استفاده از مطالب رنگین با ذکر ماخذ آزاد است
نصیر مهرین
نمک پاشی همسر خلیلزاد بر
زخم های مردم ما
شرل بنارد، همسرخلیل زاد خائن، نمک بر زخم ها می ریزد، اما اعتراض برخود را فراموش نکنیم.
خلیلزاد و همسرش مانند همه خائنان طالب دوست، وظیفه دارند که جنایات ننگین و وحشت آمیز طالبان را با دروغ و دیده درایی پنهان کنند. "شرل بنارد "منفور و خائن، پیش از دوباره آوردن طالبان نیز وظیفه ی قباحت زدایی از این گروه جنایت پیشه را انجام می داد. گاهی سخنی می گفت که شوهرش برزبان نمی آورد. اما وی اسرار هویدا می کرد. همسر اشرف غنی نیز یگان بار چنین کرد.
هنگامی که ملیون ها انسان از ظلم وستم، از گوناگون تبعیض ها و جنایات بی مانندی که طالبان اِعمال می کنند، به شدت ناراضی هستند و زخمین، گمانی برجای نتواند بماند که سخنان آخر "ش. بنارد" و در واقع نمادی از خلیلزاد وسایر لابی های وجدان نداشته؛ آزار دهنده ی انسان، انسانیت و مخالفان می شود. اما می خواهم به زمینه های این جسارت خائنانه و دروغ بزرگ توجه کنیم.
تصور من این است که پراگنده گی در ابراز مخالفت و نبود خروشگاه متمرکز- فعال، که به صورت منظم با اسناد ومدارک واقعاً موجود، جنایات طالبان را افشأ کند؛ چنین روی آورد گستاخانه و بی شرمانه ی "ش.بنارد" و دیگران را زمینه می بخشد. در این راستا بسیار سزاوار توجه است که پیش از همه دختران و زنان آگاه و دارنده ی مرز روشن با جهالت و ستم ورزی طالبان، نهادی را که سخنگوی راستین روزگار اسفبار مردم وبه ویژه زنان ودختران باشد، ایجاد کنند. برای این منظور، شخصیت ها ونهادهای موجود و تا حدودی فعال، دور نکات مشترک برای همکاری، نکات میسر و لازم، با وجود سلیقه های گوناگون جمع شوند. توجه زبانهای دیگر، مصاحبه های منظم و بازتاب دادن حقایق، سبب می شوند که "بنارد" و بنارد های همسان او را موقع چنین دروغگویی نمی دهد.
دریافت این اعتراض برخود، بسیار کمک کننده است، نازنین!
................................................................
داکتر شکر الله کهگدای
سابق استاد در دانشگاه کابل
اداره امر به معروف ونهی از منکر حکومت تروریستی طالبان که میان مردم عامه, به شلاق بدستان نکیرومنکر شهرت یافته اند, چیزی را نه تنها به نام آزادی بیان نمی شناسند بلکه به آزادی رسانه وگفتار به حیث خار چشم طالبان می نگرند, چونکه به افشای جنایات بشری و دزدی و چپاولگری آنها می پردازند.
حکومت تروریستی طالبان, هم در دوره اول و هم در دوره فعلی حکومت شان, بصورت پیهم دست به گرفتاری , شکنجه, زندانی سازی وحتی بمانند 20 سال دوره حکومت فاسد حامدکرزی واشرف غنی احمدزی, ترور های زنجیره یی وهدفمند اصحاب رسانه ها می زنند تا صدای برحق مردم را در گلو خفه داشته باشند.
مرکز خبرنگاران افغانستان در گزارش سالانه خود اعلام کرد که نقض حقوق خبرنگاران و رسانهها در افغانستان نسبت به سال گذشته 24 درصد افزایش یافته است.
بر بنیاد گزارش مرکز خبرنگاران افغانستان، طالبان در سال 1403 فعالیت 22 رسانه را متوقف و 50 خبرنگار را بازداشت کرده است.
بر اساس این گزارش، این مرکز طی یک سال گذشته، دستکم 176 رویداد نقض حقوق رسانهها و خبرنگاران را ثبت کرده است.
در گزارش آمده است، اجرایی شدن قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان فعالیت رسانهها و خبرنگاران را در معرض خطر قرار داده است.
در گزارش همچنان آمده است: «در حالی که کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخطیهای رسانهیی وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان به حاشیه رفته است و بیشتر با دیدگاه بخشی به شدت محافظهکار و سنتی طالبان همراه است، به این محتسبان اختیارات وسیعی داده شده و ضمن نظارت بر کارکرد رسانهها، هرگاه بخواهند مستقیم و یا با همراهی اداره استخبارات علیه رسانهها و خبرنگاران اقدام میکنند.
بر اساس این گزارش، از جمله خبرنگاران بازداشت شده 10 تن همچنان در زندان هستند و از میان آنان چهار تن به حبس دو تا سه سال محکوم شدهاند.
..........................................
بشیر انصاری
حماس و طالبان
خیلی ها در جهت توجیه استعمار و نسل کشی فلسطینیان استدلال می کنند، زمانی که امریکا نیرو هایش را از افغانستان بیرون نمود، چرا حماس آن را شکست امریکا خوانده و از “پیروزی” طالبان به نیکی یاد نمود. این جا چند نکته را باید در نظر داشت:
۱- گذشته از این که مسئله شکست امریکا و پیروزی طالبان قابل بحث بوده است، حماس و دیگر گروه های مقاومت فلسطینی عاشق طالبان نه بلکه می خواهند در جهت ایجاد روحیه و اعتماد به نفس از هر روایت و حکایت و ادعا علیه کشوری که در این ۷۵ سال، با جنگ افزار گرم و سلاح دپلوماتیک و ویتوی آن نابود شده اند، استفاده کنند.
۲- اگر پیوندی میان حماس و طالبان وجود می داشت، امیر المومنین این گروه که ساعت ها در باب پوشانیدن روی و موی زنان مسلمان موعظه می فرمايند، چرا در باب زنان مومنی که اجساد شان با دست سربازان صهیونست از زیر خاک بیرون شده و در جاده های غزه به صورت برهنه در معرض سگان ولگرد قرار داده شده اند، لگام ننگین سکوت بر دهان می زند؟
۳- گیرم که فلسطینیان از طالبان به نیکی یاد نمودند، آیا این می تواند دلیلی بر تأیید این نسل کشی بی سابقه در تاریخ بشر گردد که در ۱۰۰ روز این همه زن و کودک بیگناه و داکتر و خبرنگار و کارمندان اطفائیه قربانی شده و این قدر بمب بر مساحت کوچکی که ثلث کابل را تشکیل می دهد ریخته باشد. گیرم چنین جنایتی در حق بیگناهان در پایتخت طالبان صورت گرفت، آیا وجدان پاکی می تواند آن را تحمل کند؟ این سقوط اخلاقی و بی وجدانی هراس انگیز برایم قابل فهم نیست.
