استفاده از مطالب رنگین با ذکر ماخذ آزاد است
محمد اکبر قریشی
حامد کرزی مداری اجنت امریکا گاهی در کابل برلین انقره سر میزند !
تعداد از سیاسیون جنرال های ماشینی ستون پنجم از دست چار طالب پاکستان شب درمیان بشمول
اشرف غنی رفیق های معاملهگر شان فراری شدند عده دیگر به امر دولت های سیا با پاسپورت های خارجی که به همان کشور هایکه جاسوسی میکردند رسیده اند (حامد جان کرزی ) تمام دستگاهی دولتی را اهسته اهسته برای برادران طالبان پنجابی خود تسلیم نموده میرفت حامد جان 2000 حیوانات وحشی قاتل جانی مافیا ادم کش تروریست را از زندان بکرام اشرف جان 5000 زندانی از پلچرخی ودیگر زندان ها کشور ازادساخته بودند بعدا اشرف جان بادار دسته ان بشمول ستون پنجم از طالب ها خواهش نمودند بشمول حامدکرزی عبدالله وارد کابل شدند همان کسانیکه مدت 60 سال خون مردم ملت خورده بودند پول های دزدی را درخارج کشور ذخیره نموده اند
جای جایداد های قصر های شان همرا شهرک های شان پیش طالب گروگان میباشد بنابرین همه دلالان سیاسی اقتصادی روسپی های پارلمان جنرال های ماشینی شورا نظار وحزب وحدت ودیگر انسان های پلید دوره هم جمع شده اند
( شورا مقاومت را در ترکیه )تشگیل نمودند (اقای محقق ماهیچه خوررا ریس کمیته سیاسی )تعین نموده اند شما قضاوت نماید که این جنایتکار تاتوانست در حق هزار هاتا چی اندازه خیانت کرده است ومیکنند امرور بنام خلیلی محقق دانش هزاره هارا ترورکوچ اجباری خانه هاشان را اتش میزنند ازانها خبرندارند در پنجشیر چی حال است بچه ای ملا زیانی برادران مسعود در هرات ننگرهار کندوز همه به اتش خون کشانیده شدند زنان در زندانهای طالبانی تجاوز وجنایت صورت میگیرد بلاخره برای حامدکرزی دستگاهی سیا امریکا وظیفه سفر را از سفارت امریکا درکابل داده وهدایت گرفته تا همرا سگهای سیاسی اقتصادی که در ظرف 60سال پول های کمکی دزدی چور نموده اند اگر با (سی ای ای )سازش نکنید ما همرا تان حسابی داریم این پیام جاسوس گلان شان که کشور را به جوی خون تبدیل نموده است برای جنایتکاران جاسوسان خاینین ملت پیام امریکا برده است اومردم شریف ونجیب از خواب بیدارشوید پشتی این خاینین وطن فروشتان دلالان سیاسی استاد نشوید دربدر خاک بسر می شوید در هر کشور که حامد کرزی وامثال ان امد برویش لعنت و تف انداخته بروید نه در خانه های تان مهماننش نکنید خیانت است جوانان وزنان مبارز باشهامت درسرتاس افغانستان مقابل طالبان جنک ازادی را اغاز نموده اند ازایشان دفاع نماید تصاویروطن فروشان دزدان دیده میتوانید طالبان راشما وطن پرستان وزنان باشهامت گم میکنید نه خاینین تصاویر کاپی است
..........................................
محمد حیدر اختر
حمله تروریستی بر آموزشگاه در غرب کابل
تمام مردم افغانستان را در سراسر دنیا سوگوار ساخت
قسمی که از طریق رسانه ها و صفحات اجتماعی آگاهی حاصل کردیم، ساعت هفت و سی دقیقه صبح روز جمعه گذشته، یک مهاجم انتحاری قبل از اینکه وارد صنف درسی شود و مواد منفجره همراهش را انفجار دهد، دو نفر از محافظان این مرکز را به شهادت رسانید. این مهاجم پیش از انفجار به سمت دانش آموزان نیز تیراندازی کرده است. دانش آموزانی که جز قلم وکتاب و دلهای پاک برای آموزش چیزی نداشتند.علاوه بر کشتهشدگان، دهها نفر در این حمله زخم برداشتند و بیشتر قربانیان این حمله، دختران هستند.
بعد از این واقعۀ دلخراش، سازمان ملل متحد، دیپلماتهای غربی، سازمانهای حقوق بشری و رهبران سیاسی افغانستان و برخی از کشورهای منطقه این حمله انتحاری مرگبار به یک مرکز آموزشی در ناحیه هزارهنشین دشت برچی کابل را محکوم کردند.
تعداد فراوانی از خانم ها در شهر کابل و ولایات افغانستان دست به تظاهرات زدند و همچنان در خارج از کشور مردم شریف و با احساس ما با دایر نمودن تظاهرات و مجالس ترحیم این عمل وحشیانه را تقبیح کردند.
تا جایی که دیده می شود این عمل تروریستی اکثریت تمام مردم افغانستان را در داخل و خارج از افغانستان سوگوار ساخته است و حتی برخی از برگذاری مجالس سرور و پای کوبی و یا بخش موسیقی در سمینارها امتناع ورزیدند.
ناشر وبسایت رنگین این حملۀ وحشیانه و نیت نسل کشی مردم نجیب و شریف هزارۀ وطن غمدار را به شدت محکوم نموده، آرزو دارد که عتکس العمل ها مسیر خوبی بگیرد.
..........................................
نصیر مهرین
رهبر القاعده در کابل کشته شد
و ما طیارۀ بدون سرنشین و "اجرای کنندۀ عدالت" نداریم!
الظواهری رهبر"القاعده" در کابل توسط طیارۀ بدون سرنشین امریکا کشته شده است. در پیوند با آن:
- حضور الظواهری در کابل نشان داد که گروه طالبان افزون بر ادامۀ حفظ افکار و کردارعقب مانده و ستمگرانۀ ضد انسانی علیه مردم ما، همچنان حامی و پناه دهندۀ دهشت افگنان مشهورجهانی است.
- رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا، قتل الظواهری را "اجرای عدالت" نامید.
- دهشت افگنی که رنج بیشتر مظالم اش را مردم افغانستان دیده اند.
- این خبر برای ملیون ها انسانی که در چنگال خونین وسیاه دهشت افگنان طالبان، مظلومانه به سر می برند، آیا تبسم آمیخته با اندوه و درد را نیز بار نخواهد آورد. زیرا تحویل دهی قدرت به یک گروه تروریستی – دهشت افگن، بی عدالتی بود و با چنین تبعات.
- پیداست که این معاهدۀ دوحه(توطئه آمیخته با شیطنت خلیلزاد)، کمترمزخرف نبوده است.
- مشکل با طالبان، در محدودۀ بازگشایی مکاتب دختران پایان نمی یابد. آنها روزی مدارس مغز شویی را با ترویج مضامین انسان ستیزانه باز خواهند کرد، اما از تروریست دوستی، تحجر و ابعاد تبعیض های ننگین فرو نخواهند آمد.
- تجارب جهانی و اوضاع کشور ما حاکی از آنست که تحقق عدالت زمانی میسر تواند شد که عدالت خواهی در افغانستان به ثمر بنشیند ومردم دارندۀ نهاد های عدالت خواه و حکومت تأمین کنندۀ عدالت شوند.
- رهایی مردم افغانستان از زیر تسلط خونبار واسارت مرکبار طالبان، نه با طیاره های بمب افگن بدون سرنشین میسر است ونه مردم آنرا دارند. مردمی که شب وروز درد میکشند، نیاز به ایجاد تشکلهای نجاتبخش، همسویی وهماهنگی آنها بر بنیاد تأمین عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی واجتماعی و... دارند که حکومت غیر دینی به آن چهرۀ شفاف تر می بخشد.
