میهن،  ملا علی قاری هروی {وفات  1014}  بر آن تحت عنوان « شرح الفقه الأکبر» شرح نوشته است.

2- فقه ابسط که آن را  شاگرد امام اعظم، ابومطیع بلخی  متوفای سال 199 ق  روایت کرده است.

3- العالم و المتعلم نیز رساله ایست به گونهء پرسش و پاسخ که امام اعظم به پرسش‌های  شاگردش  مقاتل سمرقندی  پاسخ داده است . العالم و المتعلم را شیخ المتکلمین ابوبکر محمد بن حسن ابن فورک متوفای سال  406 ق شرح کرده است.

4- الرسالة إلی عثمان البتی، نامه ایست که  امام ابوحنیفه  به قاضی  بصره  ابوعمر عثمان بن سلیمان بتی  نگاشته است که دیدگاه‌های کلامی امام اعظم را بیان می‌دارد.

5- وصیة الإمام الأعظم أبی حنیفة، یکی از رساله‌هایی است به روایت‌های متعدد در دسترس قرار دارد که آن هم در مورد شرح عقاید اهل سنت است. یکی از نسخه‌های مُنَقّح این رساله در سال 1997م با تحقیق  و تعلیق ابومعاذ  محمد بن عبدالحی عوینه از طرف انتشارات «دار ابن حزم»  در بیروت به چاپ رسیده است.

6- امام ابوحنیفه همچنان از نخستین کسانی است که  در مورد مسألهء اختلاف کتابی نوشته است و به نام « اختلاف الصحابة» یاد می‌گردد و بعدها شاگردش ابویوسف کتاب « اختلاف ابی حنیفة و ابن ابی لیلی» را نگاشت  و ابوعبدالله محمد بن شجاع الثلجی کتاب« اختلاف یعقوب و زفر» را تالیف کرد و امام طحاوی کتاب «اختلاف الفقهاء» را به رشتهء تحریر کشید[3].

امام سترگ از دیدگاه دیگران

در مورد مناقب امام اعظم و ویژه‌گی‌های او فراوان گفته شده است که در این‌جا شماری از روایت‌ها را درج می‌کنم:

محمد بن بشر گفته است: عادتم  بود که نزد ابوحنیقه و سفیان رفت وآمد داشتم،  وقتی که نزد  ابوحنیفه می‌آمدم برایم می‌گفت: ازکجا آمدی؟ می‌گفتم: از نزد سفیان. او می‌گفت  تواز نزد مردی آمده‌یی که  اگر  علقمه و اسود  زنده می‌بودند  به همچو شخص نیاز داشتند و وقتی نزد سفیان می‌آمدم می‌گفت: از کجا آمدی؟  پس می‌گفتم: از نزد ابوحنیفه. او می‌گفت: تو از نزد فقیه‌ترین انسان روی زمین آمده‌یی.[4]  (المقدسی  الحنبلی:62)

از ابوعبدالله بن ابوحفص کبیرروایت است که  میان پیروان امام ابوحنیفه و پیروان  امام شافعی منازعه‌ای در مورد فضیلت آن دو امام در گرفت که یاران شافعی، امام خود را بر ابوحنیفه ترجیح دادند واز  فضایل او سخن گفتند، ابوعبدالله یا ابوحفص صغیر از ایشان خواست  تا مشایخ  امام شافعی را بشمارند که تعدادشان به چند می‌رسد، بعد از شمارش دریافتند تعداد شان به هشتاد تن می‌رسد، سپس به شمارش مشایخ ابوحنیفه از جمله علماء و تابعین پرداختند که شمارشان به چهار هزار  نفر رسید، ابوعبدالله ابوحفص برای شان گفت  این یکی از کوچکترین نمونهء فضایل امام ابوحنیفه است.[5] (موفق المکی، 1981 : 37)

محمد بن معاویه  گفته است از علی بن هاشم شنیدم که می‌گفت:  ابوحنیفه گنج  دانش بود، آن مسائلی  که بر داناترین مردمان دشوار بود، بر ابوحنیفه رحمه الله  حل آن بسیار آسان بود. (موفق المکی، 1981: 107)

از ابن عیینه روایت شده است که گفته است: چشمانم مثل ابوحنیفه کسی را ندیده است. (خطیب بغدادی،2001/15: 460)

عبدالله بن مبارک گفته است: هرگاه خداوند مرا به {دیدار و شاگردی} ابوحنیفه و سفیان کمک نمی‌کرد؛ من هم مثل دیگران بودم. (خطیب بغدادی،2001/15: 461)

 

[1]) این فتوای امام اعظم که وضو به آب مستعمل جواز ندارد، در عصر ما می‌توان از نگاه بهداشتی و صحی هم به آن افتخار کرد.

[2] ) الاجتهاد ومدی حاجتنا إلیه فی هذا العصر، صفحات 60 – 61، این کتاب توسط استاد سید عنایت الله شاداب تحت عنوان «اجتهاد و نیاز ما  به آن در این عصر» به فارسی ترجمه شده است.

 

[3] ) اختلاف أبی حنیفة و ابن أبی لیلی، ص 3

[4] ) این روایت در تاریخ بغداد (13/344) و تهذیب الکمال (29/431) نیز درج شده است.

[5] ) پدر ابو حفص صغیر، امام ابو حفص کبیر(احمد بن حفص) نام دارد و از فقیهان بزرگ بخارا واز پیروان پیشکسوت  امام اعظم در آن دیار است که از نفوذ علمی و مردمی بالایی برخودارد بود و حینی که محمد بن اسماعیل بخاری به رضاعی بودن دو کودکی که از یک گوسفند شیر خورده باشند فتوا داد، امام ابوحفص کبیر، امام بخاری ( محمد بن اسماعیل) را به خاطر آن فتوای  دور از فقاهتش از بخارا  اخراج کرد.

..............................................................................................................................................

Druckversion | Sitemap
استفاده از مطالب رنگین با ذکر ماخذ آزاد است © Rangin