۴- با آن که طالبان در بیست سال حضور نیرو های امریکایی، سربازان این کشور را هدف قرار دادند ولی معاشقه استخباراتی امریکا برای سال های درازی با این گروه ادامه داشته و دارد، ولی حماس نه کدام سرباز امریکایی را کشته و نه امریکا را دشمن اصلی خویش می داند. جنگ آن ها با اشغال است که تمامی قوانین معمول در دنیای ما آن را تأیید می نماید. پرسش من این است که با وجود آن چه گفته شد، چرا طالبان از حمایت پولی و استخباراتی و دپلوماتیک امریکا برخوردار بوده ولی حماس از سوی امریکا دشمن بزرگ و اصلی خوانده می شود؟
..........................................
محمد اکبر قریشی
حامد کرزی مداری اجنت امریکا گاهی در کابل برلین انقره سر میزند !
تعداد از سیاسیون جنرال های ماشینی ستون پنجم از دست چار طالب پاکستان شب درمیان بشمول
اشرف غنی رفیق های معاملهگر شان فراری شدند عده دیگر به امر دولت های سیا با پاسپورت های خارجی که به همان کشور هایکه جاسوسی میکردند رسیده اند (حامد جان کرزی ) تمام دستگاهی دولتی را اهسته اهسته برای برادران طالبان پنجابی خود تسلیم نموده میرفت حامد جان 2000 حیوانات وحشی قاتل جانی مافیا ادم کش تروریست را از زندان بکرام اشرف جان 5000 زندانی از پلچرخی ودیگر زندان ها کشور ازادساخته بودند بعدا اشرف جان بادار دسته ان بشمول ستون پنجم از طالب ها خواهش نمودند بشمول حامدکرزی عبدالله وارد کابل شدند همان کسانیکه مدت 60 سال خون مردم ملت خورده بودند پول های دزدی را درخارج کشور ذخیره نموده اند
جای جایداد های قصر های شان همرا شهرک های شان پیش طالب گروگان میباشد بنابرین همه دلالان سیاسی اقتصادی روسپی های پارلمان جنرال های ماشینی شورا نظار وحزب وحدت ودیگر انسان های پلید دوره هم جمع شده اند
( شورا مقاومت را در ترکیه )تشگیل نمودند (اقای محقق ماهیچه خوررا ریس کمیته سیاسی )تعین نموده اند شما قضاوت نماید که این جنایتکار تاتوانست در حق هزار هاتا چی اندازه خیانت کرده است ومیکنند امرور بنام خلیلی محقق دانش هزاره هارا ترورکوچ اجباری خانه هاشان را اتش میزنند ازانها خبرندارند در پنجشیر چی حال است بچه ای ملا زیانی برادران مسعود در هرات ننگرهار کندوز همه به اتش خون کشانیده شدند زنان در زندانهای طالبانی تجاوز وجنایت صورت میگیرد بلاخره برای حامدکرزی دستگاهی سیا امریکا وظیفه سفر را از سفارت امریکا درکابل داده وهدایت گرفته تا همرا سگهای سیاسی اقتصادی که در ظرف 60سال پول های کمکی دزدی چور نموده اند اگر با (سی ای ای )سازش نکنید ما همرا تان حسابی داریم این پیام جاسوس گلان شان که کشور را به جوی خون تبدیل نموده است برای جنایتکاران جاسوسان خاینین ملت پیام امریکا برده است اومردم شریف ونجیب از خواب بیدارشوید پشتی این خاینین وطن فروشتان دلالان سیاسی استاد نشوید دربدر خاک بسر می شوید در هر کشور که حامد کرزی وامثال ان امد برویش لعنت و تف انداخته بروید نه در خانه های تان مهماننش نکنید خیانت است جوانان وزنان مبارز باشهامت درسرتاس افغانستان مقابل طالبان جنک ازادی را اغاز نموده اند ازایشان دفاع نماید تصاویروطن فروشان دزدان دیده میتوانید طالبان راشما وطن پرستان وزنان باشهامت گم میکنید نه خاینین تصاویر کاپی است
..........................................
محمد حیدر اختر
حمله تروریستی بر آموزشگاه در غرب کابل
تمام مردم افغانستان را در سراسر دنیا سوگوار ساخت
قسمی که از طریق رسانه ها و صفحات اجتماعی آگاهی حاصل کردیم، ساعت هفت و سی دقیقه صبح روز جمعه گذشته، یک مهاجم انتحاری قبل از اینکه وارد صنف درسی شود و مواد منفجره همراهش را انفجار دهد، دو نفر از محافظان این مرکز را به شهادت رسانید. این مهاجم پیش از انفجار به سمت دانش آموزان نیز تیراندازی کرده است. دانش آموزانی که جز قلم وکتاب و دلهای پاک برای آموزش چیزی نداشتند.علاوه بر کشتهشدگان، دهها نفر در این حمله زخم برداشتند و بیشتر قربانیان این حمله، دختران هستند.
بعد از این واقعۀ دلخراش، سازمان ملل متحد، دیپلماتهای غربی، سازمانهای حقوق بشری و رهبران سیاسی افغانستان و برخی از کشورهای منطقه این حمله انتحاری مرگبار به یک مرکز آموزشی در ناحیه هزارهنشین دشت برچی کابل را محکوم کردند.
تعداد فراوانی از خانم ها در شهر کابل و ولایات افغانستان دست به تظاهرات زدند و همچنان در خارج از کشور مردم شریف و با احساس ما با دایر نمودن تظاهرات و مجالس ترحیم این عمل وحشیانه را تقبیح کردند.
تا جایی که دیده می شود این عمل تروریستی اکثریت تمام مردم افغانستان را در داخل و خارج از افغانستان سوگوار ساخته است و حتی برخی از برگذاری مجالس سرور و پای کوبی و یا بخش موسیقی در سمینارها امتناع ورزیدند.