*الظواهر در منطقۀ شیرپور با خانواده اش در پناه طالبان به سر می برد.
*عکس از صفحۀ فارسی بی بی سی.. 2 اگست 2022
..........................................
عتیق الله نایب خیل
جوبایدن چه گفت؟
«اگر فکر میکنید کسی میتواند افغانستان را در یک دولت واحد متحد کند، دستتان را بلند کنید».
قدیمی ها می گفتند که: وقتی انگشت اتهام و ملامت را به سمت کسی نشانه می رویم باید توجه داشته باشیم که چهار انگشت دیگر به طرف خودماست.
هیچ کشوری، مخصوصاً کشورهای استعماری بزرگ، بدون داشتن مقاصد سیاسی و سود آوری برای شان، کمک های بلاعوض و مفت و مجانی، در اختیار کشورهای دیگر قرار نمی دهند.
ایالات متحدۀ امریکا بعد از حادثۀ یازده سپتمبر به افغانستان لشکرکشی کرد و با سقوط امارت طالبانی حکومت دست نشانده اش را رویکار آورد. حالا که منافع اش ایجاب نمی کرد در افغانستان باقی بماند، راه اش را گرفت و رفت. جوبایدن هم برای این که رسوایی اش در بیرون رفت عجولانه و برنامه ریزی ناشده اش از افغانستان را توجیه نماید انگشت ملامت به سوی مردم ما دراز می نماید، غافل از این که چهار انگشت دیگر به جانب خودش است و به این بهانه نمی تواند جنایتِ بازی با سرنوشت مردم را کتمان نماید.
جانب دیگر این است که اگر ما هم انگشت ملامت به سوی جوبایدن دراز می کنیم، باید بپذیریم که چهار انگشت ملامت دیگر به طرف خودماست. کجای این گفته اش غلط است که: «اگر فکر میکنید کسی میتواند افغانستان را در یک دولت واحد متحد کند، دست تان را بلند کنید».
.....................................
عتیق الله نایب خیل
مثلث خبیثه!
زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان، از جانب وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا از وظیفه اش سبکدوش گردید. قربانی شدن او مثلثی را تکمیل کرد که در بیست سال اخیر بیشترین تلاش را در حفظ نیروهای تروریست طالبی و نقش فعال در به قدرت رسیدن دوبارۀ این گروه متحجر قرون وسطایی داشتند.
به همه گان معلوم است که سلاح و مهمات و هرنوع امکانات لوژیستیکی و جاهای امن برای گروه تروریست طالب به وسیلۀ پاکستان مهیا ساخته می شد و مشروعیت بین المللی اش نتیجۀ کار همین مثلث خبیثه، خلیل زاد، حامد کرزی و اشرف غنی است.
بدون شک پالیسی سازان سیاست خارجی ایالات متحده سیستم سرمایه داری حاکم بر این کشور است؛ ولی این سیستم مشوره های لازم و ضروری را از افرادی می گیرد که از اوضاع کشورهای مورد بحث مطلع باشند. بنابرآن نقش افراد را در تعیین این پالیسی ها و سیاست ها نمی توان نادیده گرفت. نقشی را که حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد در بیست سال اخیر ایفا کردند فاجعه یی را بر کشور تحمیل کردند که نتیجه طبیعی اش به قدرت رسانیدن طالبان بود.
این سه شخص اما نه تنها از نتیجۀ کارشان نفعی نبردند؛ بلکه روسیاهی ابدی نیز نصیب شان گردید. خلیلزاد به استعفا جبری سوق داده شد، اشرف غنی به صورت شرم آوری از کشور فرار کرد و حامد کرزی دورۀ تحقیرآمیزی را در داخل کشور سپری می کند و نامش نیز از میدان هوایی کابل حذف گردید. (همین یک نکته آمدن طالبان مثبت است که از اثر آن این مثلث خبیثه حذف شد.)
..........................................
داکتر لعلزاد
چه باید کرد ؟
برنامه غنی «ادامه راه نجیب با آموزش از تجربه ناکام او» است !
? آنچه غنی می خواهد «ادامه حکومت خودش تا پایان دوره ۵ ساله»، «چوروچپاول بیشتر دارایی های عامه» و در نهایت، «تجهیز/اکمال بیشتر طالبان» (برای ادامهی افغانیزه/پشتونیزه سازی کامل کشور) است!
? «تخلیه شهرستان ها»، «ملیشه سازی دولتی» و «دفاع از مراکز ولایات» (به ویژه شهرهای بزرگ/عمده)، دقیقا ادامه برنامه داکتر نجیب است که شاید بتواند عمر حکومت غنی در ارگ کابل را اندکی دراز کند (دیگر برای او هیچ مهم نیست که در شهرستان/ولایت ها چه می گذرد، روزانه چند نفر کشته می شوند و یا مردم با چه قحطی و قیمتی و مصیبت ها گرفتار می شوند)!
? حال، غنی می داند که طالبان آنقدر تقویه، تجهیز و اکمال شده اند و در تمام شهرستان ها آنقدر گسترش یافته اند که وارث بالاستحقاق و جانشین بلامنازعه قدرت او برای مدت های طولانی تر خواهند بود (زیرا او از یک سو با نابود سازی مستحکم ترین «پشت جبهات مقاومت» در گام اول، خواست که از «تجربه ناکام تسلیمی شهر کابل توسط نجیب به حکمتیار» جلوگیری کند و از سوی دیگر، رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون را آنقدر خسی و آلوده در فساد خود ساخته است که هیچیک از آن ها «شهامت مقاومت» یا «ادعای زعامت» در کشور را ندارند... با آنکه «میدان برای همگان باز است»)!
? اثبات گفته های بالا را می توان در این «ادعا» و در «میدان عمل» دید که «غنی هرگز در صدد سرکوب طالبان و پاک سازی آن ها از شهرستان ها نبوده و نمی باشد» (او فقط می خواهد که به کمک «ملیشه های دولتی و نیروهای امنیتی» خود از سقوط شهرهای بزرگ/عمده جلوگیری کند… اگر بتواند)!
? غنی با این برنامه، «تا که می چلد، می چلاند» (ادامه حکومت تا سقوط و پس از آن نوبت طالبان کرام)!
+ + +
? در چنین اوضاع و احوال، وظیفه «نسل جوان» است که با تحلیل شرایط عینی (گیرماندن در بین دو «آسیا-سنگ») و تجربه/الگوی ماندگار مسعود بزرگ، بیندیشند که چگونه می توانند خود را حفظ کنند، منسجم شوند، رهبری خود را بوجود آورند، پایگاه های مقاومت خود را ایجاد کنند، لابیگری نمایند، ارتباطات (داخلی و خارجی) خود را گسترش دهند، حلقات خود را با هم وصل کنند و به «مبارزه و مقاومت» ادامه دهند...
? اگر کسانی توان ایجاد پایگاه و شهامت مقاومت در مقابل غنی/طالب را دارند، فراخوان «پیوستن افراد و نیروهای امنیتی» به پایگاه خود را صادر کنند، تا افراد و نیروهای عدالتخواه که نمی خواهند بیهوده در صفوف غنی/طالب کشته شوند، به پایگاه آن ها مراجعه کنند و «چوب سوخت ملیشه های دولتی و طالبی» نشوند...
..........................................
نعیم اساس، پاریس
خروج نیروهای امریکایی از افغانستان،
برنده اصلی ای اس ای پاکستان
امریکا یکبار دیگر افغانستان را به مرکز تمام نا امنی های جهان مبدل کرد و بدست گرگان ای اس ای پاکستان تسلیم میکند. ادارات استخبارات پاکستان که با استفاده از ستون پنجم نظام افغانستان را متلاشی کرده، توانست با مهارت خاص یک گروه جاهل و قرون اوستایی را مشروعیت بین المللی دهند وبا هزار نیرنگ و دروغ جهان را به کمک لا بگری های چند خارجی افغان تبار قوم پرست فریب دهند و این موجودات عصر حجر را بر گرده های مردم مظلوم افغانستان حاکم سازند.
افغانستان وارد یک جنگ داخلی و قومی خواهد شد؟ پرسیدن این سوال چند سال پیش پوچ به نظر می رسید. نه در سال ۲۰۲۱. حادثه بهسود و مسلح شدن هزاران نفر در مناطق مرکزی، آغاز جنگ های قومی خواهد بود.
موجودیت یک نظام پو شالی، ضعیف و وابسته به امریکا، نداشتن یک تعریف درست از دشمن، نبود یک الترنتیف سیاسی ملی و تمایلات قومی دولتمردان افغانستان، با خروج نیروی های خارجی از این کشور، خطر از هم پاشیدن رژیم فعلی، گرفتن قدرت توسط طالبان، و جنگ داخلی را در بر دارد.
جنگ داخلی چیست و چه وقت باوجود می آید؟
جنگ های داخلی معمولاً زمانی بو جود می آیند که بخشی از مردم احساس ظلم جدی را می کنند و وقتی معتقدند که هیچ چیز دیگری جز مبارزه مسلحانه نمی تواند شرایط را اصلاح کند.
چه کسی در افغانستان احساس ظلم می کند؟ با گرفتن قدرت توسط طالبان، اکثریت جامعه، هم از مرد وزن، اقلیت های قومی و مذهبی، نخبگان، جوانان آزاد اندیش و زنان که بیشتر از ۵۰ فیصد نفوس جامعه را تشکیل میدهند، تحت تظلم طالبان قرار خواهند گرفت. قوم پرستی، زن ستیزی و تبعیضات مذهبی نزد طالبان هنوز یک پدیده عادی و نور مال به نظر میخورد .
آیا خروج نیروی امریکایی از افغانستان نگران کننده است؟
اگر مذاکرات صلح به پیروزی نرسد، خشونت های قومی ممکن است پس از خروج نیروی های امریکایی بروز کند. اشرف غنی که خود معمار حالت فعلی است، با حامد کرزی و یک حلقه خبیثه طالبان را به مشروعیت بین المللی رسانده است و امکان دارد قدرت را برایشان به یک شکلی تسلیم دهد. در این صورت جنگ قومی می تواند به راحتی آغاز شود و از آنجا جنگ داخلی سرتاسری بو جود آید.
برخی از گروه های مسلح از اقلیت های قومی می توانند تلاش های خود را در وجود یک جنبش دموکراتیک ، جبهه متحد ملی، برای مقابله با توسعه طلبی طالبان اغازکنند.
اما اگر یک رژیم وجود میداشت که تصور می شود می تواند این شبح جنگ داخلی را دفع کند ، این دموکراسی است.
..........................................
نصیرمهرین
آیا جنایت نیست؟
در ادامۀ انتشار سلسله یی از خبرهای فضیحت بار از دستگاه حکومتی افغانستان، آنچه که مقامات مسؤول در برابر زنان ودختران معیوب ومعلول انجام داده اند، حکومت افغانستان را در این زمینه و نیزخرابی نظام صحی، در سطح جهان مقام نخست بخشید.
به نقل از آژانس خبررسانی آلمان Dpa، دیده بان حقوق بشر، شام دوشنبه( 27 آپریل 2020) در نیویارک (همجنان درکابل) اعلام داشت که "در افغانستان، زنان معیوب در سطوح گوناگون در معرض استفادۀ سؤ مقامات مسؤول قرار گرفته اند."
در این گزارش درحالی که از بی مسؤولیتی مقامات حکومتی افغانستان در برابر همه معیوبین یادآوری شده، اما اشارۀ ویژه بر رفتارهای دارد که در برابر دختران و زنان چهره نموده است.
بی اعتنایی درامورصحی، آموزشی ونیازهای اجتماعی معیوبین را عمل وحشیانۀ استفادۀ سؤ جنسی نیز به نمایش نهاده است که هنگام مراجعه برای رفع نیازها از طرف مقامات مسؤول حکومتی مواجه شده اند.
مظلومان و دردمندانی را در نظر آوریم که با تأثیر پذیری از ناهنجای های گوناگون در جامعه، از نظر بدنی ویا روحی معیوب شده و ملیونها دالر برای آنها اختصاص داده شده است، اما حکومتی های فاسد، آنرا نه در خدمت معیبوبین، بلکه معیوبین را در خدمت اغراض بیشرمانۀ خود قرار داده اند.
نمی گویم که شنیدن رفتارسؤ با زنان و دختران معلول ومعیوب و ظلم در حق آنها برایم تکاندهنده بود. حتا نمی گویم که آزاردهنده بود. زیرا شنیدن چنین خبری دور از تصور وانتظارنبود ونیست. امتیازگیران و گرداننده گان حکومتهای خائن، دست نشانده وپوشالی از جمله مافیایی که اشرف غنی گردآورده است، چنان لگام گسیخته برجان و مال و ناموس مردم تاخته و آزارها رسانیده اند که من و مایی با آن آزارها زیسته وشب را به یاد آزار دیده گان به سحر برده، به قدر کافی رنج نویس و درد سرا شده ایم. شنیدن چنین خبرها به دامنۀ نفرت واندیشیدن به نیازگم شدن روی این دارودسته های فاقد احساس انسانی و بی اعتنا به حد اقل وظایفی که در محافظت حتا انسان معیوب و معلول دارند، می انجامد. ***
یادآوری: عکس از متن انگلیسی گزارش Human Rights Watch گرفته شده است. برای مراجعه به این منابع: https://www.hrw.org/video-photos/video/2020/04/27/afghanistan-women-disabilities-face-systemic-abuse.
.................................................................
محمد عارف منصوری
چرا از گذشته عبرت نمى گيريم ؟
سقوط حكومت داكتر نجيب، از اقدام قومگرايانه و تعصب آلودى آغاز شد كه بقول فريد مزدك از اعضاى رهبرى حزب وطن، نجيب مى خواست يك جنرال پشتون را روى سينه اقوام غير پشتون بنشاند و توسط جمعه اسك، شمال را كه آبستن بحران بود، مهار كند. اما علاوه بر آن كه مهار نشد. وخامت روزافزون وضعيت، منجر به سقوط رژيم و برچيده شدن حاكميت چهارده ساله چپ در افغانستان گرديد.
حالا نيز اشرف غنى احمدزى، سلاله نجيب احمدزى، يكى ديگر از هم قبيله هايش را بنام جنرال ولى احمدزى قوماندان قول اردوى ٢٠٩ شاهين در شمال تؤظيف نموده تا زهر چشمى باشد به سه محورقدرت محلى يعنى جنرال عبدالرشيد دوستم، استاد عطاء محمد نور و حاجى محمد محقق كه هر يكى از نفوذ گسترده ىدرشمال برخوردارند.
بى ترديد اين گونه اقدامات قومگرايانه، آن هم در آستانه خروج احتمالى سربازان خارجى و ورود احتمالى طالبان در ساختار قدرت كه امكان بروز مجدد تقابل هاى قومى و استخوان شكنى هاى دهه نود را بعيد نمى نماياند، نه تنها به ضرر حاكميت نيمبند و فاقد مشروعيت ارگ است بلكه هرگز با منافع و مصالح كل افغانستان مطابقت ندارد.