ناشر وبسایت رنگین این حملۀ وحشیانه و نیت نسل کشی مردم نجیب و شریف هزارۀ وطن غمدار را به شدت محکوم نموده، آرزو دارد که عتکس العمل ها مسیر خوبی بگیرد.
..........................................
نصیر مهرین
رهبر القاعده در کابل کشته شد
و ما طیارۀ بدون سرنشین و "اجرای کنندۀ عدالت" نداریم!
الظواهری رهبر"القاعده" در کابل توسط طیارۀ بدون سرنشین امریکا کشته شده است. در پیوند با آن:
- حضور الظواهری در کابل نشان داد که گروه طالبان افزون بر ادامۀ حفظ افکار و کردارعقب مانده و ستمگرانۀ ضد انسانی علیه مردم ما، همچنان حامی و پناه دهندۀ دهشت افگنان مشهورجهانی است.
- رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، قتل الظواهری را "اجرای عدالت" نامید.
- دهشت افگنی که رنج بیشتر مظالم اش را مردم افغانستان دیده اند.
- این خبر برای ملیون ها انسانی که در چنگال خونین وسیاه دهشت افگنان طالبان، مظلومانه به سر می برند، آیا تبسم آمیخته با اندوه و درد را نیز بار نخواهد آورد. زیرا تحویل دهی قدرت به یک گروه تروریستی – دهشت افگن، بی عدالتی بود و با چنین تبعات.
- پیداست که این معاهدۀ دوحه(توطئه آمیخته با شیطنت خلیلزاد)، کمترمزخرف نبوده است.
- مشکل با طالبان، در محدودۀ بازگشایی مکاتب دختران پایان نمی یابد. آنها روزی مدارس مغز شویی را با ترویج مضامین انسان ستیزانه باز خواهند کرد، اما از تروریست دوستی، تحجر و ابعاد تبعیض های ننگین فرو نخواهند آمد.
- تجارب جهانی و اوضاع کشور ما حاکی از آنست که تحقق عدالت زمانی میسر تواند شد که عدالت خواهی در افغانستان به ثمر بنشیند ومردم دارندۀ نهاد های عدالت خواه و حکومت تأمین کنندۀ عدالت شوند.
- رهایی مردم افغانستان از زیر تسلط خونبار واسارت مرکبار طالبان، نه با طیاره های بمب افگن بدون سرنشین میسر است ونه مردم آنرا دارند. مردمی که شب وروز درد میکشند، نیاز به ایجاد تشکلهای نجاتبخش، همسویی وهماهنگی آنها بر بنیاد تأمین عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی واجتماعی و... دارند که حکومت غیر دینی به آن چهرۀ شفاف تر می بخشد.
*الظواهر در منطقۀ شیرپور با خانواده اش در پناه طالبان به سر می برد.
*عکس از صفحۀ فارسی بی بی سی.. 2 اگست 2022
..........................................
عتیق الله نایب خیل
مثلث خبیثه!
زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان، از جانب وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا از وظیفه اش سبکدوش گردید. قربانی شدن او مثلثی را تکمیل کرد که در بیست سال اخیر بیشترین تلاش را در حفظ نیروهای تروریست طالبی و نقش فعال در به قدرت رسیدن دوبارۀ این گروه متحجر قرون وسطایی داشتند.
به همه گان معلوم است که سلاح و مهمات و هرنوع امکانات لوژیستیکی و جاهای امن برای گروه تروریست طالب به وسیلۀ پاکستان مهیا ساخته می شد و مشروعیت بین المللی اش نتیجۀ کار همین مثلث خبیثه، خلیل زاد، حامد کرزی و اشرف غنی است.
بدون شک پالیسی سازان سیاست خارجی ایالات متحده سیستم سرمایه داری حاکم بر این کشور است؛ ولی این سیستم مشوره های لازم و ضروری را از افرادی می گیرد که از اوضاع کشورهای مورد بحث مطلع باشند. بنابرآن نقش افراد را در تعیین این پالیسی ها و سیاست ها نمی توان نادیده گرفت. نقشی را که حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد در بیست سال اخیر ایفا کردند فاجعه یی را بر کشور تحمیل کردند که نتیجه طبیعی اش به قدرت رسانیدن طالبان بود.
این سه شخص اما نه تنها از نتیجۀ کارشان نفعی نبردند؛ بلکه روسیاهی ابدی نیز نصیب شان گردید. خلیلزاد به استعفا جبری سوق داده شد، اشرف غنی به صورت شرم آوری از کشور فرار کرد و حامد کرزی دورۀ تحقیرآمیزی را در داخل کشور سپری می کند و نامش نیز از میدان هوایی کابل حذف گردید. (همین یک نکته آمدن طالبان مثبت است که از اثر آن این مثلث خبیثه حذف شد.)
..........................................
داکتر لعلزاد
چه باید کرد ؟
برنامه غنی «ادامه راه نجیب با آموزش از تجربه ناکام او» است !
? آنچه غنی می خواهد «ادامه حکومت خودش تا پایان دوره ۵ ساله»، «چوروچپاول بیشتر دارایی های عامه» و در نهایت، «تجهیز/اکمال بیشتر طالبان» (برای ادامهی افغانیزه/پشتونیزه سازی کامل کشور) است!
? «تخلیه شهرستان ها»، «ملیشه سازی دولتی» و «دفاع از مراکز ولایات» (به ویژه شهرهای بزرگ/عمده)، دقیقا ادامه برنامه داکتر نجیب است که شاید بتواند عمر حکومت غنی در ارگ کابل را اندکی دراز کند (دیگر برای او هیچ مهم نیست که در شهرستان/ولایت ها چه می گذرد، روزانه چند نفر کشته می شوند و یا مردم با چه قحطی و قیمتی و مصیبت ها گرفتار می شوند)!
? حال، غنی می داند که طالبان آنقدر تقویه، تجهیز و اکمال شده اند و در تمام شهرستان ها آنقدر گسترش یافته اند که وارث بالاستحقاق و جانشین بلامنازعه قدرت او برای مدت های طولانی تر خواهند بود (زیرا او از یک سو با نابود سازی مستحکم ترین «پشت جبهات مقاومت» در گام اول، خواست که از «تجربه ناکام تسلیمی شهر کابل توسط نجیب به حکمتیار» جلوگیری کند و از سوی دیگر، رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون را آنقدر خسی و آلوده در فساد خود ساخته است که هیچیک از آن ها «شهامت مقاومت» یا «ادعای زعامت» در کشور را ندارند... با آنکه «میدان برای همگان باز است»)!