شايد غنى چنين محاسبه نموده باشد كه جنرال دوستم مهره ى منزوى صحنه سياسى افغانستان است كه ديگر توان مانور هاى قبلى را ندارد و خطرى از ناحيه وى متصور نيست. اما تاريخ نشان داده كه بزرگترين بحرانات سياسى و اجتماعى از جرقه ى حوادث كوچكى مشتعل گرديده.
همان طور كه زوال حكومت كمونيستى از اختلاف درون حزبى و سركشى و بغاوت جنرال مومن اندرابى كه خود عضو حزب وطن بود، آغاز و دامنه ى آن با مخالفت هاى ديگران وسعت پيدا كرد تا منجر به دو پارچگى رهبرى حزب و دولت و فروپاشى كامل آن شد.
نمي دانم چرا سياستمردان بى درايت و بى كفايت افغانستان هيچ گاهى از گذر زمان و وقايع تلخ آن نمى آموزند و عبرت نمى گيرند.
..........................................
نصیر مهرین
چهره ی کمک و برادری
با تروریست ها عیانتر می شود
از قراین لشکر کشی هایی حکومت پاکستان که از دوماه به این سو علیه طالبان پاکستانی در پیش گرفته است، از دیدارهای ابلاغ نشده ی مقامات پاکستان و افغانستان، هجوم بخش وسیعی از تروریست ها از وزیرستان به سوی افغانستان، عیانترشدن آرزوهای جفا آمیز وضد مردمی رئیس جمهورکرزی ،که برای بازگشت طالبان دارد ( نه وفا به عهد وسوگند به قانون اساسی و نظامی که در رأس آن قرارگرفت) ، فرستادن پیام های علنی برای گروه جنایتکاری که هر روز دهشت و وحشت می آفریند، مانع شدن سهمگیری سلاح ثقیل علیه عملیات جمعی تروریست ها، آزاد نمودن تروریست ها از زندان ها وانکار از نقش تروریستی دگر باره ی آن ها، همه وهمه، از ایجاد فضایی حاکی است که کرزی و گروه ارگ نشین وی در واپسین ایام نکبت بارحکومت خویش ، خدمت به تروریسم را عیانتر می نمایند.
سوکمندانه نبود جنبش گسترده ومؤثر ضدتروریستی، که در برابر چنین خیانتی ایجاد مانع کند، فریبکاری قدرت های بزرگ و دروغ بودن مبارزه ی ضد تروریسمی که مردمان رنجدیده ی جوامع مانند افغانستان را تهدید می کند، دیدارها وعهد وپیمان هایی که در خفا با تروریست ها می بندند، همنوایی بیشتر وعمیق تر قدرت خواهان متقلب با تروریست ها و موجودیت اشخاص ونهاد های شبیه طالبان در جامعه؛ فضای پرمخاطره تری را در چشم انداز قرار می دهد. فضایی که می گوید: زندگی زنان ومردان، کودکان وشاگردان مکاتب ودانشگاهیان، مدافعین آزادی بیان، مدنی اندیشان، مدافعین رعایت کرامت انسانی، ومخالف اعمال اپارتاید اجتماعی وجنسی وملیون ها انسانی را که چند دهه است بار رنج و درد را بر شانه دارند، بازگشت وحشت آمیز ترین دست پرورده گان بن لادنی تهدید می کند.
سخنانی را که دیروزحامد کرزی بر زبان آورد، بوی عیانترشدن خدمت به طالبان و رشد خطری را می دهد. حامد کرزی با وجود جنایت های که طالبان انجام داده است، وهر روز سیر فزاینده یافته، به برادری محکم تر با آن ها اصرار ورزید. در کمال دیده درایی نقش تروریست هایی را که از زندان ها آزاد کرده بود، انکار کرد.
جدی گرفتن این خطر ومقابله با آن، مستلزم گسست از بی تفاوتی ،هماهنگی تحرکات پراگنده، سمت وسو یافتن فعال وهماهنگ آن علیه جهالت اندیشی هایی است که از دل خویش، تبهکاری ونابودی انسان و آرزو های انسانی را باز تولید می کند.
..........................................
محمد حیدر اختر
کودتای ننگین هفت ثور
به روز پنجشنبه هفتم ثور ( 1357)، خلقی ها وپرچمی ها علیه حکومت محمد داود خان کودتا کردند. آمادگی کودتا را از وقتی گرفته بودند که داودخان از تکیۀ بیشتر به اتحاد شوروی خود را کنار کشید وبا کشورهای عربی و ایران و روابط اقتصادی را روی دست گرفت. معلوم بود که امریکا هم خوش بود. قتل میر اکبر خیبر، مراسم دفن او وسخنرانی های سیاسی سبب شد که داود خان امر توقیف تعدادی از رهبران خلق وپرچم را بدهد. در آن وقت به خواهش شوروی و ضرورت کودتا هر دو جناح وابسته به شوروی وحد ت کرده بودند.
بلی آن ها کودتا کردند. از همان روز فجایع، جنایات ومردم آزاری تمام افغانستان را فرا گرفت. ملیون ها انسان آسیب دیدند. در اول وبرای چند ماه هر دو جناح در شکنجه واعدام ده ها هزار انسان سهم مشترک داشتند. بعدا خلقی های بی سواد، به همکاری دستگاهٔ جاسوسی " اکسا" تعداد زیادی را زندانی و یا به قتل رسانیدند. پرچمی ها از جنایات مشترک خودشان با خلقی ها چیزی نمی گویند. پرچمی ها که لفاظ وحیله گر تر ومنافقتر ازخلقی ها استند، جنایات زمان حکومت مشترک را به حفیظ الله امین ( خونخوار جاهل ) ارتباط می دهند. ولی وقتی که خودشان به وسیلۀ تجاوز شوروی قدرت را گرفتند، خاد دستگاه شکنجه وجاسوسی را به جای اکسا به کار انداختند. در وقت حکومت پرچمی ها خلقی های جنایتکار هم مشارکت داشتند. غیر از چند نفر آن ها . دروقت پرچمی ها چیزی که بسیارتر دامنه یافت، همان جنگ وبمبارد قوای شوروی و افغانستانی بود . قصبات ودهات ، شهرها ویران گردیدند. مهاجرت بیشتر شد. ملیون ها انسان سرگردان شدند.
بلی، کودتای سیاه روز هفتم ثور، یک فاجعه بود. مگر فاجعه آفرین ها که تعدادی با بدنامی مرده ویا کشته شده اند، تعدادی از آن ها با بی حیایی ، با پر رویی به لجبازی پرداخته حاضر نمی شوند که جنایات خود را قبول کنند. این عدم قبولی معلوم می کند که جهالت وو خونریزی های زیادی را مرتکب شده اند.
کار دیگر جانیان قاتل و وطنفروش خلقی – پرچمی، این است که دورۀ بعد از سقوط خود را از قدرت یا دوره حکومت جنگی مجاهدین را به رخ می کشند. وبه گفتۀ مردم " غت مغتولی " می کنند. هرکس که از تأثیر جنگ های مجاهدین انکار کند، دل خلق خدا را آزار می دهد که آزار دیده اند. مگر جنگ های مجاهدین قبلی جنایات، وطنفروشی خلقی پرچمی را به هیچ صورت پت وپنهان ویا توجیه نمی کند. هرکدام آن ها تقصیر ومسوولیت خود را به گردن دارند. واین هم قابل تذکر است که جنرال های قاتل عضو "کی جی بی" وعضو خلق وپرچم، در جنگ های ویرانگر مجاهدین وبربریت زمان طالبان،هم مشارکت داشتند.
پیام ما در این روز به مردم شریف ما، ،به اولادها و نواسه های جنایتکاران خلقی وپرچمی این است که آن ها را خوب وخوبتر بشناسند. آن ها را محکوم کنند. آن ها باید محاکمه شوند. وقتی گروه خادیست از فیس بوک وانترنیت وخارج نشینی استفاده می کند و به دفاع دوران وحشت می پردازد، ویا رئیس جنایتکاران خاد، داکتر نجیب را ستایش وتوصیف می کند، در زخم های مردم مظلوم، به بیوه های آن دوران، به مادران داغدیده وبه یتیم ها نمک پاشیده وتوهین می کنند.
در این روز به خانواده های محترمی که شهید داده اند و ستم کشیده اند، همدردی خود را ابراز داشته وبه روح شهدای پاک درود می فرستیم . هزاران نفرین به جانیان خلقی و پرچمی و خادیست ها.
...........................................
داکتر عنایت الله شهرانی
حاجی غلام سرور دهقان «کابلی»:
بیرون شود از طبع چو خورشید کلامم
در غرب دهـــــد لامعه از شرق پیامم
الحاج غلام سرور دهقان کابلی چون نوری در وطن ما افغانستان تابید و روشنی او تا هنوز پا بر جاست. زمانیکه دهقان در اوج شهرت خود رسید، علمای بزرگ و عرفاء و متصوفین گرد او حلقه میزدند و شب ها را سحر کرده از تاریخ، ادبیات، عرفان و تصوف بحث ها و صحبت ها انجام میدادند. خانقاه حاجی دهقان از بسکه در میان اهل دانش شهرت یافت، هرکسی دل دیدن و شنیدن آنرا مینمود، خوانق شیراز را بیاد میآورد و لسان الغیب حضرت حافظ را در مقابل چشمان تصور میکرد، زیرا حاجی دهقان ارادت بلندی بمقام معنوی حافظ قایل بود و ارادت او به حافظ بود که اشعارش، گفتارش و عقایدش مشابهتی به افکار ملکوتی حافظ دارد.
حاجی دهقان عاشق بزرگی است، عشق در زنده گی او تأثیر کرد و همان عشق اورا از عالم ظاهر در عالم باطن آورد، همان عشق اورا به عرفان کشانید و همان عشق اورا شاعر ساخت.
عشق سرکش در ضمیر مـــا اگر ننهاده دام
دل چرا در سینه خودرا همچو بسمل میزند؟
دهقان عشق مجنون را به لیلا و چشم امیدش را به محبوبش چنین اظهار میدارد:
باز چشم من چو مجنون راه محمل میزند
یا منم دیوانه یـــا لیلاست منزل میزند
در خصوص ظاهر و باطن گوید:
ظاهرم «دهقان» به باطن پای تا سر علم حق
چون ید بیضاء درون آستین بـــودیم مـــا
زور عشق را دهقان کابلی اینطور میداند:
شیخ و برهمن حیرت است مذهب عشقباز را
وانکه صنم شکسته هــــم بنده بشد ایــــاز را
شعر دهقان قدرت عشق را بر محمود غزنوی طوری توضیح میدهد که بت شکن بزرگ چون محمود در مقابل بنده اش ایاز نتوانست استقامت کند و بندۀ بنده بشد چنانچه شاعر درین باره گوید:
محمود غزنوی کـه هزاران غلام داشت
عشقش چنان گرفت که غلام غلام شد
حضرت یوسف(علیه السلام) را گویند که در زیبایی و خوش صورتی بی مانند بود و مردمان عام که قدرت عشق را در وجود شان دیدند از آنرو عشق خداوند بی نیاز را بر یوسف پیامبر برحقش دادند و گفتند:
عشق مه رویان اگر بد بودی ایزد در کلام
اینقدر در سورۀ یوسف چرا پیچیده است
حاجی دهقان اشعار و غزلیات خودرا همه از روی عشق سراییده و در هر غزل خود از آن یاد میکند:
منجم فکرم، ماه نو را بخواب چون تیغ دیده امشب
ستارۀ بخت عشقبازان، ببــرج طالــع تپیــده امشب
دهقان عشاق را در تاریخ نیک میشناسد و در بارۀ هریک سخنی میگوید و در فسون عشقبازی فرهاد را خاص می شمارد:
در فسون عشقبازی، هیچ کس فرهاد نیست
گـرچه نوک تیشه را شیرین بدندان میگزد
حاجی دهقان عشق سرکش و گریبانگیر خود را چنان مقام منیع و لایتجزا از وجودش میداند که حسنی حضرت سلیمان(علیه السلام) را در مقابل این مقامش مبالغۀ حسرت بر او میبندد:
مادر گیتی به من دستار «کرمنا» گــذاشت
هر زمان انگشت حسرت را سلیمان میگزد
عشق حاجی دهقان کابلی در اشعارش بوضاحت آشکاراست:
وحشی یی صحرای عشقم خانمان گم کرده ام
مرغ شاهین دیده ام مـــن آشیـان گـم کرده ام
اگر در بارۀ اظهارات عشقی حضرت دهقان سخن بگوئیم باید همه دیوان اورا در اینجا بیاوریم و علاوه از آن به هر یک شرح و بسطی بدهیم که در آن صورت این مقاله ظرفیت آنرا ندارد. نگارندۀ این سطور نسخه ای از چاپ دوم دیوان «مزرعۀ دهقان» را بدست آوردم، بعد از مطالعۀ آن لازم ندانستم در مقام منیع عرفانی و ادبی حاجی دهقان کابلی سخنی را بمیان بیاورم، زیرا دانشمندان بزرگ و شخصیت های علمی و ادبی وطن مان نوشته های عالی بگونۀ تقریظ علاوه کرده اند، ناشر چاپ های اول و دوم دیوان و شاگرد و مرید با صفای حاجی دهقان، حاجی یوسف نظری گوید: «من از دهقان و از زنده گی و عرفان او چیزهای زیادی دیده ام».
جناب لطیف ناظمی از ادباء اول و طراز کشور می آورد: «دهقان با آنکه در پیری مرد ولی مرگش در سطح پیر مردان عادی نبود چه او یک هنرمند، یک شاعر و یک عارف وارسته بود و مرگ هنرمند راستین از کوه سنگینتر است».
مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی که بمانند شیخ محمود شبستری(رح) که سوالات عارف بزرگ هرات امیری حسینی سادات(رح) را جواب داده در ادبیات عارفانۀ دهقان با مطلع: «هرچه پالیدم علم عشق در دفتر نبود» استقبال نموده و بیتی به چنین مقطع زیبا رسانید:
همچو دهقان در قرائت خانۀ گیتی «بشیر»
هرچه پالیدم علــــم عشق در دفتــر نبود
شاعر شهیر و چهرۀ شناخته شده وطن رازق فانی میگوید: «دریغ که آن رهنورد گمنام کوره راه حقیقت و عشق ناشناخته از پیش چشم ما گذشت و حالا که در میان ما نیست میدانیم که «دهقان» مردی از تبار بزرگان بود».
جناب استاد عبدالرشید بینش یکی از دوستان مرحوم دهقان از شعر دهقان چنین وصف مینماید:
«شعر دهقان مخصوصاً برای آنانیکه از عرفان و تصوف سر رشته دارند واقعاً این پیام آور جهان معنی است».
شادروان محمد طاهر بدخشی به اسم مستعار «ابوذر ویسی» که عمری را به شاگردی و مریدی حاجی دهقان سپری نموده میگوید: «... و در حیات تأملی عمیقی که مخصوص عرفای فقیر، چنان فرو رفت که ماحول خویش را مدتها فراموش میکرد..» بعد از نوشتۀ ابوذر ویسی متن کتاب می آید، اشعار و غزلیات دهقان بحدی جاذب و جالب است که خواننده را غرق حیرت میسازد و به جهان دیگری میبرد.