? اثبات گفته های بالا را می توان در این «ادعا» و در «میدان عمل» دید که «غنی هرگز در صدد سرکوب طالبان و پاک سازی آن ها از شهرستان ها نبوده و نمی باشد» (او فقط می خواهد که به کمک «ملیشه های دولتی و نیروهای امنیتی» خود از سقوط شهرهای بزرگ/عمده جلوگیری کند… اگر بتواند)!
? غنی با این برنامه، «تا که می چلد، می چلاند» (ادامه حکومت تا سقوط و پس از آن نوبت طالبان کرام)!
+ + +
? در چنین اوضاع و احوال، وظیفه «نسل جوان» است که با تحلیل شرایط عینی (گیرماندن در بین دو «آسیا-سنگ») و تجربه/الگوی ماندگار مسعود بزرگ، بیندیشند که چگونه می توانند خود را حفظ کنند، منسجم شوند، رهبری خود را بوجود آورند، پایگاه های مقاومت خود را ایجاد کنند، لابیگری نمایند، ارتباطات (داخلی و خارجی) خود را گسترش دهند، حلقات خود را با هم وصل کنند و به «مبارزه و مقاومت» ادامه دهند...
? اگر کسانی توان ایجاد پایگاه و شهامت مقاومت در مقابل غنی/طالب را دارند، فراخوان «پیوستن افراد و نیروهای امنیتی» به پایگاه خود را صادر کنند، تا افراد و نیروهای عدالتخواه که نمی خواهند بیهوده در صفوف غنی/طالب کشته شوند، به پایگاه آن ها مراجعه کنند و «چوب سوخت ملیشه های دولتی و طالبی» نشوند...
..........................................
نصیرمهرین
آیا جنایت نیست؟
در ادامۀ انتشار سلسله یی از خبرهای فضیحت بار از دستگاه حکومتی افغانستان، آنچه که مقامات مسؤول در برابر زنان ودختران معیوب ومعلول انجام داده اند، حکومت افغانستان را در این زمینه و نیزخرابی نظام صحی، در سطح جهان مقام نخست بخشید.
به نقل از آژانس خبررسانی آلمان Dpa، دیده بان حقوق بشر، شام دوشنبه( 27 آپریل 2020) در نیویارک (همجنان درکابل) اعلام داشت که "در افغانستان، زنان معیوب در سطوح گوناگون در معرض استفادۀ سؤ مقامات مسؤول قرار گرفته اند."
در این گزارش درحالی که از بی مسؤولیتی مقامات حکومتی افغانستان در برابر همه معیوبین یادآوری شده، اما اشارۀ ویژه بر رفتارهای دارد که در برابر دختران و زنان چهره نموده است.
بی اعتنایی درامورصحی، آموزشی ونیازهای اجتماعی معیوبین را عمل وحشیانۀ استفادۀ سؤ جنسی نیز به نمایش نهاده است که هنگام مراجعه برای رفع نیازها از طرف مقامات مسؤول حکومتی مواجه شده اند.
مظلومان و دردمندانی را در نظر آوریم که با تأثیر پذیری از ناهنجای های گوناگون در جامعه، از نظر بدنی ویا روحی معیوب شده و ملیونها دالر برای آنها اختصاص داده شده است، اما حکومتی های فاسد، آنرا نه در خدمت معیبوبین، بلکه معیوبین را در خدمت اغراض بیشرمانۀ خود قرار داده اند.
نمی گویم که شنیدن رفتارسؤ با زنان و دختران معلول ومعیوب و ظلم در حق آنها برایم تکاندهنده بود. حتا نمی گویم که آزاردهنده بود. زیرا شنیدن چنین خبری دور از تصور وانتظارنبود ونیست. امتیازگیران و گرداننده گان حکومتهای خائن، دست نشانده وپوشالی از جمله مافیایی که اشرف غنی گردآورده است، چنان لگام گسیخته برجان و مال و ناموس مردم تاخته و آزارها رسانیده اند که من و مایی با آن آزارها زیسته وشب را به یاد آزار دیده گان به سحر برده، به قدر کافی رنج نویس و درد سرا شده ایم. شنیدن چنین خبرها به دامنۀ نفرت واندیشیدن به نیازگم شدن روی این دارودسته های فاقد احساس انسانی و بی اعتنا به حد اقل وظایفی که در محافظت حتا انسان معیوب و معلول دارند، می انجامد. ***
یادآوری: عکس از متن انگلیسی گزارش Human Rights Watch گرفته شده است. برای مراجعه به این منابع: https://www.hrw.org/video-photos/video/2020/04/27/afghanistan-women-disabilities-face-systemic-abuse.
.................................................................
محمد عارف منصوری
چرا از گذشته عبرت نمى گيريم ؟
سقوط حكومت داكتر نجيب، از اقدام قومگرايانه و تعصب آلودى آغاز شد كه بقول فريد مزدك از اعضاى رهبرى حزب وطن، نجيب مى خواست يك جنرال پشتون را روى سينه اقوام غير پشتون بنشاند و توسط جمعه اسك، شمال را كه آبستن بحران بود، مهار كند. اما علاوه بر آن كه مهار نشد. وخامت روزافزون وضعيت، منجر به سقوط رژيم و برچيده شدن حاكميت چهارده ساله چپ در افغانستان گرديد.
حالا نيز اشرف غنى احمدزى، سلاله نجيب احمدزى، يكى ديگر از هم قبيله هايش را بنام جنرال ولى احمدزى قوماندان قول اردوى ٢٠٩ شاهين در شمال تؤظيف نموده تا زهر چشمى باشد به سه محورقدرت محلى يعنى جنرال عبدالرشيد دوستم، استاد عطاء محمد نور و حاجى محمد محقق كه هر يكى از نفوذ گسترده ىدرشمال برخوردارند.
بى ترديد اين گونه اقدامات قومگرايانه، آن هم در آستانه خروج احتمالى سربازان خارجى و ورود احتمالى طالبان در ساختار قدرت كه امكان بروز مجدد تقابل هاى قومى و استخوان شكنى هاى دهه نود را بعيد نمى نماياند، نه تنها به ضرر حاكميت نيمبند و فاقد مشروعيت ارگ است بلكه هرگز با منافع و مصالح كل افغانستان مطابقت ندارد.
شايد غنى چنين محاسبه نموده باشد كه جنرال دوستم مهره ى منزوى صحنه سياسى افغانستان است كه ديگر توان مانور هاى قبلى را ندارد و خطرى از ناحيه وى متصور نيست. اما تاريخ نشان داده كه بزرگترين بحرانات سياسى و اجتماعى از جرقه ى حوادث كوچكى مشتعل گرديده.
همان طور كه زوال حكومت كمونيستى از اختلاف درون حزبى و سركشى و بغاوت جنرال مومن اندرابى كه خود عضو حزب وطن بود، آغاز و دامنه ى آن با مخالفت هاى ديگران وسعت پيدا كرد تا منجر به دو پارچگى رهبرى حزب و دولت و فروپاشى كامل آن شد.
نمي دانم چرا سياستمردان بى درايت و بى كفايت افغانستان هيچ گاهى از گذر زمان و وقايع تلخ آن نمى آموزند و عبرت نمى گيرند.
..........................................
محمد حیدر اختر
کودتای ننگین هفت ثور
به روز پنجشنبه هفتم ثور ( 1357)، خلقی ها وپرچمی ها علیه حکومت محمد داود خان کودتا کردند. آمادگی کودتا را از وقتی گرفته بودند که داودخان از تکیۀ بیشتر به اتحاد شوروی خود را کنار کشید وبا کشورهای عربی و ایران و روابط اقتصادی را روی دست گرفت. معلوم بود که امریکا هم خوش بود. قتل میر اکبر خیبر، مراسم دفن او وسخنرانی های سیاسی سبب شد که داود خان امر توقیف تعدادی از رهبران خلق وپرچم را بدهد. در آن وقت به خواهش شوروی و ضرورت کودتا هر دو جناح وابسته به شوروی وحد ت کرده بودند.
بلی آن ها کودتا کردند. از همان روز فجایع، جنایات ومردم آزاری تمام افغانستان را فرا گرفت. ملیون ها انسان آسیب دیدند. در اول وبرای چند ماه هر دو جناح در شکنجه واعدام ده ها هزار انسان سهم مشترک داشتند. بعدا خلقی های بی سواد، به همکاری دستگاهٔ جاسوسی " اکسا" تعداد زیادی را زندانی و یا به قتل رسانیدند. پرچمی ها از جنایات مشترک خودشان با خلقی ها چیزی نمی گویند. پرچمی ها که لفاظ وحیله گر تر ومنافقتر ازخلقی ها استند، جنایات زمان حکومت مشترک را به حفیظ الله امین ( خونخوار جاهل ) ارتباط می دهند. ولی وقتی که خودشان به وسیلۀ تجاوز شوروی قدرت را گرفتند، خاد دستگاه شکنجه وجاسوسی را به جای اکسا به کار انداختند. در وقت حکومت پرچمی ها خلقی های جنایتکار هم مشارکت داشتند. غیر از چند نفر آن ها . دروقت پرچمی ها چیزی که بسیارتر دامنه یافت، همان جنگ وبمبارد قوای شوروی و افغانستانی بود . قصبات ودهات ، شهرها ویران گردیدند. مهاجرت بیشتر شد. ملیون ها انسان سرگردان شدند.
بلی، کودتای سیاه روز هفتم ثور، یک فاجعه بود. مگر فاجعه آفرین ها که تعدادی با بدنامی مرده ویا کشته شده اند، تعدادی از آن ها با بی حیایی ، با پر رویی به لجبازی پرداخته حاضر نمی شوند که جنایات خود را قبول کنند. این عدم قبولی معلوم می کند که جهالت وو خونریزی های زیادی را مرتکب شده اند.
کار دیگر جانیان قاتل و وطنفروش خلقی – پرچمی، این است که دورۀ بعد از سقوط خود را از قدرت یا دوره حکومت جنگی مجاهدین را به رخ می کشند. وبه گفتۀ مردم " غت مغتولی " می کنند. هرکس که از تأثیر جنگ های مجاهدین انکار کند، دل خلق خدا را آزار می دهد که آزار دیده اند. مگر جنگ های مجاهدین قبلی جنایات، وطنفروشی خلقی پرچمی را به هیچ صورت پت وپنهان ویا توجیه نمی کند. هرکدام آن ها تقصیر ومسوولیت خود را به گردن دارند. واین هم قابل تذکر است که جنرال های قاتل عضو "کی جی بی" وعضو خلق وپرچم، در جنگ های ویرانگر مجاهدین وبربریت زمان طالبان،هم مشارکت داشتند.
پیام ما در این روز به مردم شریف ما، ،به اولادها و نواسه های جنایتکاران خلقی وپرچمی این است که آن ها را خوب وخوبتر بشناسند. آن ها را محکوم کنند. آن ها باید محاکمه شوند. وقتی گروه خادیست از فیس بوک وانترنیت وخارج نشینی استفاده می کند و به دفاع دوران وحشت می پردازد، ویا رئیس جنایتکاران خاد، داکتر نجیب را ستایش وتوصیف می کند، در زخم های مردم مظلوم، به بیوه های آن دوران، به مادران داغدیده وبه یتیم ها نمک پاشیده وتوهین می کنند.
در این روز به خانواده های محترمی که شهید داده اند و ستم کشیده اند، همدردی خود را ابراز داشته وبه روح شهدای پاک درود می فرستیم . هزاران نفرین به جانیان خلقی و پرچمی و خادیست ها.
...........................................
نگارش : فضل الرحمن فاضل
قیام امام حسین ؛ درس ها و اندرزها
حسین فرزند علی و فاطمه و نوء پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در شعبان المعظم سال چهارم هجری در مدینه منوره تولد یافت و در دهم محرم الحرام سال 61 هجری در پهندشت کربلا به شهادت رسید . رویداد شهادت امام حسین دردناکترین رویداد در تاریخ مسلمانان است ؛ چه چیز دردناکتر از اینکه از وفات پیامبر اکرم هنوز نیم قرن سپری نمی شود ؛ اما آنانی که دعوای پیروی او را دارند و در نماز های خویش روزانه چندین بار « اللهم صل علی محمد و علی آل محمد » می گویند و اینگونه وحشیانه نواسه پیامبر و سردار موجود خانوادهء پیامبر را به شهادت می رسانند.
اوراق تاریخ شاهد است که بعد از شهادت حضرت علی کرم الله وجهه ، مردم کوفه با پسر بزرگ او امام حسن بیعت کردند و معاویه فزند ابوسفیان در آن دوران فرمانروای شام بود و دعوای امارت داشت و با تفصیلی که در تاریخ ذکر است ؛ او از در نرمش با امام حسن پیش آمد و سفیرانی که میان آن دو تبادله گردید، سرانجام منجر به بستن پیمان صلح با شروطی شد که امام حسن می خواست.