مرحوم استاد عبدالحسین توفیق مؤلف کتاب های زیاد در شأن دهقان و تاریخ وفات او گوید:
گفت تـــوفیق سال تـــاریخش
«بود دهقان یکی آفتاب سخن»
شادروان عبدالقدیر پور غنی در شأن دهقان و تاریخ وفات او گوید:
شاعـــــر نامــــدار ما دهقان
حافظ عصر و سعدی دوران
خردم «آه» کشید و گفت هی هی
از جهــــان رفت سرور دهقــــان
جناب عبدالکریم منشی در منزلت دهقان چنین گوید:
بـود درویش صابــــر و شاکـــر
متـوکل به حضـــــــرت رحمن
دانشمندانی را که درین سطور نام گرفتیم، هریک استادان بزرگ و ادبای فرزانۀ وطن می باشند که صلاحیت های ادبی و رایی آنها در جامعۀ افغانستان ارزش بسزا دارد.
مرحوم طاهر بدخشی بنام ابوذر ویسی و یکتعداد بزرگان دربارۀ اصل و نسب حاجی دهقان اشاراتی دارند و برای اینکه نسب حاجی دهقان را بخوبی شناخته باشیم اینک نظر مختصری را برشته تحریر می آوریم.
اصل و نسب و اسلاف مرحوم غلام سرور دهقان:
غلام سرور دهقان از قبیلۀ برلاس تورکان سمرقند است که ابوالآبای او امیر تیمور صاحبقران مشهور به کورگان و او از جهانکشایان بزرگ عصر خود است، کسانیکه از امیر تیمور بیادگار مانده اند همه را تیموریان می گوید و یک تعداد اولادۀ امیر تیمور از طرف میران شاه فرزند تیمور به توسط جهانکشاۀ بزرگ دیگر بنام میرزا ظهیرالدین محمد بابر که مؤسس حکومت تیموریان هند می باشد از جانب هندوستانیها و جمعی از مؤرخین باسم «مغول اعظم» شناخته شده اند که باید تصحیح گردد و آنها مغول نبوده و به قبیلۀ برلاس و تورکان سمرقندی ارتباط دارند.
درین مختصر این نگارنده علاقه ندارد که تاریخ تیموریان و جهانکشاییهای آنها را شرح دهد، بلکه میخواهد به صفحات علمی، دینی، ادبی و تصوفی این فامیل بصورت بسیار کوتاه تماس بگیرد. من سعی میدارم در گفتار خود عادی تر و بیطرفانه بنویسم و اگر گاهی کلمۀ «نوابغ» ویا نابغه را در شأن کسی از تیموریان نسبت بدهم به معنی آنست که اگر نابغه نباشند واقعاً به نبوغ نزدیکی دارند.
اگرچه این فامیل بنام فاتح و حکام بزرگ در تاریخ معرفی و شناخته شده اند ولی مهمتر از آن اینکه قاطبۀ شهریاران تیموری علما، ادباء و نویسنده گان و مشوقان علم و هنر بوده اند و توجه خاص به فرهنگ و احیاء آن داشتند و بهتر است تعدادی محدودی از آنها را که در علمیت و دانش امتیاز خاص داشتند درینجا ذکر کوتاه نمائیم.
فاتحان دانشمند از اجداد دهقان:
1- امیر تیمور:
تیمور بیک فرزند امیر تراغای و برادرزادۀ حاجی برلاس است که در کش «شهر سبز امروزی» سمرقند تولد یافته، در طفولیت حافظ قرآن شد و مکاتب و مدارس محلی و غیره را به پایان رسانید، حافظۀ محیرالعقولی داشت هرچیزی را که خود یکبار خوانده ویا شنیده بحافظه سپرده که این عادت نوابغ میباشد قرآن پاک را از اول تا آخر میخواند و قطعاً کلمۀ از نزدش خطا نمیشد، تفسیر آیات را با شأن و نزول شان میدانست، بزبانهای عربی و فارسی علاوه از لهجات مختلف تورکی آشنایی داشت، امیر تیمور در مذهب سنی حنفی و بسیار متعصب بود. در طول عمر خود با همه علمای بزرگ ممالک مفتوحه اش مناقشات میکرد. حضرت حافظ و ابن خلدون و صدها عالم و مؤرخ و دانشمندان دیگر را دیده و سوالات و جوابات در میان شان صورت می یافت.
در جنگ ها شخص بیرحم و بی عاطفه و در مقابل علماء و دانشمندان تواضع داشت، خودش اهل قال بود و به اشخاص اهل حال احترام داشت و از خود پیر طریقت داشت، مولانا جلال الدین محمد بلخی و اشعار او را احترام نداشت و بعضی اشعار اورا خارج از دایرۀ دین میدانست. تیمور سخنگوی رهبر بزرگ و سالار عمدۀ رزم آوران بود و طوبیکه گفتیم ذهن او ذهن نوابغ بود و آنقدر ذهین بود که نظیر نداشت، در کتاب «منم تیمور جهانکشا» در خاطرات اسقف سلطانیه راجع به امیر تیمور اسقف چنین میگوید: «شاید در دنیا کسی بوجود نیامده که حافظه ای قوی تر از حافظۀ امیر تیمور بیک را داشته باشد و یکی از عوامل مؤفقیت این مرد نیروی حافظۀ اوست اگر از بام تا شام یکصد نفر از امراء و افسران خودرا بپذیرد و برای هر یک از آنها دستوری صادر کند که با دستور دیگری فرق داشته باشد تمام آن دستورها را بیاد دارد و میداند که هر یک از اوامر وی در چه موقع باید اجراء شود». (ص 428)
چون امیر تیمور از اهل دانش بود از آنرو اولادۀ او جمله به علم و دانش و فرهنگ علاقمند بودند و صاحبان تألیفان و آثار گرانبها شدند و در زمان امیر تیمور به نقل از کتاب فکری سلجوقی خط «تعلیق» اختراع شد و بعداً با «نسخ» یکجا شده و «نستعلیق» را ایجاد کردند.
2- میرزا بایسنقر ابن شاهرخ ابن تیمور بیک:
وی از خطاطان بلند پایه و از ادیبان عالیمقام می باشد در شعر «عالی» تخلص میکرد در کتاب مجالس النفایس امیر علیشیر نوایی آمده است که «سلطانعلی مشهدی بکرات خط نستعلیق ویرا ستوده است». نمونۀ کلام:
گدای کـــــوی او شد بایسنقر
گدای کوی خوبان پادشاهست
آقای علی احمد نعیمی مینویسد: «بایسنقر در هرات کتابخانۀ بزرگی تأسیس نمود که در آن چهل نفر از خطاطان و خوشنویسان و چهره کشایان معروف به استناخ کتب و مصور نمودن آنها اشتغال داشتند». (ص 79)
اگرچه شاهرخ میرزا پادشاه صاحبدل و دانشمند بود و مادر بایسنقر ملکه گوهر شاد بیگم در عمرانات و انکشاف فرهنگ هرات و خراسان کارهای زیاد کردند ولی بایسنقر میرزا که در حافظه و دانایی آیتی بود و در زمان خود به کسی برابر نمیشد رنسانس هرات ویا بزرگتر بگوییم شرق را او گذاشت او با همه شعراء و نویسنده گان پیشین آشنایی داشت و شب ها را با برادرانش میرزا اولوغ بیک و میرزا ابراهیم در مناقشات ادبی سحر میکرد و از دانش و عمق او همگان انگشت حیرت بدندان میبردند، در کتاب مذکور آمده است که «باید بایسنقر را سلطان هنرمندان خواند». (ص 81)
3- میرزا اولوغ بیک:
در توصیف این سلطان بزرگ و این امپراتوری با سواد ضرورت نیست در اینجا سخن بیان آید زیرا اورا در همه تواریخ وصف ها کرده اند، او منجم بزرگ بود و بگونۀ یک نابغه در علم استرانومی بصورت خدا داد حاکمیت داشت، چنانچه رصدخانۀ او که تا هنوز در سمرقند موجود است هزاران عالم علم استرانومی را به خود در طول تاریخ جلب کرده است. اولوغ بیک کتابها نوشته از جمله «زیچ اولوغ بیک» را مولوی آخندزاده و حبیب الله قندهاری آنرا از تورکی به فارسی ترجمه کرده اند.
4- سلطان حسین بایقراء:
شرح دانش و خدمات او در خراسان خاصتاً در هرات باستان در قلم نمی گنجد او مغز متفکر، خادم دین و ادب و علم و هنر بود. چونکه مقام دانش و علمیت عالی داشت جناب نعیمی در کتاب صورتگران و خوشنویسان هرات دربارۀ او مینویسد: «آخرین سلطان دودمان تیموری هرات سلطان حسین بایقراء سراسر کشور را منور نموده در هر گوشه و کنار آن شاعر، نقاش، مصور، تذهیب کار و... ترتیب مینمود». (ص 43)
حسین بایقراء، علیشیر نوایی و بایسنقر بانیان رنسانس شرق در هرات میباشند و سلطان حسین را بزرگان بنام پادشاه صاحبدل می دانند.
5- شاه غریب میرزا غریبی:
این دانشمند بی بدیل و عالم متبحر فرزند سلطان حسین بایقراء از نواسه های عمر شیخ ابن امیر تیمور است، گویند دارای صحت خوب نبود و مدتی منحیث حاکم هرات کار کرده است. امیر علیشیر نوایی در مجالس النفایس گوید: «شاه غریب میرزا شوخ طبع و نازک خیال و دقیق فهم، جوانی است در نظم و نثر نظیرش معدوم و در متخلیه و حافظه عدیلش نامعلوم». (ص 128 مجالس النفایس)
او بمانند جدش امیر تیمور از حافظۀ محیرالعقولی برخوردار بود، دیوانهای تورکی و فارسی دارد، بابرشاه امپراتور هند در بارۀ غریب میرزا گوید: «دیگر غریب میرزا بود... طبعش خوب بود اگرچه بدن او ناتوان بود کلامش سرغوب بود (غریبی) تخلص میکرد، دیوان هم ترتیب داده بود، ترکی فارسی شعر میگفت این بیت از اوست:
در گذر دیـدم پریرویی شدم دیوانه اش
چیست نام او کجا باشد نـدانم خانه اش
شاه غریب میرزا برادراندر بدیع الزمان میرزا میباشد که او هم صاحب دیوان های فارسی و تورکی می باشد.
6- بابر شاه:
بابرشاه یکی از امپراتوران بزرگ و فاتح هندوستان است، پدرش عمر شیخ ابن ابوسعید، ابن محمد ابن میران شاه ابن امیر تیمور میباشد، او علاوه از فتوحات در عمر کوتاه خود هم جهانداری و شهریاری کرد و هم کتاب خواند وهم نوشت. توزک بابری ویا بابرنامه او شهرۀ آفاق یافته و بزبان های مختلفه ترجمه شده است. هنری الیوت میگوید: «بابرنامه از بهترین و راست ترین کتب شرح حال خود نگار است و به هیچ صورت از کتاب لشکر کشی گزینوفون و تبصره های سیزار کمتر نیست». (ص 47، ظهیرالدین محمد بابر)
تألیفات بابر: بابرنامه، رسالۀ عروض، دیوان بابر، مبین (فقهی)، نظم رسالۀ والدیه، فتاوای بابری وغیره همچنان بابرشاه خطی را اختراع کرد که آنرا موسوم به خط بابری میدانند. بابرشاه پادشاه افغانستان نبوغ علمی و عسکری داشت.
7- همایون:
فرزند بابرشاه دیوان فارسی دارد و در علوم و ادبیات دسترسی کامل داشته است.
8- جهانگیر:
نورالدین محمد جهانگیر ابن اکبر ابن همایون ابن بابرشاه... ابن امیر تیمور یکی از امپراتوران دانشمند و ادبای وقت خود بود، جهانگیر که بنام شهزاده سلیم مشهور بود در چهار ساله گی به تحصیل و کسب علم نزد ارباب دانش زانو زد، علاوه از زبان های ترکی، فارسی و عربی بزبان های محلی آشنایی حاصل کرد، در مناقشات علمی علاقۀ مفرط داشت در وقت امپراتوری اش دربار او دارای صدها شاعر و عالم و مؤرخ بود. در انکشاف ادبیات فارسی میتوانست با دورۀ طلایی سلطان محمود غزنوی رقابت کند، نورجهان بیگم یا ملکۀ حسن و سخن زوجۀ جهانگیر بود که در وقت و زمان خود در زبان فارسی سرآمد زنان و خیلی مردان گردید، در عدالت جهانگیر شهرت بسزاء داشت و کلمۀ «عدل جهانگیری» در میان مردم مروج بود. در مقدمۀ کتاب جهانگیر نامه می آورند که: «جهانگیر به علم و ادب عشق می ورزید و خود دارای قریحه ای سرشار و ذوق سلیم و طبع سالم بود. او ارزش شعر و نثر را درک میکرد و خود به سلامت مینوشت و به روانی میسرود». جهانگیر خود گوید: «مرا ذوق تصویر و مهارت در تمیز آن بجایی رسیده که از استادان گذشته و حال هرکس بنظر در آید که بی آنکه نامش مذکور شود بدیهه دریابم که کار فلانست بلکه اگر مجلس باشد مشتمل بر چند تصویر و چهره و هر چهره کاری یکی از استادان باشد می توانم یافت که هر چهره کار کیست و اگر در یک صورت چشم و ابرو را دیگری کشیده باشد در آن صورت می فهمم که اصل چهره کار کیست و چشم و ابرو را که ساخته». (ص 51 و در اصل متن ص ص 4- 462)
9- داراشکوه:
فرزند شاه جهان و جد اعلی او امیر تیمور است او هم از نوابغ دوران و از نوادر زمان است، او در میان بزرگان علم و دانش شهرت جهانی دارد، کتاب های را که تألیف نموده تعدادی از آنها قرار ذیل میباشد: مجمع البحرین، سفینة الاولیاء، حسنات العارفین (اهل یقین)، حق نامه و غیره نوشته است. با ملا شاۀ بدخشی ارادت می ورزید، تخلص او قادری بود، نمونۀ کلام او:
هر خم و پیچی که از تار زلف یار شد
دام شد، زنجیر شد، تسبیح شد، زنـــار شد
(از فرهنگ دهخدا)
10- شاه جهان ابن جهانگیر ابن ... امیر تیمور:
شاه جهان در مورد ملا شاه بدخشی میگوید: «در هندوستان دو پادشاه است، یکی شاه جهان و دیگری ملا شاه». (ص 273، پیمان، ترجمۀ فاضل)
ملا شاه در باره شاه جهان گوید:
ای شاه جهان ز اهـــل دردی شاباش
در عهد خویش طاق و فردی شاباش
دل را به وصال زنده کــردی شاباش
شابـاش درین زمــانه مــردی شاباش
شاه جهان در تصوف وارد بود، ادبیات را نیک میدانست و عالم بود.