معاویه وقتی که به حضرت علی نامه می فرستاد چنین می نوشت : « من معاویة بن أبی سفیان إلی علی بن أبی طالب» که نخست نام خود را می نوشت بعدا نام علی را ؛ اما در نامه اش به حسن چنین نشان می دهد که روش من با تو از در مسالمت وصلح خواهی است و حتی نام تو را بر نام خود ، مقدم ذکر می کنم. از همین رو معاویه توسط سفیرانش عمرو فرزند سلمه همدانی و محمد فرزند أشعث کندی نامه ای که به حسن فرستاده بود، بعد از بسم الله در آن چنین آمده است «...هذا کتاب للحسن بن علی من معاویة بن أبی سفیان ، إنی صالحتک علی أن لک الأمر من بعدی ..» در این نامه به صراحت معاویه پیمان می بندد که بعد از وفات او، حسن ، فرمانروای مسلمانان می گردد. و این پیمان در ربیع الاول سال 41 هجری انعقاد یافت. معاویه در عهد نامه اش که به ولایت عهدی حسن اشارت دارد ، برایش سالانه یک میلیون درهم را با خراج دو منطقهء فارس تعهد می کند ؛ اما راجع به ضمانت آنانی که در رکاب امام علی بر ضد معاویه جنگیده بودند و اکنون پیروان امام حسن اند؛ چیزی ذکر نشده بود ، امام حسن برای تضمین زندگی دوستان و پیروانش ؛ عهدنامهء معاویه ر ا نزد خود نگه می دارد و عبد الله پسر حارث را که خواهر زادهء معاویه است ، به نزد اومی فرستد و می گوید : « إئت خالک فقل له: إن أمنت الناس بایعتک » به نزد مامایت برو وبگو اگر مردم را ازتعرض ایمن داری ، با تو بیعت خواهم کرد. شاید طوری که دکتور طه حسین نویسندهء نامور مصری در کتاب مشهورش « الفتنة الکبری – علی وبنوه ( آشوب بزرگ – علی و فرزندانش -) » اشارت دارد؛ امام حسن می خواست ، این شروط معاویه را نزد خود نگهدارد و افزون بر آن ، تقاضای امتیازات بیشتر کند ؛ اما معاویه که زرنگی اش در میان اعراب ضرب المثل است ، در برابرآن درخواست امام حسن، ورقه ای را بدون اینکه چیزی بنویسد ، مهرکرد و به حسن فرستاد و گفت : « أکتب ما شئت » هر چیزی که می خواهی نوشته کن. یعنی پیمان را از قبل، من در ورق سفید ، امضا کردم و آنچه تو می خواهی، من می پذیرم. در ورق تنها مهر شدهء معاویه که صلاحیت نوشتن هر چیز را به حسن تفویض نموده بود ، حسن چنین نوشت : « هذا ماصالح علیه الحسن بن علی معاویة بن أبی سفیان. صالحه علی أن یسلم إلیه ولایة أمر المسلمین علی أن یعمل فیها بکتاب الله وسنة نبیه و سیرة الخلفاء الصالحین و علی أنه لیس لمعاویة أن یعهد لأحد من بعده، وأن یکون الأمر شوری ، و الناس آمنون حیث کانوا علی أنفسهم و أموالهم و ذراریهم وعلی ألا یبغی الحسن بن علی غائلة سرا و لا علانیة و لایخیف أحدا من أصحابه » به این ترتیب پیمان صلح که در آن امام حسن از دعوای خلافت به این شرط ها می گذرد که معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبر و سیرت خلفای صالح عمل کند و کسی را بعد از خود ولیعهد نسازد و حکومت بعد از وی شورایی باشد و مردم در جان ، مال و فرزندان خویش ایمن باشند و برضد حسن از دسیسهء نهان و آشکار، کار نگیرد و هیچ یک از یاران او را بیم ندهد.
بعد از این پیمان، اختلافی میان حسن ومعاویه بروز کرد و آن این که حسن گمان داشت که این شرط های جدید علاوه بر امتیازات پیمان نخستینی است که معاویه بر ذمه گرفته بود ؛ اما معاویه می گفت پیمان دومی ، محتویات پیمان اولی را نقض می کند ، به هرترتیب امام حسن که سرشتش بر صلح خواهی بود با وجود اینکه تخطی هایی را از جانب معاویه می دید ، تن به جنگ و جدال میان مسلمانان نمی داد و بادر نظرداشت آیهء کریمهء « والصلح خیر» بر صلح پایداری می کرد؛ روزگار به اینگونه سپری می گردید تا اینکه در سال پنجاه هجری امام حسن وفات کرد و مورخان شیعی و شمار زیادی از مورخان اهل سنت بر این باور اند که حسن توسط همسرش جعده دختر اشعث بن قیس و یا همسر دیگرش هند دختر سهیل بن عمرو مسموم گردید.
بعد از درگذشت امام حسن ، ریاست شیعیانی که در دههء صلح میان حسن و معاویه ، به حزب نیرومندی تبدیل یافته بودند؛ بر دوش امام حسین بن علی که با پدرش ، شباهت های فراوانی داشت و مرد شجاع و دلیری بود تعلق گرفت.
معاویه بعد از وفات امام حسن ، پیمانی که با او بسته بود ؛ آن را پایان یافته تصور می کرد؛ بناء بدعتی در حکومت داری ایجاد کرد و آن همانا روش ناپسند « ولایت عهدی» و بیعت گرفتن برای پسرش یزید بود، یزید ، در شام در آوانی که پدرش حاکم آنجا بود ر سال 25 هجری تولد یافته بود و ایامش را در عیش و عشرت و به دور از معنویت مکه و مدینه و صحبت اخیار صحابه سپری می کرد و در همان ایام جوانی نیز مشهور بالفساد بود.
معاویه با بیعت گرفتن برای پسرش یزید، انحراف ژرفی را در سیستم نظام شورایی مسلمانان ، ایجاد کرد؛ و بدعت منفوری را اساس گذاشت ؛ کاری که هیچ خلیفه ای از خلفای راشد ، انجام نداده بود ، حتی علی رضی الله عنه بعد از زخمی شدن؛ وقتی که در مورد جانشین بعدی ، پرسیده شد ؛ پاسخش این بود که : « أترککم کما ترککم رسول الله » من شما را به همان حالی خواهم گذاشت که پیامبرگذاشته است یعنی بدون اینکه کسی را به جانشینی تعیین کند؛ وقتی از علی پرسیدند آیا با حسن بیعت کنند فرمود: « لاآمرکم ولا أنهاکم» شما را به آن ، نه امر می کنم و نه از آن ، نهی می دارم. یعنی اختیار از آن شماست.