11- جهان آرا بیگم:
دختر دانشمند و عارفۀ شاه جهان است، اینک نمونۀ کلام او:
گر میسر شود آن روی چو خورشید مرا
پادشاهی چه که دعوای خـــدایی بکنم
وی مرید ملا شاه بدخشی بود.
12- زیب النساء مخفی:
دختر اورنگزیب عالمگیر ابن شاه جهان ابن ... امیر تیمور است. صوفیه و عارفه و صاحب دیوان است او گوید:
دختر شاهم ولیکــن رو به فقـــــــــر آورده ام
زیب و زینت بس همینم نام من زیب النسأست
ابراهیم میرزا و مسعود میرزا از تیموریان مهم و عالم و دانشمند هرات می باشند که آثار مهم از آنها باقیست اگر ما در باره دانش و لیاقت هرکی از تیموریان سخن بگوئیم کتاب مفصل باید بنویسیم زیرا چند شخصیت مشهور شان را بصورت مثال آوردیم وگرنه گفتار فوق به هیچ صورت بسنده نمی تواند باشد.
و اما سرور دهقان کی بود؟
سرور دهقان از نواسه های شهیر امیر تیمور صاحبقران است که در سدۀ اخیر در شهر کابل نور پر فروغش را بسان اسلافش درخشانید. دانش، لیاقت، ذکاوت و ادبیات را در فطرت با خود داشت، آن چنانکه همه شخصیت های ذکر شدۀ بالا داشتند. جای بسی خوشبختی است که شجرۀ نسب حاجی دهقان بدست خواهر گرامی مستوره جان دهقان بنت حاجی غلام سرور دهقان کابلی موجود بود و من آنرا به جهت اقوال بالا می آورم.
تیموریان عموماً کابل و افغانستان را دوست داشتند، تیموریان هرات، هرات را نگین زیبای شرق در تمدن ساختند، تیموری دیگر بابرشاه کابل را بحدی دوست داشت که در وقت مردن وصیت کرد تا جسدش را بکابل دفن کنند، همایون پادشاه افغانستان و امپراتور بزرگ در بالاحصار کابل تولد یافت.
دو شهریار با فرهنگ تیموری بنامهای میرزا الوغ بیک و میرزا ویس که کاکا و برادرزاده بودند پغمان و کابل را آباد کردند و پغمان را در آن زمان «پمقان» گفتند. نهرها آباد کردند و عمارات ساختند، مرحوم عبدالحی حبیبی دربارۀ عمرانات کابل از جانب تیموریان در کابل «تاریخچۀ مختصر افغانستان» شرح داده است، باغها در کابل و اطراف آن آباد کردند و مملکت مارا پرفروغ و زیبا گردانیدند.
حاجی محمد یوسف نظری غالباً بهمین دو برادر و برادرزاده تعلق میگیرد. ناگفته نماند که این اولوغ بیک با اولوغ بیک جد حاجی دهقان فرق دارد. زیرا این اولوغ بیک عم بزرگوار بابرشاه و فرزند ابوسعید است و میرزا ویس فرزند سلطان محمود ولد ابوسعید می باشد، این دو نفر در حقیقت عاشقان وارستۀ کابل بودند که به وجب وجب زمین کابل دست بردند و بزیباییهای آن زیاد کوشیدند.
مرحوم حاجی دهقان کابلی نواسۀ میرزا اولوغ بیک شاهرخ میرزا امپراتور تیموری میباشد که شخص اولوغ بیک نیز از امپراتوران تیموری است، فرزند اولوغ بیک میرزا عبداللطیف در مقابل پدر نامردی کرد و عمال او میرزا اولوغ را شهید ساختند، بابرشاه ازین واقعه سخت بد میبرد و شعر مشهور را در آن قضیه مثال میدهد:
پدر کشـته را پادشاهی نشاید
اگــــر شایــد شش ماه نپاید
واقعاً عبداللطیف بعد از آن روی خوش نمیبیند و در میان چند ماه از میان برده میشود، در مجالس حاجی دهقان این کلمات بسیار شنیده شده است که «ده بوری» بمعنی «قریۀ گرگها»، «قرغه» بمعنی «زاغ»، «اورته باغ» بمعنی «باغ میانه» وغیره چون قریۀ ده بوری را تیموریان آباد کرده بودند از آنرو تا سالهای اخیر حضرت شیخ ما جناب غلام سرور دهقان بدان جا حیات بسر میبرد.
پیوند حاجی غلام سرور دهقان با امیر تیمور:
امیر تیمور پدر شاهرخ میرزا، شاهرخ پدر اولوغ بیک میرزا، پدر میرزا عبداللطیف بیک، پدر میرزا احمد بیک، پدر مشتاق بیک، پدر قاسم علی، پدر میرزا احمد بیک، پدر محمد محسن، پدر محمد اعظم، پدر غلام سرور دهقان، پدر محترمه فغفوره احسانیار که صاحب دو فرزند بنامهای عبدالصبور احسانیار و غلام یحی احسانیار و محترمه مستوره دهقان که صاحب چهار فرزند بنامهای داکتر رفیع دهقان، عبدالحی دهقان، نقیب الله دهقان و محمد ادریس دهقان. درین شجره که مستقیماً جد حاجی دهقان به امیر تیمور صاحبقران (صاحبقران، کسی که در وقت انعقاد نطفه ویا هنگام تولد او در بعضی سیارات مانند زحل و مشتری قرآن باشد و در قدیم منجمان این قرآن را بفال نیک میگرفته اند، بعنی صاحب طالع نیک) منتهی میشود.
نگارنده این سطور در مقاله «سخن ران فارسی در هند در مثال بیدل» چاپ جریدۀ میزان در دهلی مقاله ای را در شأن حضرت ابوالمعانی بیدل نوشته ام و در آن به تیموری بودن حضرت بیدل گفته ها آورده ام و از آن جمله محمد افضل سرخوش بدخشانی که صاحب تذکرۀ سرخوش است آورده بودم که از میرزایان تیموری بدخشانی میباشد که او از اسلاف محمد طاهر بدخشی است و اصلاً محمد طاهر بدخشی از طریق میرزا سلیمان تیموری به امیر تیمور میرسد که سالها پادشاه بدخشان بود و اقارب او در بدخشان وطندار شدند و افضل سرخوش بخاطری به هندوستان رفت که دانشمندان و شعراء را تیموران احترام داشتند، از آن جمله است ملا شاه بدخشی در زمان شاه جهان وغیره. چون تیموریان با تورکان سمرقندی جزء تاریخ وطن مان می باشند و حالا شاید بیش از ملیون احفاد شان در افغانستان زیست نمایند از آن سبب ذکر آنها به تاریخ افغانستان روشنی های علمی و تحقیقی ضروری میافتد و چون بحث ما در مورد شجره و نسب حضرت دهقان افتاد اینک به کمک ارواح آن بزرگمرد وطن که در اخیر نامش «کابلی» را می افزود شجرۀ تیموریان را می آوریم.
نوت: «جدول های شجرۀ مذکور (الف، ب، ج، د) الی میرزا عبداللطیف بیک از کتاب امپراتوری تورکان عثمانی استخراج شده و بعد از آن جدول خطی به توسط محترمه مستوره دهقان بدست این نگارنده رسید».
دکتور عنایت الله شهرانی
-----------------
#پ .ن: شجرۀ متذکره در کتاب «ترکان پارسی گوی» تألیف دکتور عنایت الله شهرانی، چاپ کابل سال 1394 هـ بطور مکمل آورده شده است، چون در این صفحه (فیسبوک) اقتباس آن مشکل بود بناً از نشر آن درینجا معذوریم. (شهزاد خراسانی)
.............................................................................................................................................