بیعت گرفتن معاویه برای فرزندش یزید را همه بزرگان صحابه در باطن نپذیرفتند ، حتی عبد الرحمن بن ابوبکر وقتی که دید معاویه عوض نظام شورایی مسلمانان ، بیعت برای پسرش یزید را بر مردم می قبولاند ، او این وضع را تحمل نکرد و با صدای رسا آن را « هرقلیة» خواند . هرقلیت یعنی نظام الهام گرفته از عرف و عادات حاکم بر امپراتوری رومی که اسلام با آن شیوه ها ، سر سازش ندارد ، زیرا در اسلام نظام حکم ، بر اساس بیعت است و بر اساس شوری ، نه میراثی.
متاسفانه این نظام میراثی قرن ها جا افتاد ؛ امویان و عباسیان و ده ها سلالهء دیگر به همین اساس ولایت عهدی و میراثی؛ از آن بامداد اسلام نیمهء دوم قرن نخست هجری ؛ آن روش غیر دینی را ادامه دادند و هنوزهم همچو نظام های غیر شورایی در بسا حصص جهان اسلام و به نام «دین» و به تقلید بوزینه گونه از قرن های نخستین حاکمیت مسلمانان ، فرمان می راند.
معاویه در رجب سال 60 هجری وفات کرد و یزید پسرش جانشین او شد و از نخستین کارهای او گرفتن بیعت از مردم برای خود بود ؛ از همینرو عتبه فرزند ولید وظیفه یافت تا در بیعت گرفتن از سه تن که رأی و شخصیت شان بر جامعه و در میان مسلمانان به ویژه در سرزمین های مکه و مدینه ، اثر گذاراست از یاد نبرد، آن سه تن عبارت بودند از : حسین بن علی ، عبد الله بن زبیر و عبد الله بن عمر. حسین و عبد الله بن زبیر بیعت با یزید را نپذیرفتند و عبد الله بن عمر برای مصلحت عدم ایجاد تفرقه در میان مسلمانان به اجبار ، درحالی که از دل راضی نبود ، به بیعت با فرستادهء یزید ، تن در داد ؛ اما حسین و ابن زبیر رهسپار مکه مکرمه شدند.
حسین در مکه بود که کوفیان و پیروان پدرش علی، طی نامه های متعدد از او خواستند تا به کوفه برود و رهبری آنان را درقیام بر ضد نظام جبار یزیدی که نشانه های فسادش ، هر روز آشکارتر می گردید ؛ بر عهده بگیرد ، حسین قبل از خروج از مدینه منوره تصمیم قیام را گرفته بود از همینروهنگام وداع با بردارش محمد حنفیه، هدف حرکتش را چنین بر شمرده بود : « من نه از روی سرمستی و گستاخی ، و نه برای فساد و ستمگری ؛ بلکه تنها برای طلب اصلاح در امت جدم پیامبر حرکت کردم ، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم پیامبر و پدرم علی عمل کنم.»
حسین پسر کاکایش مسلم بن عقیل را به کوفه می فرستد تا نیت اهالی کوفه را معلوم کند و خودش هم تصمیم می گیرد تا به کوفه برود.
در این ایامی که حسین در مکه به سر می برد ماه های شعبان ، رمضان ، شوال، ذوالقعده و اوایل ذو الحجه پنج ماه اخیر سال 60 هجری قمری است ، مسلمانان از سراسر جزیرة العرب ، حتی مصر و فارس و شام و سایر سرزمین هایی که به اسلام گرویده اند ؛ برای ادای عمره در شعبان و رمضان و بعدها برای ادای فریضهء حج به مکه مکرمه آمده اند . حسین باوجودی که با استفاده از هر فرصتی ، پیام راستین اسلام را به حجاج و مهمانان و ساکنان مکه می رساند در « یوم الترویه » یعنی روز هشتم ذو الحجه که فردای آن روز عرفات است ومردم رهسپار «منا» می گردند ؛ در همین روز مکه را ترک میگوید ؛ یعنی امام حسین که کمتر از یک شبانه روز با ادای رکن بزرگ حج که « وقوف به عرفه» است، فاصله دارد ؛ زیرا در حدیث پیامبر « الحج عرفة» گفته شده است یعنی «حج ، وقوف در عرفات است» ؛ اما حسین مکه را تر ک میگوید، حج را تر ک میگوید ، رهسپار « منا» و عرفات نمی شود ، تا به حجاج موجود - که نمایندگان سراسر جهان اسلام آن روز اند - بفهماند که خطر عظیمی اسلام را تهدیدد می کند؛ انحراف بزرگی در نظام شورایی مسلمانان رخ داده است؛ بدعت بزرگی گردن افراشته است و این بدعت و انحراف آنقدر بزرگ است که برای نابودی اش نواسه پیامبر اسلام ، باید عبادت حج را ترک کند و برا ی سرنگونی نظامی که ادعای خلافت و زعامت مسلمانان را دارد ، بایست آمادگی بگیرد ، از همینرو حسین به تاریخ 8 ذوالحجه سال 60 هجری مکه را به قصد کوفه، ترک میگوید. حتی در میانه راه وقتی که با «فرزدق» شاعر مشهور عرب رو به رو می وشد ، و امام حسین از اومی پرسد : ای ابو فراس ! مردم کوفه در چه حالی به سر می بند؟ فرزدق می گوید: « دل های شان با تو و شمشیر های ششان با بنی امیه است.»
درس و اندرز دیگر از این ترک گفتن مکه این است که ، حسین دشمن را می شناسد ، دشمنی که پروای ایجاد بدعت بنیادین در دین را ندارد ؛ ممکن حرمت کعبه را وحرمت سرزمین حرم را نگه ندارد و در سرزمین حرم جنگی رخ دهد و قداست حرم خدا شکسته شود ، ا زهممینرو حسین ترجیح می دهد که رهسپار کوفه شود.
کوفیان اگرچه با نمایندهء امام حسین همکاری نمی کنند ، مسلم بن عقیل در روز نهم ذو الحجه ، روز عرفات توسط عبید الله بن زیاد به قتل می رسد ، اما امام به راه خود ادامه می دهد و فاصلهء 1550 کیلو متر میان مکه و کربلا را در 25 روز طی میکند ، یعنی روازنه حد اقل 60 کیلومتر راه پیمایی می کند و روز دوم محرم سال 61 هجری به کربلا ، می رسد.
مدت هشت روز د رمحاصرهء دشمن قرار می گیرد و به کندن خندق و سنگر در پهندشت کربلا مشغول می شود . حسین را هفتاد و دو تن از یارانش همراهی می کند و در برابرش لشکر چهار هزار نفری به قیادت عمر بن سعد قرار دارد که افرادی مثل حر پسر یزید، شمر ذی الجوشن و حصین پسر نمر از فرماندهان مشهور آن سپاه چهار هزار نفری اند .
حسین در این قیام تنها نیست ؛ چون به راه حق خویش باور دارد ، خانواده اش را که شامل پسران وبرادر زاده ها ، برادران و خواهرانش است ؛ همراه با خود دارد ؛ نه مثل مدعیان امروزی زعامت که فرزندان دیگران را به نبردگاه ها می فرستند و خود و خانوادهء های شان را از میدان جنگ به جاهای امن انتقال می دهند ؛ حسین به راهی که باور داشت ، خودش و خانواده اش در آن حضور مستقیم داشت.قیام حسین ، نبرد و ستیز با ستم وستمگران بود، برای اینکه قیام بر ضد ستم ، به مثابه سنت پسندیده ثبت اوراق قطور تاریخ مبارزات آزادی خواهانه گردد ، باید مردی به بزرگی و عظمت نواسهء پیامبر، پیشقدم شود ؛ خود را فدا کند تا درسی باشد و اسوه ای و سرمشقی ، برای همه نسل ها و برای همه عصر ها. چون حسین زندگی را عقیده و پیکار در راه عقیده می دانست. او خود فرموده است : « إنما الحیاة عقیدة و جهاد.»
در این جنگ نابرابر پیروزی ظاهری به دست طرفداران یزید رقم می خوررد ؛ برادران حسین چون ابوبکر ، ابوالفضل ، جعفر ، عبد الله ، عثمان و محمد پسران علی و برادران امام حسین و علی اکبر، عبد الله و ابوبکر پسران حسین ، به شمول چندین برادر زاده و پسران کاکاهایش از جمله شهیدان عزیز قیام کربلا اند.
ما مسلمانان هر هفته در خطبه های نماز جمعه می شنویم که پیامبر فرموده است « الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنة» حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت اند و اکثریت قریب به اتفاق مورخان در تمام فرقه ها و نحله های مسلمان، قیام حسین را قیام برحق می دانند که برای فردای اسلام و برای بقای آن ؛ اگرچه به شهادت نواسه رسول خدا هم منجر شد ، نیاز آن زمان بود؛ و حادثهء شهادت آن قدر در صدر اسلام اثر گذار بود که امام شافعی بنیان گذاریکی از دبستان های مشهور فقهی و متوفای سال 204 ق گفته است : « این رویداد از جمله رویدادهایی است که خواب را از چشم من ربوده و موی مرا سپید کرده است.»
در پیوند به عظمت حسین وحب او در دل میلیون ها انسان این واقعیت پذیرفته شده را می توان یادآور شد که: چون پدران و مادران فطرتا نام هایی را برای پسران خویش می گزینند که از نگاه تاریخی و یا به خاطر برجسته بودن برخی ویژه گی ها ، به صاحب آن نام و کارنامه های او عشق دارند ؛ از همینرو عشق و دلدادگی به حسین در میان مسلمانان غیر عرب به اندا زه ای است که صد ها هزار از دوستی به مبارزه و شهامت و شهادت مظلومانهء وی ، نام حسین را بر فرزندان خویش گذاشته اند ؛ اما شاید در میان مسلمانان کشور های بزرگی چون افغانستان ، شبه قارهء هند، جنوب شرق آسیا وآسیای میانه ، خانوادهء مسلمانی را نیابید که فرزندش را «یزید» نام گذاشته باشد. نام « حسین » حتی در قدرتمندترین کشور این گسترهء خاکی یعنی ایالات متحدهء امریکا و در نقطه ثقل قدرت آن دیار یعنی کاخ سفید نیز برای خود جا باز کرده است و آن نام «بارک حسین اوباما» است که به نحوی از انحا ، تقدیر روزگار از فداکاری حسین است و زنده نگهداشتن یاد و خاطرهء خون سرخ او که برپهندشت کربلا ریخت ، و نام او را در تمام قرون واعصار جاودانه ساخت.
درمورد مبارزه و قیام حسین، ادیبان وشاعران بزرگ در همه زبان های زندهء جهان، آثاری ازخود به جا گذاشته اند، ما اینجا صرف به ادبیات زنده فارسی بسنده می کنیم و در پایان این نوشته - که بایست هر چه مفصلتر می بود- ؛ به یاد حسین و به یاد مبارزات بر حق او، دو نمونهء آن را ، درج میکنیم.
هم میهن ما ، آفرینشگر و سرایشگر مثنوی معنوی ؛ مولانا جلال الدین محمد بلخی راجع به شهیدان کربلا از دل چینین سروده است :
کجائید ای شهیدان خدائی
بلاجویان دشت کربلائی
کجائید ای سبک روحان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوائی
کجائید ای ز جان وجان رهیده
کسی مر عقل را گوید: کجائی
علامه محمد اقبال لاهوری شاعر مشرق ، می گوید:
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خون آن سر جلوهء خیر الأمم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها افروختیم
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان .
بهتر است این مقاله را به گفته شخصیت بزرگ دیگری ؛ اما از میان غیر مسلمانان ، پایان بریم .او مهاتما گاندی مبارز و آزادیخواه بزرگ جهان و رهبر کبیر ملت هند است که گفته است :
«من زندگى امام حسین ، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خوانده و توجّه کافى به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، باید از الگوی امام حسین ، پیروى کند.»
درود بر حسین آن قهرمان و شهید بزرگ ؛ قهرمانترین قهرمانان و سالار شهیدان و مبارز پیشگام و جهادگر بزرگ ضد حکومت فاسد زمانش. سلام خدا باد بر او که الگویی است برای همه مبارزانی که برای دگرگونی اوضاع موجود ، به وی، تأسی می جویند. اللهم صل علی محمد و علی آل محمد.
***